لطفا صبرکنید
بازدید
54951
54951
آخرین بروزرسانی:
1393/08/19
کد سایت
fa33035
کد بایگانی
40059
نمایه
سب و لعن از نگاه اسلام
طبقه بندی موضوعی
تبری و لعن
اصطلاحات
لعن، سبّ، فحش، توهین، دشنام، نفرین|صحابه
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی|فرقهها، مذهبها، گروهها
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا در اسلام، سَبّ و دشنام و لعن جایز است؟ آیا پیامبر اسلام(ص) و صحابه آنحضرت، افرادی را لعن میکردند؟ دلیل اصلی منع لعن صحابه از سوی برخی اهل سنت چیست؟
پرسش
در باب سب و شتم و لعن مطالعاتی داشتم، ظاهراً سب و شتم جدای از لعن بررسی میشوند تا جایی که دیدم اهل بیت(ع) به پرهیز از سب و شتم توصیه کردند و آنرا حرام دانستهاند. اما یک روایت مبنی بر جواز سب دیدم. درباره این موضوع توضیح دهید که چگونه قابل جمع است؟
پاسخ اجمالی
با توجه به قرآن و روایات و سیره مسلمانان سَبّ و شتم -بویژه اگر دروغ باشد- از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است، اما مسئله لعن با سب فرق میکند؛ لعن به معنای بیزاری از اعمال زشت یک فرد و دعا برای دور شدن او از رحمت خدا جایز است. خداوند در قرآن کریم و پیامبر اسلام(ص) در سخنان خود برخی از گروهها را جهت کارهای زشت و ناپسند لعن کردهاند. همچنین برخی از صحابه به سبب کارهای زشت و غیر مشروع، توسط برخی صحابه دیگر مورد لعن و نفرین قرار میگرفتند.
پاسخ تفصیلی
«سَبّ» در لغت به معنای شتم و دشنام و توصیف کردن دیگری را به آنچه نقص و خواری او باشد، است.[1]
سبّ و دشنام از نگاه اسلام
اسلام؛ سب به معنای شتم و دشنام را منع کرده است:
1. خداوند متعال میفرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْم...»؛[2] و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام دهند.
2. پیامبر گرامی اسلام(ص): «دشنام به مسلمان، فسق و گناه است».[3]
3. در جریان جنگ صفین وقتی به امیرمؤمنان علی(ع) گزارش دادند که برخی از یاران وی شامیان را ناسزا میگویند، حضرت آنان را فرا خواند و چنین فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر رفتارشان را ارزیابی کرده و حالاتشان را بازگو میکردید قابل پذیرش و توجیهپذیرتر بود».[4]
4. امام صادق(ع): رسول خدا(ص) فرمود: «دشنامگوى مؤمن مانند کسى است که در پرتگاه هلاکت است».[5]
اما در روایتی از حضرت امام صادق(ع) میخوانیم که رسول خدا(ص) فرمود: «هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید بیزارى خود را از آنها آشکار کنید، و بسیار آنها را [با سخنان حق]، خوار کنید، و درباره آنها بد گوئید، و آنها را با برهان و دلیل ساکت کنید که [نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و] نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آنها دورى کنند و بدعتهاى آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار براى شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد».[6]
مقصود از سب در این روایت؛ سخنى است که بدعتگذار را خوار کند و میتوان سخنى رو در روى او گفت که درست باشد و راست، نه سخن دروغ و دشنام و فحش.[7] طبیعتاً اگر افرادی بخواهند در راه انحراف دین اسلام گام برداشته و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکنند، مقابله با آنان نیز تنها از راه مبارزه فیزیکی امکانپذیر نبوده و باید از اصول جنگ روانی نیز در مبارزه با آنها استفاده نمود و این روایت نیز ناظر به همین مطلب است.
لعن از نگاه اسلام
مسئله لعن با سب فرق میکند؛ لعن به معنای راندن و دور کردن از خوبی است.[8] راغب اصفهانی میگوید: «لعن به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است. و اگر از طرف انسان باشد به معنای دعا و نفرین و در خواست بر ضرر غیر است».[9]
بنابراین لعن به معنای بیزاری از اعمال زشت یک فرد و دعا برای دور شدن او از رحمت خدا جایز است.
لعن در قرآن کریم
خداوند متعال در قرآن کریم در موارد متعددی گروهی را لعن و نفرین کرده است؛ مانند ابلیس،[10] کافران،[11] ظالمان[12] و آزار دهندگان پیامبر خدا(ص) [13] و این دلیلی بر اصل مشروعیت لعن میباشد.[14]
لعن در احادیث رسول خدا(ص)
با رجوع به سنت نبوی متوجه میشویم که پیامبر اکرم(ص) تعبیر «لعن» و مشتقات آنرا در موارد بسیاری بهکار برده است، حتی در خصوص برخی افرادی که بعدها از صحابیان مسلمان به شمار میآمدند![15]
پیامبر خدا(ص) گاهی به صورت کلی لعن میکرد؛ چنانچه در روایات مختلفی آمده است که آنحضرت این گروه از مردم بدکار را لعن میکرد: مردی که خود را به شکل زن درآورد، و نیز زنی که خود را شبیه مرد کند، کسی که حیوانی را به غیر نام خدا ذبح کند، کسی که والدین خود را لعن کند، کسی که عمل قوم لوط انجام دهد و یا رشوه بگیرد.[16] همچنین میفرمود: «خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقی، فروشنده و مشتری آنرا»[17] و نیز میفرمود: «خدا لعنت کند گیرنده ربا و دهنده و نویسنده و شاهد آنرا».[18]
گاهی هم پیامبر(ص)، افراد مشخص و معیّنی را لعن میکرد:
شعبی میگوید: عبداللّه بن زبیر در حالیکه بر کعبه تکیه زده بود، گفت: «سوگند به پروردگار این خانه، رسول خدا فلانی و آنکس که از صلب او متولد شود را لعن کرده است».[19] در مورد شخص مورد ادعای عبدالله بن زبیر، حاکم نیشابوری در حدیثی در مستدرک، او را حکم بن عاص و فرزندانش معرّفی میکند: «رسول خدا، حکم بن عاص و فرزندان او را لعن کرد».[20] و نیز مروان و پدرش مورد لعن رسول خدا(ص) قرار گرفتند: «پیامبر خدا، پدر مروان و مروان در صلب او را لعن کرد».[21]
عبدالله بن عمر میگوید: رسول خدا(ص) در روز جنگ احد چنین نفرین نمود: «اللّهُمَّ الْعَنْ أباسُفْیانَ...».[22]
روایات بسیاری نیز درباره ثواب لعن و نفرین بر دشمان اهل بیت(ع) در متون روایی شیعه وجود دارد.[23]
لعن و نفرین برخی صحابه توسط برخی صحابه دیگر
با جستوجو در تاریخ به این واقعیت خواهیم رسید که خود صحابه نیز در مواردی برخی از صحابیان دیگر را جهت کارهای زشتشان لعن میکردند؛ مانند اینکه؛
محمد بن ابیبکر ضمن نامهاش به معاویه، او و پدرش را ملعون و نفرین شده میداند و خطاب به او میگوید:
«تو ملعون و نفرین شده و پسر نفرین شدهاى! همواره تو و پدرت علیه رسول خدا طغیان نموده و جهت خاموشى نور خدا تلاش میکردید».[24]
پس از جریان حکمیت، ابو موسى اشعرى به عمرو عاص گفت: «خداوند تو را لعنت کند، تو مانند سگى میمانى که اگر تحت فشار قرار گیرد زبان از کام درآورد و اگر رهایش کنى (باز هم) زبان از کام درآورد. عمرو گفت: خدا تو را لعنت کند تو مانند الاغى هستى که کتابها را حمل میکنى».[25]
دلایل برخی اهل سنت در رد لعن صحابه
اهل سنت صحابه را از منابع تشریع میدانند و معتقدند در کنار قرآن، سنت، اجماع و عقل، مذهب صحابی هم از منابع تشریع است و گاه در عرض سنت پیامبر(ص)، از رویکرد صحابی نیز با تعبیر سنت صحابی یاد میکنند.
در همین راستا، آنان بر این باورند که اگر صحابه نقدپذیر بوده و یا لعن شوند دین متزلزل میشود، در حالیکه دینی که اساس آن به وسیله پروردگار و پیامبرش نهاده شده و با وعده الهی تا روز قیامت باقی است، «با نقد چند نفر» هرگز متزلزل نخواهد شد.
همچنین این سخن که «مذهب صحابی از منابع تشریع است» مردود است؛ غزالی در اینباره میگوید: «کسی که در او احتمال خطا و اشتباه میرود و عصمت او از خطا ثابت نشده است، سخن او حجت نیست، پس چگونه میتوان به سخنش استناد کرد، در حالیکه احتمال خطا میرود؟ و چگونه بدون دلیل متواتر، ادعای عصمت برای آنان میشود و چگونه میتوان قومی را تصوّر کرد که اختلافشان جایز باشد؟ و چگونه ممکن است دو معصوم با هم اختلاف داشته باشند؟ در حالیکه همه صحابه اتفاق نظر دارند که میتوان با صحابه مخالفت کرد. چرا ابوبکر و عمر نمیپذیرند که کسی بر اساس اجتهاد، مخالف آنان باشد، بلکه در مسائل اجتهادی بر هر مجتهد واجب میدانند که از اجتهاد خودش پیروی کند؟».[26]
شوکانی به ظاهرِ عنوانِ «منابع تشریع» اعتراض کرده و گفت که حجت نیست؛ چون خداوند جز حضرت محمد(ص) را به سوی این امت برنیانگیخته و ما جز یک پیامبر و یک کتاب آسمانی نداریم و همه مأمورند که از کتاب خدا و سنت پیامبرش اطاعت کنند و در این مورد فرقی میان صحابه و دیگران نیست. همه مکلف به تکالیف دینی و پیروی از کتاب و سنتاند. پس هر کس بگوید پس از قرآن و سنت پیامبر و آنچه به این دو برمیگردد، حجتی دیگر در دین خداوند است، در دین خدا حرف نادرستی گفته است.[27]
به هر حال، آنچه حجت است، قرآن و سنت پیامبر و اجماع مسلمانان و عقل قطعی است و سخن صحابی اگر مستند به پیامبر خدا(ص) نباشد قطعاً حجت نیست.
نتیجهگیری
با توجه به قرآن و روایات و سیره مسلمانان سَبّ و شتم از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است؛ ولی لعن بر خلاف سب نه تنها در برخی موارد جایز، بلکه از نظر اجتماعی ضرورت دارد.
سبّ و دشنام از نگاه اسلام
اسلام؛ سب به معنای شتم و دشنام را منع کرده است:
1. خداوند متعال میفرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذینَ یدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیرِ عِلْم...»؛[2] و شما مؤمنان بر آنان که غیر خدا را میخوانند دشنام مدهید تا مبادا آنها هم از روی دشمنی و نادانی خدا را دشنام دهند.
2. پیامبر گرامی اسلام(ص): «دشنام به مسلمان، فسق و گناه است».[3]
3. در جریان جنگ صفین وقتی به امیرمؤمنان علی(ع) گزارش دادند که برخی از یاران وی شامیان را ناسزا میگویند، حضرت آنان را فرا خواند و چنین فرمود: «من خوش ندارم که شما دشنام دهنده باشید، اما اگر رفتارشان را ارزیابی کرده و حالاتشان را بازگو میکردید قابل پذیرش و توجیهپذیرتر بود».[4]
4. امام صادق(ع): رسول خدا(ص) فرمود: «دشنامگوى مؤمن مانند کسى است که در پرتگاه هلاکت است».[5]
اما در روایتی از حضرت امام صادق(ع) میخوانیم که رسول خدا(ص) فرمود: «هر گاه پس از من اهل ریب و بدعت را دیدید بیزارى خود را از آنها آشکار کنید، و بسیار آنها را [با سخنان حق]، خوار کنید، و درباره آنها بد گوئید، و آنها را با برهان و دلیل ساکت کنید که [نتوانند در دل مردم القاء شبهه کنند و] نتوانند به فساد در اسلام طمع کنند، و در نتیجه مردم از آنها دورى کنند و بدعتهاى آنها را یاد نگیرند، و خداوند در برابر این کار براى شما حسنات بنویسد و درجات شما را در آخرت بالا برد».[6]
مقصود از سب در این روایت؛ سخنى است که بدعتگذار را خوار کند و میتوان سخنى رو در روى او گفت که درست باشد و راست، نه سخن دروغ و دشنام و فحش.[7] طبیعتاً اگر افرادی بخواهند در راه انحراف دین اسلام گام برداشته و در این راه از هیچ تلاشی فروگذار نکنند، مقابله با آنان نیز تنها از راه مبارزه فیزیکی امکانپذیر نبوده و باید از اصول جنگ روانی نیز در مبارزه با آنها استفاده نمود و این روایت نیز ناظر به همین مطلب است.
لعن از نگاه اسلام
مسئله لعن با سب فرق میکند؛ لعن به معنای راندن و دور کردن از خوبی است.[8] راغب اصفهانی میگوید: «لعن به معنای طرد و دور کردن با غضب است. لعن اگر از طرف خداوند باشد در آخرت به معنای عقوبت و در دنیا به معنای انقطاع از قبول رحمت و توفیقش است. و اگر از طرف انسان باشد به معنای دعا و نفرین و در خواست بر ضرر غیر است».[9]
بنابراین لعن به معنای بیزاری از اعمال زشت یک فرد و دعا برای دور شدن او از رحمت خدا جایز است.
لعن در قرآن کریم
خداوند متعال در قرآن کریم در موارد متعددی گروهی را لعن و نفرین کرده است؛ مانند ابلیس،[10] کافران،[11] ظالمان[12] و آزار دهندگان پیامبر خدا(ص) [13] و این دلیلی بر اصل مشروعیت لعن میباشد.[14]
لعن در احادیث رسول خدا(ص)
با رجوع به سنت نبوی متوجه میشویم که پیامبر اکرم(ص) تعبیر «لعن» و مشتقات آنرا در موارد بسیاری بهکار برده است، حتی در خصوص برخی افرادی که بعدها از صحابیان مسلمان به شمار میآمدند![15]
پیامبر خدا(ص) گاهی به صورت کلی لعن میکرد؛ چنانچه در روایات مختلفی آمده است که آنحضرت این گروه از مردم بدکار را لعن میکرد: مردی که خود را به شکل زن درآورد، و نیز زنی که خود را شبیه مرد کند، کسی که حیوانی را به غیر نام خدا ذبح کند، کسی که والدین خود را لعن کند، کسی که عمل قوم لوط انجام دهد و یا رشوه بگیرد.[16] همچنین میفرمود: «خدا لعنت کند شراب، شرابخوار، ساقی، فروشنده و مشتری آنرا»[17] و نیز میفرمود: «خدا لعنت کند گیرنده ربا و دهنده و نویسنده و شاهد آنرا».[18]
گاهی هم پیامبر(ص)، افراد مشخص و معیّنی را لعن میکرد:
شعبی میگوید: عبداللّه بن زبیر در حالیکه بر کعبه تکیه زده بود، گفت: «سوگند به پروردگار این خانه، رسول خدا فلانی و آنکس که از صلب او متولد شود را لعن کرده است».[19] در مورد شخص مورد ادعای عبدالله بن زبیر، حاکم نیشابوری در حدیثی در مستدرک، او را حکم بن عاص و فرزندانش معرّفی میکند: «رسول خدا، حکم بن عاص و فرزندان او را لعن کرد».[20] و نیز مروان و پدرش مورد لعن رسول خدا(ص) قرار گرفتند: «پیامبر خدا، پدر مروان و مروان در صلب او را لعن کرد».[21]
عبدالله بن عمر میگوید: رسول خدا(ص) در روز جنگ احد چنین نفرین نمود: «اللّهُمَّ الْعَنْ أباسُفْیانَ...».[22]
روایات بسیاری نیز درباره ثواب لعن و نفرین بر دشمان اهل بیت(ع) در متون روایی شیعه وجود دارد.[23]
لعن و نفرین برخی صحابه توسط برخی صحابه دیگر
با جستوجو در تاریخ به این واقعیت خواهیم رسید که خود صحابه نیز در مواردی برخی از صحابیان دیگر را جهت کارهای زشتشان لعن میکردند؛ مانند اینکه؛
محمد بن ابیبکر ضمن نامهاش به معاویه، او و پدرش را ملعون و نفرین شده میداند و خطاب به او میگوید:
«تو ملعون و نفرین شده و پسر نفرین شدهاى! همواره تو و پدرت علیه رسول خدا طغیان نموده و جهت خاموشى نور خدا تلاش میکردید».[24]
پس از جریان حکمیت، ابو موسى اشعرى به عمرو عاص گفت: «خداوند تو را لعنت کند، تو مانند سگى میمانى که اگر تحت فشار قرار گیرد زبان از کام درآورد و اگر رهایش کنى (باز هم) زبان از کام درآورد. عمرو گفت: خدا تو را لعنت کند تو مانند الاغى هستى که کتابها را حمل میکنى».[25]
دلایل برخی اهل سنت در رد لعن صحابه
اهل سنت صحابه را از منابع تشریع میدانند و معتقدند در کنار قرآن، سنت، اجماع و عقل، مذهب صحابی هم از منابع تشریع است و گاه در عرض سنت پیامبر(ص)، از رویکرد صحابی نیز با تعبیر سنت صحابی یاد میکنند.
در همین راستا، آنان بر این باورند که اگر صحابه نقدپذیر بوده و یا لعن شوند دین متزلزل میشود، در حالیکه دینی که اساس آن به وسیله پروردگار و پیامبرش نهاده شده و با وعده الهی تا روز قیامت باقی است، «با نقد چند نفر» هرگز متزلزل نخواهد شد.
همچنین این سخن که «مذهب صحابی از منابع تشریع است» مردود است؛ غزالی در اینباره میگوید: «کسی که در او احتمال خطا و اشتباه میرود و عصمت او از خطا ثابت نشده است، سخن او حجت نیست، پس چگونه میتوان به سخنش استناد کرد، در حالیکه احتمال خطا میرود؟ و چگونه بدون دلیل متواتر، ادعای عصمت برای آنان میشود و چگونه میتوان قومی را تصوّر کرد که اختلافشان جایز باشد؟ و چگونه ممکن است دو معصوم با هم اختلاف داشته باشند؟ در حالیکه همه صحابه اتفاق نظر دارند که میتوان با صحابه مخالفت کرد. چرا ابوبکر و عمر نمیپذیرند که کسی بر اساس اجتهاد، مخالف آنان باشد، بلکه در مسائل اجتهادی بر هر مجتهد واجب میدانند که از اجتهاد خودش پیروی کند؟».[26]
شوکانی به ظاهرِ عنوانِ «منابع تشریع» اعتراض کرده و گفت که حجت نیست؛ چون خداوند جز حضرت محمد(ص) را به سوی این امت برنیانگیخته و ما جز یک پیامبر و یک کتاب آسمانی نداریم و همه مأمورند که از کتاب خدا و سنت پیامبرش اطاعت کنند و در این مورد فرقی میان صحابه و دیگران نیست. همه مکلف به تکالیف دینی و پیروی از کتاب و سنتاند. پس هر کس بگوید پس از قرآن و سنت پیامبر و آنچه به این دو برمیگردد، حجتی دیگر در دین خداوند است، در دین خدا حرف نادرستی گفته است.[27]
به هر حال، آنچه حجت است، قرآن و سنت پیامبر و اجماع مسلمانان و عقل قطعی است و سخن صحابی اگر مستند به پیامبر خدا(ص) نباشد قطعاً حجت نیست.
نتیجهگیری
با توجه به قرآن و روایات و سیره مسلمانان سَبّ و شتم از نظر شرع مقدس اسلام حرام و ممنوع است؛ ولی لعن بر خلاف سب نه تنها در برخی موارد جایز، بلکه از نظر اجتماعی ضرورت دارد.
[1]. ابن درید، محمد بن حسن، جمهرة اللغة، ج 1، ص 69، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ اول؛ صاحب بن عباد، المحیط فی اللغة، ج 8، ص 254، بیروت، عالم الکتاب، چاپ اول، 1414ق؛ لغتنامه دهخدا، واژه «سب»؛ فرهنگ لغت عمید، واژه «شتم».
[2]. انعام، 108.
[3]. «سِبَابُ الْمُسْلِمِ فُسُوقٌ»؛ شیخ طوسی، محمد بن حسن، الأمالی، ص 537، قم، دار الثقافة، چاپ اول، 1414ق؛ شیبانی، أحمد بن محمد، مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 157، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[4]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، خطبه 206، ص 323، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 359، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[6]. «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ إِذَا رَأَیْتُمْ أَهْلَ الرَّیْبِ وَ الْبِدَعِ مِنْ بَعْدِی فَأَظْهِرُوا الْبَرَاءَةَ مِنْهُمْ وَ أَکْثِرُوا مِنْ سَبِّهِمْ وَ الْقَوْلَ فِیهِمْ وَ الْوَقِیعَةَ وَ بَاهِتُوهُمْ کَیْلَا یَطْمَعُوا فِی الْفَسَادِ فِی الْإِسْلَامِ وَ یَحْذَرَهُمُ النَّاسُ وَ لَا یَتَعَلَّمُوا مِنْ بِدَعِهِمْ یَکْتُبِ اللَّهُ لَکُمْ بِذَلِکَ الْحَسَنَاتِ وَ یَرْفَعْ لَکُمْ بِهِ الدَّرَجَاتِ فِی الْآخِرَةِ»؛ الکافی، ج 2، ص 375.
[7]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، ج 10، ص 34، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 71، ص 204، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. ازهرى، محمد بن احمد، تهذیب اللغة، ج 2، ص 240، بیروت، دار احیاء التراث العربی، چاپ اول؛ ابن فارس، أحمد، معجم مقاییس اللغة، ج 5، ص 352، قم، مکتب الاعلام الاسلامی، چاپ اول، 1404ق؛ مصطفوى، حسن، التحقیق فى کلمات القرآن الکریم، ج 10، ص 201، بیروت، قاهره، لندن، دار الکتب العلمیة، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، چاپ سوم.
[9]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد، مفردات الفاظ قرآن، ص 741، بیروت، دار القلم، چاپ اول.
[10]. سوره ص، 78.
[11]. «همانا خدا کافران را لعنت کرده، و آتشى افروخته براى آنان آماده کرده است»؛ احزاب، 64.
[12]. «آگاه باشید! لعنت خدا بر ستمکاران باد»؛ هود، 18.
[13]. «قطعاً آنان که خدا و پیامبرش را میآزارند، خدا در دنیا و آخرت لعنتشان میکند، و براى آنان عذابى خوارکننده آماده کرده است»؛ احزاب، 57.
[16]. ر.ک: مسند احمد بن حنبل، ج 2، ص 212، ج 3، ص 443 و 457، ج 4، ص 123 و ج 5، ص 83.
[17]. همان، ج 5، ص 74.
[18]. همان، ج 2، ص 67.
[19]. «حَدَّثَنَا عَبْدُ الرَّزَّاقِ، أَخْبَرَنَا ابْنُ عُیَیْنَةَ، عَنْ إِسْمَاعِیلَ بْنِ أَبِی خَالِدٍ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، قَالَ: سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ، وَ هُوَ مُسْتَنِدٌ إِلَى الْکَعْبَةِ، وَ هُوَ یَقُولُ: وَ رَبِّ هَذِهِ الْکَعْبَةِ، لَقَدْ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) فُلَانًا، وَ مَا وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ»؛ مسند احمد بن حنبل، ج 26، ص 51.
[20]. «حَدَّثَنَاهُ ابْنُ نُصَیْرٍ الْخَلَدِیُّ رَحِمَهُ اللَّهُ، ثَنَا أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَجَّاجِ بْنِ رِشْدِینَ الْمِصْرِیُّ بِمِصْرَ، ثَنَا إِبْرَاهِیمُ بْنُ مَنْصُورٍ الْخُرَاسَانِیُّ، ثَنَا عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْمُحَارِبِیُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سَوْقَةَ، عَنِ الشَّعْبِیِّ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الزُّبَیْرِ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهُمَا: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) لَعَنَ الْحَکَمَ وَ وَلَدَهُ» هَذَا الْحَدِیثٌ صَحِیحُ الْإِسْنَادِ»؛ نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، ج 4، ص 528، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1411ق.
[21]. «رَسُولُ اللَّهِ(ص) لَعَنَ أَبَا مَرْوَانَ وَ مَرْوَانُ فِی صُلْبِهِ»؛ همان، ج 4، ص 528.
[22]. ترمذی، محمد بن عیسى، سنن الترمذی، ج 5، ص 227، مصر، شرکة مکتبة و مطبعة مصطفى البابی الحلبی، چاپ دوم، 1395ق.
[24]. مسعودی، ابو الحسن علی بن الحسین، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج 3، ص 11، قم، دار الهجرة، چاپ دوم، 1409ق.
[25]. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج 5، ص 228، بور سعید، مکتبة الثقافة الدینیة، بیتا.
[26]. غزالی، أبو حامد محمد بن محمد، المستصفى، ص 168، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1413ق.
[27]. شوکانی، محمد بن علی، إرشاد الفحول إلی تحقیق الحق من علم الأصول، ج 2، ص 188، بیروت، دار الکتاب العربی، چاپ اول، 1419ق.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات