لطفا صبرکنید
3006
- اشتراک گذاری
بر اساس برخی گزارشها یکی از شهدای کربلا که روز عاشورا به همراه دو فرزندش در رکاب امام حسین(ع) به شهادت رسید، یزید بن ثبیط[1] (نبیط)[2] است. در برخی از زیارتنامهها که به عبدالله و عبیدالله (فرزندان وی) سلام داده میشود، نام وی زید بن ثبیت قیسی و یا زید بن ثبیط قیسی ذکر میشود: «السَّلَامُ عَلَى زَیدِ بْنِ ثُبَیتٍ الْقَیسِی السَّلَامُ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ وَ عُبَیدِ اللَّهِ ابْنَی زَیدِ بْنِ ثبیط [ثُبَیتٍ] الْقَیسِی».[3] همچنین در برخی از زیارتنامهها از فرد دیگری به نام «بدر بن رقیط» و دو فرزندش یاد میشود: «السَّلَامُ عَلَى بَدْرِ بْنِ رَقِیطٍ وَ ابْنَیهِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عُبَیدِ اللَّه».[4] به دلیل آنکه در هر دو گزارش، از دو فرزند شهید، با نامهای عبدالله و عبیدالله یاد شده است، احتمال اینکه «یزید(زید) بن ثبیط» و «بدر بن رقیط» هر دو نام یک نفر بوده که در نسخهها نامشان متفاوت آمده نیز وجود دارد.
به هر حال ایشان از اصحاب امام حسین(ع) بود[5] که به دنبال نامهی حضرتشان به مردم بصره و هنگامی که جمعى از شیعیان آن شهر در منزل بانویی شیعه به نام ماریه بنت سعد از قبیله عبدالقیس برای گفتوگو و مشورت گرد هم آمده بودند، یزید نیز یکی از حاضران در آن جلسه بود و در همان جلسه تصمیم گرفت که به امام(ع) ملحق شود. او ده فرزند داشت، به آنها گفت: کدام یک از شما با من همراهى میکند؟ دو نفر از فرزندانش به نامهای عبدالله و عبیدالله اعلام آمادگی کردند. اطرافیان به وی گفتند که میهراسیم یاران ابن زیاد به تو آسیبی وارد کنند. وی گفت وقتى مرکب من در دشت به راه افتاد، دیگر برایم تفاوتی نمیکند که چه افرادی در تعقیبم هستند![6]
او سپس به راه افتاد و سوار بر مرکب با سرعت هرچه تمامتر به سمت امام حرکت کرد تا به محل استقرار سپاه حضرتشان رسید.
خبر آمدن او به امام رسید و امام نیز به دنبال ملاقات با او بود؛ از اینرو یزید به سمت خیمهی امام حرکت کرد و در آنجا بود که به ایشان گفتند که حسین(ع) خودش به سمت منزلگاه تو رفته است(تا تو را ببیند)! او نیز با شنیدن این سخن به سمت خیمهاش حرکت کرد. از طرف دیگر امام که به خیمه او رفته بود و یزید را در آنجا نیافت، اما منتظر ماند تا او برگردد! بعد از مدتی یزید به خیمهی خود برگشت و امام را دید که در خیمه او نشسته است. او با دیدن امام با خوشحالی این آیه را تلاوت کرد: «بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِک فَلْیفْرَحُوا»؛[7] (مؤمنان باید با مشاهده فضل و رحمت خدا شاد شوند)! سپس بر امام سلام کرد و کنارش نشست و ماجرای آمدن خود را با حضرتشان در میان گذاشت. امام نیز برای او دعای خیر کرد.
بعد از این ملاقات عاشقانه، یزید در کنار امام ماند تا هنگامی که روز عاشورا در رکاب حضرتشان جنگید و به همراه دو فرزندش به شهادت رسید.[8]
درود خدا بر او و تمام شهیدان کربلا!
[1]. «شهدای قیام عاشورا»، 28614؛ رسان، فضیل بن زبیر، تسمیة من قتل مع الحسین ع، ص 153، قم، آل البیت، چاپ دوم، 1406ق.
[2]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 5، ص 354، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق.
[3]. ابن طاووس، علی بن موسی، اقبال الاعمال، گردآورنده، آخوندی، محمد، ج 2، ص 576، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1367ش.
[4]. همان، ج 2، ص 714.
[5]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، محقق، مصحح، قیومی اصفهانی، جواد، ص 106، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ سوم، 1427ق.
[6]. تاریخ الامم و الملوک، ج 5، ص 353 – 354.
[7]. یونس، 58.
[8]. همان.