جستجوی پیشرفته
بازدید
9178
آخرین بروزرسانی: 1396/10/24
خلاصه پرسش
چرا درگیری‌هایی میان ساداتی که از نسل امام حسن(ع) بودند با امامان از نسل امام حسین(ع) وجود داشت؟
پرسش
علت درگیری و اختلاف سادات حسنی با امام صادق(ع) چه بود؟ و آیا مشمول عفو حضرت واقع شدند؟
پاسخ اجمالی
امام حسن مجتبی(ع) دارای پانزده فرزند بودند[1] و سادات حسنی، شاخه‌ای از سادات هستند که نسب آنها به حضرتشان می‌رسد، و در سده‌های اول اسلامی، تحرکات سیاسی و اجتماعی فراوانی داشته و قیام‌هایی از سوی آنها شکل گرفته است.
ابتدا باید گفت که بسیاری از سادات جلیل القدر حسنی، پیروی کامل از امامان معصوم(ع) داشتند که «عبد العظیم حسنی» راوی معروف و عظیم الشأن را می‌توان یکی از نمونه‌های برجسته آنان دانست. بر این اساس نباید این‌گونه تصور کرد که تمام سادات حسنی در برابر سادات حسینی و در رأس آنان امامان معصوم(ع) جبهه‌گیری کرده بودند.
با این وجود، برخی از سادات حسنی اگرچه به صورت مستقیم وارد درگیری و نبرد با ائمه نمی‌شدند، اما با دلایل و انگیزه‌های مختلف، دست به رفتارهایی می‌زدند که یا نوعی مخالفت با امامان ارزیابی شده و یا آن‌که دست کم هم‌خوان با رویکردهای آن بزرگواران نبود. اکنون در ذیل به بررسی مختصر رفتار چند تن از این سادات حسنی می‌پردازیم:
زید بن الحسن
او از بزرگان سادات حسنی بود که نه ادعای امامت کرده و نه هیچ‌کس او را امام می‌دانست؛ او چون در مناسبات خویش با بنی‌امیه رویکردی تقیه‌آمیز داشت و حتی از طرف آنها مسئولیت‌هایی را نیز می‌پذیرفت، در طایفه زیدیه نیز طرفداری نداشت. [2] ولی امام صادق(ع) به ماجرایی اشاره کرد که او با امام باقر(ع) گفت‌وگویی داشت که نشان از نوعی اختلاف میان آن دو بود. او می‌گفت من از فرزندان حسنم و از شما به میراث پیامبر(ص) سزاوارتر! من از نژاد فرزند بزرگ‌تر هستم و باید میراث پیامبر(ص) را با من تقسیم کنى و سهم مرا بدهى! بعد از آن‌که پدرم سخن او را نپذیرفت، او از پدرم به قاضی شکایت کرد... .[3]
محمد بن عبدالله محض
محمد بن عبدالله بن حسن بن حسن(ع) یا «نفس زکیّه»‏[4] خود را برتر از امام صادق(ع) می‌دانست تا آن‌جا که خطاب به حضرتشان گفت: «به خداوند سوگند من از تو دانا‌تر و شجاع‌تر و سخی‌تر هستم‏...»؛ امام(ع) ادعای او را رد کرده و خبر داد که او کشته خواهد شد.[5]
زمانی که ولید -خلیفه اموی- به هلاکت رسید، گروهی از مردم نزد امام صادق(ع) آمده و حضرتشان را به قیامی تحت فرماندهی محمد بن عبدالله دعوت کردند؛ اما امام(ع) با پرسش‌هایی از آنان، باطل بودن راه و روش و هدف آنها را آشکار کرد و آنها را از چنین قیامی بازداشت. سپس به این روایت پیامبر(ص) اشاره کرد که فرمود: «هر که بر مردم شمشیر کشیده و آنها را به سوى خود بخواند، در حالی‌که میان مسلمانان داناتر از او باشد، یک چنین فردى گمراه و زورگو است» اشاره کرد.[6]
امام صادق(ع) به دلایلی با قیام محمد بن عبدالله موافق نبود:
الف. اشتباه او در اهدافش.
ب. پیش‌بینی شکست قیام او به دلیل اخبار غیبی: «در کتاب علی(ع) نام او را از فرمانروایان این امت نیافتم».[7]
ج. ادعای دروغین مهدویت توسط او.[8]
د. سوء استفاده عباسیان از او برای تحکیم قدرت.
در همین راستا بود که امام  ششم به عبدالله -پدر محمد-  گفت: «خلافت به تو و پسرت نمی‌رسد، بلکه نصیب سفاح و بعد از او منصور خواهد شد و آنها پسرت را در منطقه احجار الزیت می‌کشند».[9]
حسن بن زید
او فرمانروای حرمین شرفین بود که توسط منصور عباسی منصوب شده بود. علاقه و کشش او به سمت بنی‌عباس سبب ایجاد اختلاف بین او و دیگر سادات - حتی سادات حسنی - شده بود. کمک او به عباسیان در دست‌یابی به اطلاعات سادات حسینی و حسنی و آتش زدن خانه امام صادق(ع) در کارنامه او دیده می‌شود.[10]
حسین بن علی صاحب فخّ
حسین بن على بن حسن معروف به شهید فخ[11] از بزرگان سادات حسنی است. او امام کاظم(ع) را به پیروی از خود دعوت کرد که مورد پذیرش حضرتشان قرار نگرفت.[12] البته بر اساس برخی روایات، قیام او با اجازه و مشورت امام کاظم(ع) بود.[13] شاید به همین دلیل بود که بعد از کشته شدن حسین، موسى بن مهدى که خلیفه وقت عبّاسى بود اظهار داشت که: سوگند به خدا که او جز با دستور موسی بن جعفر(ع) قیام نکرده است خدا مرا بکشد، اگر او را نکشم![14]
با توجه به این موضوع و همچنین پیش‌بینی امام صادق(ع) در مورد شهادت آنان[15] به نظر می‌رسد که هرچند امام کاظم(ع) رسماً قیام او را تأیید نکردند، اما در واقع اختلافی میان حضرتشان و شهید فخ نبود.
محمد بن ابراهیم بن اسماعیل
او از ائمه زیدیه است که در کوفه بر علیه عباسیان قیام کرده بود،[16] اما به دلیل آن‌که ادعای مهدویت می‌کرد، قیامش با مخالفت امام رضا(ع) روبرو شد.[17]
 

[1]. مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 20، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[2]. همان، ج‏ 2، ص 22-23.
[3]. قطب الدین راوندى، سعید بن هبة الله، الخرائج و الجرائح‏، ج‏ 2، ص 600، قم، مؤسسه امام مهدى(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[5]. طبرسى، فضل بن حسن‏، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ص 280، تهران، ‏اسلامیه‏، چاپ سوم، 1390ق‏.
[6]. طبرسى، احمد بن على‏، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق، خرسان، محمد باقر، ج‏ 2، ص 362- 364، مشهد، نشر مرتضى‏، چاپ اول، 1403ق‏.
[7]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمّد(ص)، محقق، کوچه باغى، محسن‏، ج‏ 1، ص 168، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی‏، چاپ دوم، 1404ق.
[8]. ابن شهر آشوب مازندرانى، محمد بن على‏، مناقب آل أبی‌طالب(ع)، ج 4، ص 228، قم، علامه‏، چاپ اول، 1379ق‏.
[9]. همان، ج ‏4، ص 228
[10]. کافی، ج ‏1، ص 473.
[11]. مجلسى، محمد باقر‏، بحار الأنوار، ج ‏37، ص 30، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم، بیروت‏، 1403ق‏.
[12]. کلینى، محمد بن یعقوب‏، کافی، ج ‏1، ص 366، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق‏.
[13]. ابوالفرج اصفهانی، على بن الحسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق، صقر، سید احمد، ص 383، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا.
[14]. ابن طاووس، على بن موسى‏، مهج الدعوات و منهج العبادات‏، محقق کرمانى، ابوطالب، محرر، محمد حسن‏، ص 218، قم، دار الذخائر، چاپ اول، 1411ق‏.
[15]. مقاتل ‏الطالبیین، ص 367؛ بحار الأنوار،  ج ‏48، ص 170. «اینجا مردى از خویشاوندانم با گروهى شهید می‌شود که ارواح آنها جلوتر از بدن‌هایشان رهسپار بهشت می‌شود»
[16]. زرکلى، خیر الدین، الأعلام قاموس تراجم لأشهر الرجال و النساء من العرب و المستعربین و المستشرقین، ج ‏5، ص 293، بیروت، دار العلم  للملایین، چاپ هشتم، 1989م.
[17]. ابن أبی‌زینب، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق غفارى، على اکبر، ص 253، تهران، نشر صدوق‏، چاپ اول، 1397ق‏.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها