لطفا صبرکنید
21742
- اشتراک گذاری
اگرچه پیامبر گرامی اسلام (ص) از همه پیامبران الهی برتر و والاتر است، ولی این خصوصیت باعث نمی شود که تمام خصوصیات و ویژگی های دیگر پیامبران را داشته باشد، و تولد بدون پدر نیز هرچند در زمان خود می توانست برای ابلاغ پیام الهی و اتمام حجت لازم باشد، ولی بذاته ویژگی خاصی برای شخص محسوب نمی شود.
این ویژگی حضرت عیسی (ع) در زمان خود ایشان وسیله خوبی برای تبلیغ احکام الهی بود، اما با توجه به دوران صدر اسلام که شرک ورزی در میان یهودیت و مسیحیت، مستحکم شده بود و مشرکان حجاز نیز عملاً بتان را می پرستیدند، ظهور پیامبری دیگر با تولدی اعجاز آمیز، شاید سرانجامی را به دنبال می آورد که مشرکان، او را فرزند جدیدی برای خدا تلقی کرده و افکار شرک آمیز بار دیگر و در قالبی جدید شکل می گرفت که با هدف پروردگار ناسازگار بود.
در همین راستا بود که خداوند در قرآن کریم بارها به پیامبر اسلام (ص) گوشزد می کند که خصوصیت بشری بودنش را برای مردم بیان کند.
اگرچه پیامبر گرامی اسلام (ص) از همه پیامبران الهی برتر و والاتر است، ولی این خصوصیت باعث نمی شود که تمام خصوصیات و ویژگی های دیگر پیامبران را داشته باشد. برخی از امتیازات؛ همانند علم و تقرب به خداوند، منحصر در یک زمان خاص و مخصوص به آن نیستند، در چنین صفاتی پیامبر اسلام از همه انبیای الهی برتر است، اما برخی از صفات و ویژگی ها است که مخصوص زمان خاصی است و برای اثبات شأن برتر پیامبر اسلام، لازم نیست چنین اموری را پیامبر اسلام (ص) دارا باشد.
روال طبیعی عالم خلقت چنین است که انسان ها از پدر و مادر متولد می شوند که به عنوان والدین شخص شناخته می شوند. در مورد دو تن از انبیای الاهی، خداوند امر را به گونه دیگری رقم زد و آنان را بدون پدر و مادر (حضرت آدم) و بدون پدر (حضرت عیسی) آفرید. خداوند در آیه ای به این موضوع اشاره کرده و می فرماید:«إِنَّ مَثَلَ عیسى عِنْدَ اللَّهِ کَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ قالَ لَهُ کُنْ فَیَکُون».[1]
پیدایش این دو تن از انبیای الاهی نشانه قدرت لایزال الاهی است که محدود به قوانین طبیعی که به وسیله خودش وضع شده است نیست؛ یعنی خداوندی که قانون خلقت انسان را طوری قرار داده است که از پدر و مادر متولد شوند، خودش محدود به این قانون نیست و برای اثبات این مطلب دو تن از پیامبرانش را به گونه دیگری آفریده است.
پیامبر اسلام (ص) و امتیاز خلقت بشری
در ابتدای رسالت پیامبر اسلام (ص)، قوم یهود و پیروان مسیح دچار شرک شده بودند و هر کدام برای خداوند فرزندانی را قائل بودند. خداوند می فرماید: یهود گفتند: «عزیر» پسر خداست و مسیحیان گفتند: «مسیح» پسر خداست».[2] در همین زمان مشرکان حجاز خدایان فراوانی داشتند و ملائکه را دختران خدا می دانستند.[3]
این گونه عقاید شرک آلود آن قدر در تفکر مردم جا باز کرده و محکم شده بود که انتظار نداشتند پیامبر جدید، هم چون آنان در بازار ها راه رود[4] و هم چون آنان بر زمین نشیند و هم چون آنان به خواب رود، بلکه پیامبر الاهی در نظر آنان کسی بود که تولدش، حرکات و سکناتش، همه و همه حالت غیر عادی داشته باشد.
حال در این فضای شرک آلود که پیامبران الاهی را فرزندان خدا می دانستند، اگر پیامبر دیگری، هم چون تولد عیسی (ع) یا هم چون حضرت آدم متولد می شد، چه اثرات مخربی بر اذهان مردم می گذاشت؟ و آیا اعتقادات شرک آلود آنان را محکم تر نمی کرد؟ آیا با آن پیشینه اعتقادی که مردم داشتند، چنین پیامبری می توانست از توحید و خدای واحد صحبت کند و در این دعوت موفق باشد؟
همان طور که قرآن به جنگ این تفکرات رفته است، بارها به صراحت، این واقعیت واضح را به مردم گوشزد کرده است و با عقیده آنان مخالفت کرده و تأکید کرده است که پیامبر، بشری مانند همه شما است.
بنابراین؛ پیامبر اکرم (ص) بارها خود را انسانی مانند دیگر مردم، شمرده است. قرآن کریم چنین می فرماید: «بگو: من فقط بشرى هستم مثل شما (امتیازم این است که) به من وحى مىشود».[5]
در نتیجه اگر این خصوصیت حضرت عیسی (ع) در زمان خود ایشان امتیازی جهت تبلیغ احکام بود، اما این ویژگی در زمان پیامبر اسلام (ص) می توانست در عمل یکی از نقاط ضعف دین اسلام باشد.
عیسی کلمة الله:
در قرآن از حضرت عیسی (ع) به کلمه خداوند[6] یاد می کند و او را گرامی می دارد همان طور که انبیای دیگر را به جهت صبر و مقاومت[7]، صدّیق بودن[8]،مخلَص بودن[9]، تواب[10] و بصیر[11] بودن، مورد ستایش قرار داده است، اما در هیچ یک از آیات قرآن و روایات اهل بیت (ع) حضرت عیسی (ع) را به خاطر این خصوصیتی که بدون پدر متولد شده است نستوده است.
خداوند در برخی از آیات، از فضیلت ها و نعمت هایی که به مسیح و مادرش عطا کرده است، نام می برد و می فرماید: «(به خاطر بیاور) هنگامى را که خداوند به عیسى بن مریم گفت: «یاد کن نعمتى را که به تو و مادرت بخشیدم! زمانى که تو را با«روح القدس» تقویت کردم که در گاهواره و به هنگام بزرگى، با مردم سخن مىگفتى و هنگامى که کتاب و حکمت و تورات و انجیل را به تو آموختم و هنگامى که به فرمان من، از گل چیزى به صورت پرنده مىساختى، و در آن مىدمیدى، و به فرمان من، پرندهاى مىشد و کور مادرزاد، و مبتلا به بیمارى پیسى را به فرمان من، شفا مىدادى و مردگان را (نیز) به فرمان من زنده مىکردى و هنگامى که بنى اسرائیل را از آسیب رساندن به تو، بازداشتم در آن موقع که دلایل روشن براى آنها آوردى، ولى جمعى از کافران آنها گفتند: اینها جز سحر آشکار نیست».[12]
تولد عیسی از مادری بدون همسر، بی حکمت نبوده است و در زمان خود حضرت عیسی (ع) غیر از اثبات قدرت نامحدود خداوند (که البته آن زمان بنی اسرائیل به آن ایمان داشتند یا حداقل مشکل اصلی آنان نبود)، آیه و نشانه ای بود تا مردم به وسیله آن هدایت شوند و البته عده ای در برابر این آزمایش شکست خورند.
قرآن کریم می فرماید:«و به یاد آور زنى را که دامان خود را پاک نگه داشت و ما از روح خود در او دمیدیم و او و فرزندش [مسیح] را نشانه بزرگى براى جهانیان قرار دادیم».[13]
علامه طباطبائی درباره این آیه می گوید: «در این جمله عیسى و مادرش یک آیت به شمار آمدهاند، چون منظور از آیت در اینجا تولد این طورى است و این آیت قائم به هر دو است و چون مریم در اقامه این آیت مقدم بر عیسى است لذا اول نام مریم را برده فرموده: "ما او و فرزندش را" و نفرمود "ما فرزندش را و خودش را" آیت قرار دادیم».[14]
بنابراین چنین چیزی تنها نشانه ای بر قدرت خداوند و وسیله ای برای هدایت و آزمایش مردم[15] بوده است، هرچند می توان گفت که این معجزه تولد حضرت عیسی (ع) در نگاه مردم آن زمان که به امور پزشکی و مسائل طبیعی آشنا بودند، جز آن که نشان از قدرت و معجزه الاهی بود، نوعی تکریم و امتیاز برای عیسی (ع) به شمار می رفت که آن حضرت نیز، به خوبی از این ویژگی در جهت تبلیغ دین الاهی بهره جست.
[1]آل عمران، 59.
[2]توبه، 30.
[3] براى خدا از جنیان که آنها را نیز خدا آفریده شریکانى انگاشتند و از روى بى دانشى براى او پسران و دخترانى ساختند، خدا منزه است و از آنچه وصف مىکنند برتر است. انعام، 100.
[4] گویند این چه پیغمبرى است که چون مردم عادى غذا مىخورد و در بازارها گام مىزند؟ چرا فرشتهاى به او نازل نشده که با وى بیم رسان باشد؟. فرقان، 7.
[5]کهف، 110؛ فصلت، 6.
[6]نساء، 171.
[7]ص، 41.
[8]مریم، 41.
[9]مریم، 51.
[10]ص، 17.
[11]ص، 45.
[12]مائده، 110.
[13]انبیاء، 91.
[14] طباطبایی، محمد حسین، ترجمه المیزان، ج 14، ص 447، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1374.
[15]در برخی از روایات به وسیله آزمایش بودن این خصوصیت حضرت عیسی (ع) اشاره شده است. نک: «مسعودی، ابوالحسن، ترجمه إثبات الوصیة للإمام علی بن ابی طالب، ترجمه محمد جواد نجفى، ص 136، انتشارات اسلامیه، تهران،1362. روایت شده که در موقع ولادت عیسى (ع) ابلیس بطلب آن حضرت رفت چون عیسى را یافت دید که ملائکه او را در میان گرفتهاند وقتى که ابلیس رفت تا به عیسى نزدیک شود ملائکه به او صیحه زدند (و از نزدیک شدن او به عیسى مانع گردیدند) ابلیس گفت: پدر عیسى کیست؟! ملائکه گفتند: مثل حضرت عیسى مثل حضرت آدم است (زیرا که حضرت آدم هم بدون وجود پدر خلق شد) ابلیس گفت:به خدا قسم که (اگر مردم را به پنج قسم تقسیم کنیم) چهار قسم آنان را براى اینکه عیسى بدون پدر خلق شده گمراه مینمایم.