لطفا صبرکنید
2132
- اشتراک گذاری
برهان اختفای ذات که از سوی برخی از خدا ناباوران ادعا شده، بر این اساس است که لازمهی وجود خدای مهربان، آن است که خود را به بشر نشان دهد؛ به گونهای که انسان بتواند او را درک کند و با وی رابطه شخصى برقرار کند.
از نگاه آنان، دلایل خداباوران بر وجود خدا، کافى و قابل قبول نیست. آنان معتقدند خدا باید واضحتر خود را به انسـانهـا نشـان دهد تا با منطق بتوان به او ایمان آورد.
پاسخ این ادعا به صورت مختصر آن است که اولا: مطرحکنندگان این شبهه، حقیقت را در مادیات منحصر میدانند، در حالی خود این ادعا و استدلال آن، امری غیر مادی و غیر محسوس است. ثانیا: شأن و مقام انسان را پایین میآورد و انسان را در حد حیوان قرار میدهد که جز مادی و محسوس را نمیتواند درک کند، در حالی که اگر ابزار شناخت انسان مانند حیوان منحصر در حس بود، نباید شاهد دانش و صنایع در میان انسانها باشیم، چنانکه در میان حیوان خبری از صنایع و علوم نیست.
برهان اختفای الهى
برهان اختفای الهى، اصطلاحى نوظهور است که در سالهای اخیر در محافل علمی جهان مطرح شده است که بر اساس آن، برخی در تلاشند تا وجود و حضور خدای متعال را در جهان، مورد تشکیک و تردید قرار دهند.
در عصر حاضر، برهان مذکور بیشتر توسط آثار ج.ل. شلنبرگ مطرح و شناخته شـده است؛ اما پـیش از او، فردریـک نیچـه در کتـاب سـپیدهدم در سـال 1982میلادی «استدلال اختفا» را مطرح کرده است.
مطابق این دیدگاه، پنهان بودن و یا اختفای خدای ادیان توحیدی و عدم تجربه حضور او، دلیل آشکاری بر عدم وجـود او اسـت. از منظر مدافعان این برهان، اگر خدا وجود داشت و عالِم مطلق، قادر مطلـق و خیـر محـض بود، هرگز وجود و حضور خود را در این حد از ابهام قرار نمیداد. اگر خـدای بسـیار مهربان وجود داشت، خود را برای بشر بهگونهای نمایان میکرد کـه امکـان برقـراری رابطـه شخصى با آنها وجود داشته باشد؛ اما آنچه واضح است، این است که او هرگز وجود خویشتن را بدون ابهام نمایان نساخته است.
یکى از دقیقترین و مختصرترین تبیینهای «برهان اختفا» که شلنبرگ ارائه میدهد چنین است:
- اگر خدایى وجود داشته باشد، او خدایى بسیار مهربان است.
- اگر خدای بسیار مهربان و بـامحبتى وجـود داشـته باشـد، منطقـا بـیایمـانى و بیاعتقادی به وجود نمیآید؛ زیرا اگر خدای بسیار مهربانى وجود داشته باشد، او دسترسـى بـه مصـالح ناشـى از ارتباط با خویشتن را برای تمام افراد مشتاق فراهم خواهد کرد. اگر خداوند دسترسى به مصالح ناشى از رابطه با خویشتن را بـرای همـه افـراد مشتاق فراهم کند، در آن صورت بیاعتقادی منطقى رخ نخواهد داد.
- بیایمانى و بیاعتقادی منطقى وجود دارد.
- هیچ خدای بسیار مهربانى وجود ندارد.
- در نتیجه خدایى وجود ندارد.
بررسى و نقد برهان اختفای الهى
در پاسخ به این برهان باید گفت: بر خلاف آنچه مدعیان چنین برهانی ادعا میکنند، خداوند به وضوح خود را به بشر نمایانده است، اما اینکه آنان، حضور پررنگ او را با حواس ظاهری نمیبینند، به دلیل گزینش و نگاه اشتباهشان است که حقیقت را منحصر در ماده میدانند و جهانبینى مادی را برگزیدهانـد. خداونـد با خلقت جهان، خویشتن را در جای جای آن نشان داده است.
گویا انتظار طرفداران «برهان اختفا» از خدا، یک شخص است که در قالبى معین تمثل یابد و از بشر دسـتگیری نمایـد؛ امـا اینکه خدا خود را در قالب یک شخص، با حدود و مقـادیر مشـخص، بـه دیـده بشـر درنیاورده، نمیتواند دلیل مناسبى بر عدم وجود او باشد. تنها افرادی مـیتواننـد عـدم وجود او را نتیجهگیری کنند، که ذهنشان به شدت دستخوش مادهگرایى و حسگرایـى شده باشد. آنها با انکار حضور خدا -که فراتـر از مـاده و مادیـات اسـت-، بـه تفکر مادهگرایى و با اعتقاد به اینکه درک حضور وی از حیطه شناخت انسـان خـارج است، به حسگرایى نزدیک شدهاند.
علاوه بر این انتقاداتی به خود استدلال اختفا وجود دارد که بیان میشود:
- برهان اختفا، مبتنى بر استنباطهای نزولى است. اسـتنباطهـای نزولـى آن دسته از دریافتهایى را نشان میدهد که مبتنى بر مغالطه(من ندیـدم... پـس نیسـت) است. اگر چه به تصور شلنبرگ و نیچه، دلایل قابل قبولى بـرای اختفـای وجود خداوند، وجـود نـدارد؛ امـا استعدادهای شناختى میتوانند آن دلایل را ببینند. اساسا مهربـانى و علـم خـداوند، دلایل خوبى هم برای اختفا دارد، اگرچه انسـان نتوانـد درک و تصـور کاملى از آن داشته باشد. برخی از دلایل اختفای خداوند را میتوان بر شمرد:
1-1. یکى از آن خیرهای برتر، دادن حق انتخاب به انسـانهـا در رابطه با انتخاب خداباوری یـا خـداناباوری است.
2-1. فایده دیگـر فرصـت خودسـازی -از طریق ایمان به خدا در شرایط اختفا و اطاعت از او- برای انسانها است.
1-3. اختفای الهى، در پرورش ماهیت پویای تکامل روحانى و اخلاقى انسـان نقـش مؤثری دارد. ایمان به خدا زمانى ارزشمندتر است که حضور او آشکار نباشد. اگر خداوند، حضور روشنتـری داشـت، جـایى بـرای رشد و شکوفایى افراد در مسیر رسیدن به او و تعبد بیچون و چرا باقى نمیماند.
- از آنجا که شناخت انسانها از بسـیاری از امـور و اشـیای عـالم، شـناخت تعقلى و آیهای است، دلیلى ندارد که شناخت خداوند نیز به همین شـکل حاصـل نشـود.
- بر اساس برهان اختفا، پنهان بودن خدا و عدم تجربـه حضـور او، دلیلـى بـر عـدم وجود او است، در حالی که بایـد گفـت همـین استدلال حسگرایانـهای کـه آنهـا ترتیـب دادهانـد، امـری غیرحسـى اسـت. اساسـا استدلالهای منطقى و الفاظ و گزارهها، از حیطهی حس و تجربـه خـارجاند. اگـر ملاک شناخت معتبر، حس و تجربه باشد، پس باید در وجود همین استدلال نیز تردید داشت. نیچه و شلنبرگ، اگر برهان خود را کـه امـری غیرحسـى است، قبول دارند، باید وجود خداوند را که آن هم امری غیرحسى است، بپذیرنـد؛ در غیـر ایـن صورت، درگیر استدلالى خودمتناقض شدهاند.
4. با فرض اینکه انسان میتوانست خداونـد را از طریـق حـس و تجربـه درک کنـد، تشخیص درستى یا نادرستى این ادراک، به عهده عقل است، نه خود تجربه. پـس چـه بهتر که از همان ابتدا، انسـان بـه دنبـال شـناخت خداونـد از طریـق عقـل باشـد، نـه حس؛ زیرا تجربه، فقط داده را به انسان نشان میدهد، و هیچگاه گزاره یقینى به دسـت نمیدهد. و قضاوت، همواره با عقل اسـت. - مدافعان برهان اختفا که ابزار شناخت انسان را تنها حس میدانند، شـأن بشـر را پـایین مـیآورنـد و او را در شـمار حیوانـات قـرار میدهنـد؛ ایـن درحالى است که اگر حس به تنهایى برای حیواناتى که دارای دستگاه حواسى شبیه بـه دستگاه حواسى انسان هستند، کارساز بود، باید میتوانسـتند بـه علـوم و حرفـههـای انسانى دست یازند.
نتیجهگیری
منابع شناخت انسان شامل طبیعت، عقل و دل است. ابـزار این منابع نیز، به ترتیب، حس و تجربه، استدلال منطقـى و در نهایـت تزکیـه و تصـفیه نفس است. خداوند علیرغم اعتقاد مدافعان اختفا، از طریق شناخت عقلى و همچنین شناخت قلبى و دلى، حضور خود را برای بشر آشکار مینماید.[1]
[1]. ر. ک: https://ut.ac.ir/fa/thesis/17978