جستجوی پیشرفته
بازدید
18335
آخرین بروزرسانی: 1387/09/10
خلاصه پرسش
آیا اسامی پیامبران در سوره انعام بر اساس تاریخ است یا فضیلت یا مسئله دیگر؟
پرسش
اسامی پیامبرانی که در سوره انعام و آیات 83 و 84 و 85 و86 ذکر شده ترتیبشان بر چه اساسی است؟ آیا بر اساس تاریخ و یا فضیلت و یا مسئله دیگر؟
پاسخ اجمالی

این نکته مسلم است که ترتیب اسامی انبیا در آیات قرآن بر اساس حکمتی است که از سوی خداوند تنظیم شده است؛ زیرا خداوند حکیم کار لغو و بیهوده ای انجام نمی دهد هر چند دیگران از درک و فهم کار او عاجز و ناتوان باشند.

خداوند در قرآن می فرماید:

و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم. و هم چنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر یک را بر جهانیان برتری دادیم.

در باره وجه ترتیب اسامی که در آیات فوق بیان شده، محمد عبده و فخر رازی در تفسیرشان احتمالاتی را بیان کرده اند که علامه طباطبایی ضمن نقل آن به نقد آن پرداخته و دیدگاه خودش را چنین بیان داشته است.

پس اگر هم بخواهیم سر و صورتى به این توجیه بدهیم باید بگوییم:

دسته اول که شش نفرند، انبیایى هستند که از جهت داشتن ملک و ریاست توأم با رسالت مشترکند.

دسته دوم که چهار نفرند، انبیایى هستند که در داشتن زهد و اعراض از زخارف دنیا مشترکند.

دسته سوم که آنان نیز چهار تن مى‏باشند، انبیایى هستند که خصوصیت مشترکى نداشته و لیکن هر کدام امتحان بزرگى مخصوص به خود داشته‏اند و خداوند داناتر است.

پاسخ تفصیلی

خداوند در قرآن می فرماید:

و از فرزندان او داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هارون را (هدایت کردیم) و این چنین نیکوکاران را پاداش می دهیم.

و هم چنین زکریا و یحیی و عیسی و الیاس هر کدام از صالحان بودند.

و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط و هر یک را بر جهانیان برتری دادیم[1].

حکمت خداوند و ترتیب اسامی پیامبران

بعد از آن که قرآن را به عنوان کتاب آسمانی و  کتابی از سوی خداوند پذیرفتیم و همچنین خدا را با صفات پسندیده و از جمله حکمت شناختیم، اجمالاً به این نتیجه می رسیم که خداوند حکیم تمام کارها از جمله ترتیب اسامی این انبیا در این آیات را، بر اساس حکمت و تدبیر، تنظیم نموده است؛ زیرا شخص حکیم کار لغو و بیهوده و بی هدف انجام نمی دهد هر چند دیگران از درک و فهم کار او عاجز و ناتوان باشند.

علت بیان اسامی این پیامبران در سه گروه

همان طوری که ملاحظه می کنید خداوند این پیامبران را در سه مجموعه ای از معانی قرار داده است، اما باید دانست که در این سه آیه، از جهت زمان[2] و از جهت مقام و منزلت[3] رعایت ترتیب نشده است براى این که مى‏بینیم انبیاى بعد از اسماعیل را قبل از وى ذکر نموده و هم چنین عده‏اى از انبیا را بر نوح، موسى و عیسى که به نص قرآن کریم افضل از آنهایند مقدم داشته است[4].

در توجیه این ترتیب صاحب المنار گفته است:

این چهارده پیغمبر که در سه آیه مورد بحث ذکر شده‏اند هر چند نفرشان به گروه هایی تقسیم می شوند که تحت یک جامع قرار دارند.

ترتیب از لحاظ مراتب بهره مندی دنیوی

گروه اول انبیایى هستند که خداوند به آنان علاوه بر نبوت و رسالت، ملک و سلطنت و حکم و سیادت هم داده؛ مانند: داوود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسى و هارون. از این رو اول داود و سلیمان را که دو سلطان توانگر بودند و از نعمت الاهى برخوردار، ذکر نموده و بعد از آن دو پیغمبر، ایوب و یوسف را که یکى امیرى توانگر و عظیم و نیکوکار و دیگرى وزیرى بزرگ و حاکمى مبسوط الید، براى این که این دو تن علاوه بر داشتن ملک و امارت در یک جهتى دیگر مشترکند، و آن این است که هر کدام به یک نحو دچار سختی شدند و صبر پیشه کردند و راحتی به ایشان روی آورد و شکر گذار بودند، اما موسی و هارون دو حاکمی بودند که پادشاهی نداشتند.

پس این شش تن انبیا هر دو نفر به یک مزیت ممتاز بودند، و اگر ابتداء داوود و سلیمان و سپس ایوب و یوسف و در مرتبه سوم موسى و هارون را ذکر کرد براى این بوده که از جهت تمتع و بهره‏مندى از نعمت‏هاى مادى، دسته اول از دوم و دسته دوم از سوم برترى داشته‏اند.

ترتیب از لحاظ مراتب ایمان

ممکن است این ترتیب از لحاظ مراتب ایمان باشد، براى این که به حسب ظاهر، دسته اول در این باره از دسته دوم ضعیف‏تر بوده، چون دسته دوم- که همان ایوب و یوسف مى‏باشند همان طورى که گفته شد ابتلائاتى داشتند و در مقابل آن گرفتاری ها صابر و شاکر بودند، هم چنان که موسى و هارون از این جهت از ایوب و یوسف برترند.

گروه دوم: زکریا و یحیی و عیسی و الیاس مشخصه اصلی این پیامبران از میان پیامبران دیگر این بود که در زهد و بی اعتنایی نسبت به  دنیا و رویگردانی از لذت ها و زینت ها و مقام و سلطنت های آن نمونه بودند از این رو این پیامبران را به صالحین وصف نموده است اگرچه همه پیامبران صالح و نیکو هستند ولی این صفت به اینها شایسته تر است.

گروه سوم: انبیایى هستند که نه ملک و سلطنت قسم اول را داشته‏اند و نه زهد انبیاى قسم دوم را، و چون خصوصیتى در آنان نبوده اسمشان را در آخر ذکر کرده، و این دسته عبارتند از: اسماعیل، یسع، یونس و لوط. [5]

فخر رازى نیز در تفسیر خود توجیهى قریب به همین معانى را ذکر نموده[6]. ولى توجیه المنار تا اندازه‏اى وجیه‏تر از توجیه فخر رازی است[7].

علامه طباطبایی در رد این دو تفسیر می فرماید:

اشکالى که به این دو توجیه وارد است این است که: این دو مفسر قسم سوم از انبیاى مذکور را کسانى قرار داده‏اند که هیچ امتیازى از سایرین ندارند، و این صحیح نیست، براى این که اسماعیل (ع) نیز در ابتلا دست کمى از ایوب و یوسف نداشت، او به مساله ذبح امتحان شد و به بهترین وجهى صبر نمود، تا آنجا که خود پروردگار صبر او را ستوده و امتحان او را امتحان سختى شمرده و فرموده است:" پس او (ابراهیم) را به پسرى بردبار مژده دادیم. چون با پدر به جایى رسید که باید به کار بپردازند، گفت: اى پسرکم، در خواب دیده‏ام که تو را ذبح مى‏کنم. بنگر که چه مى‏اندیشى. گفت: اى پدر، به هر چه مأمور شده‏اى عمل کن، که اگر خدا بخواهد مرا از صابران خواهى یافت. تا آنجا که فرمود: این آزمایشى آشکارا بود. و او را به ذبحى بزرگ بازخریدیم. و نام نیک او را در نسل هاى بعد باقى گذاشتیم.[8] و این خود افتخارى است که خداوند تنها به اسماعیل داد، و امتحان بزرگى است که او را از سایرین ممتاز نمود، و براى زنده داشتن یاد اسماعیل و جانبازیش قربانى را در حج بر همه واجب فرمود. امتیاز روشن دیگر آن جناب، مساله همکارى با پدرش ابراهیم (ع) در ساختن خانه کعبه است، با این حال چطور این دو مفسر اسماعیل را جزو دسته سوم شمرده‏اند.

و هم چنین یونس نبى (ع)  او نیز امتحانى مخصوص به خود داشت که در هیچ یک از انبیا سابقه نداشت، و آن این بود که ماهى دریا او را بلعیده و او در شکم ماهى در مناجات خود عرض مى‏کرد:" لا إِلهَ إِلَّا أَنْتَ سُبْحانَکَ إِنِّی کُنْتُ مِنَ الظَّالِمِینَ[9]".

و اما لوط- امتحان و ابتلاء او در راه خدا نیز در قرآن ذکر شده، ناملایماتى در ابتداى امر که با ابراهیم (ع) بود دیده و به حکم اجبار از وطن مألوف خود به اتفاق یاران و بستگان بیرون شده به سرزمین سدوم که مهد فحشاء و مرکز فساد بود مهاجرت نمود، و عمرى ناظر گناهى بود که در هیچ جاى دنیا سابقه نداشت، تا آن که عذاب الاهى همه آنان را از بین برد و در دیار سدوم خانه‏اى جز خانه لوط نماند حتى همسرش هم به آن عذاب درگذشت.

و اما یسع او گر چه در قرآن کریم شرح حالش ذکر نشده، ولی به طورى که از بعضى روایات استفاده مى‏شود، وى وصى الیاس بوده و مانند مسیح (ع) مرده را زنده مى‏کرده و کور مادر زاد و پیسى را شفا مى‏داده. و با این حال مردم او را اطاعت نکرده و خداوند آنان را به قحطى سختى مبتلا کرده است.

پس اگر هم بخواهیم سر و صورتى به این توجیه بدهیم باید بگوییم:

دسته اول که شش نفرند، انبیایى هستند که از جهت داشتن ملک و ریاست توأم با رسالت مشترکند.

دسته دوم که چهار نفرند، انبیایى هستند که در داشتن زهد و اعراض از زخارف دنیا مشترکند.

دسته سوم که آنان نیز چهار تن مى‏باشند، انبیایى هستند که خصوصیت مشترکى نداشته و لیکن هر کدام امتحان بزرگى مخصوص به خود داشته‏اند و خداوند داناتر است.

اشکال دیگرى که به گفته صاحب المنار وارد است این است که وى موسى و هارون را بر ایوب و یوسف، و آن دو را بر داوود و سلیمان برترى داده بى اینکه دلیلى داشته باشد. و همچنین" صلاح" را به معنى زهد و احسان گرفته که این نیز دلیل قابل اعتمادى ندارد.[10].

صاحب تفسیر نمونه تفسیر مذکور صاحب المنار را در قسم اول و دوم می پذیرد؛ چون با نقل این که یکی از مفسرین گفته، قسم او ل و دوم را مطرح می کند ولی در قسم سوم می فرماید:

اسماعیل، الیسع و یونس و لوط این امتیاز را داشتند که دست به مهاجرت دامنه داری زدند و برای تحکیم آئین خدا برنامه هجرت را عملی ساختند و ذکر جمله "کلا فضلناه علی العالمین"[11] نیز می تواند اشاره به همین سیر آنها در جهان و در میان اقوام مختلف بوده باشد.[12]



[1]أنعام، 84- 86.

[2] این امر نیاز به استدلال ندارد؛ به طور مثال تحقیقاً حضرت اسماعیل و حضرت موسی و ... از حیث زمان بر حضرت داود و حضرت سلیمان مقدم بودند.

[3] پیامبران اولو العزمی که در رتبه بعد قرار گرفتند از پیامبران غیر اولوالعزم برتری دارند؛ طباطبایی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القران، ج 7، ص 244، انتشارات مؤسسه اعلمی، بیروت، لبنان، چاپ 5، 1390هـ.

[4] ترجمه المیزان، ج ‏7، ص 340.

[5]عبده، محمد، المنار، تحقیق محمد رشید رضا، ج 7، ص 587

[6] تفسیر فخر رازى ج 13 ص 65.

[7] ترجمه المیزان، ج ‏7، ص 342.

[8] صافات،101 - 108.

[9] الأنبیاء، 87، خداوندا! جز تو معبودى نیست، منزهى تو، من از ستمکاران بودم‏.

[10] ترجمه المیزان، ج ‏7، ص 342.

[11]بنابر این که اشاره به این چهار نفر باشد نه به تمامی پیامبرانی که در این سه آیه گفته شده است.

[12]مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 5، ص 329 و 330 ناشر، دار الکتب الإسلامیة، چاپ تهران، سال 1374 ش، چاپ اول‏.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها