جستجوی پیشرفته
بازدید
4603
آخرین بروزرسانی: 1397/01/11
خلاصه پرسش
تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام در چه زمینه‌ای تألیف شده، نگارنده آن کیست و مطالب آن در چه حد از اعتبار است؟
پرسش
نویسنده تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام چه کسی است و این کتاب چقدر اعتبار دارد؟
پاسخ اجمالی
تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، در قرن ششم یا هفتم با موضوع بررسی ادیان و مذاهب به زبان فارسی نگاشته شده است. نام مؤلف در متن کتاب وجود ندارد؛ از این‌رو افراد مختلفی را به عنوان مؤلف این کتاب معرفی کرده‌اند.
این کتاب به بیشتر مباحث مهمّ در ملل و نحل پرداخته و از متن آن مشخص می‌شود که مؤلفش شیعه دوازده امامی است. اطلاعات موجود در این کتاب بیشتر جنبه اخباری و مذهبی دارد، اما برخی گزارش‌های تاریخی آن ضعیف بوده و نیاز به بررسی بیشتری دارد. بر این اساس مطالب این کتاب – مانند دیگر کتاب‌ها – باید به صورت جداگانه و مطلب به مطلب بررسی شده و در مورد آن اظهار نظر کرد.
پاسخ تفصیلی
 تبصرة العوام فی معرفة مقالات الانام، کتابی درباره ادیان و مذاهب است که بر اساس قرائن و شواهد در اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم هجری به نگارش درآمده است. در این‌جا به کتاب‌شناسی آن در بخش‌های ذیل پرداخته می‌شود.
زمان تألیف
در متن کتاب به زمان تألیف آن اشاره‌ نشده و گزارش دقیقی از کتاب‌شناسان گذشته نیز در این زمینه نیافتیم. با این وجود؛ با بررسی متن کتاب شاید بتوان به زمان تقریبى تألیف آن پى برد:
الف) مؤلّف در باب اسماعیلیّه می‌گوید: «بعد از آن، ملوک مصر [یعنى خلفاى فاطمیّه‏] منقطع شدند و اتباع [حسن] صبّاح تا زمان ما هنوز باقی‌اند».[1] و می‌دانیم نابودی اسماعیلیّه در مشرق زمین، در تاریخ 653 - 654 ق به‌دست هولاکو رخ داد،[2] بنابراین، کتاب باید قبل از این تاریخ نگاشته شده باشد.
ب) او در کتاب خود سه بار از «فخر رازى» نام ‌برده و از ایامی که او در جامع خوارزم به موعظه و اندرز اشتغال داشته، سخن به میان می‌آورد.[3] فخر رازى در سال 606 در هرات درگذشته[4] و آنچه مؤلّف از مجلس او در خوارزم نقل می‌کند حدود سال 580 رخ داده است؛ از این‌رو، تبصرة العوام نباید قبل از 580 ق تألیف شده باشد؛ زیرا مؤلّف از کتاب تفسیر فخر رازی و اهمیّت مقامش در میان شافعیه به شکلى نام می‌برد که مسلّم می‌شود او زمانی کتابش را تألیف کرده است که شهرت فخر رازى عالم‌گیر شده بود.
ج) مؤلف در بخشی از کتابش از فردی به نام «عبداللّطیف خجندى» نام می‌برد.[5] «خجندیان» خاندان مشهوری در اصفهان بود که ریاست شافعیّه را بر عهده داشت و با خاندان صاعدی که ریاست حنفیّه را بر عهده داشتند، در امور فرهنگی رقابت می‌کردند.
از این خاندان دو نفر به نام «عبداللّطیف خجندی» مشهورند؛ یکى «عبداللّطیف بن محمّد بن ثابت بن حسن خجندى» که در سال 523 ق به‌دست اسماعیلیّه کشته شد.[6] و دیگرى «ابوالقاسم صدر الدّین عبداللّطیف بن محمّد بن عبداللّطیف بن محمّد بن ثابت بن حسن خجندى» نواده عبداللّطیف اوّل که از علما و ادبا بوده و در سرودن شعر فارسى و عربى مهارت داشته و به مراتب از پدربزرگش مشهورتر بود و در سال 580 هنگام مراجعت از حج درگذشت.[7]
به نظر می‌رسد مراد مؤلف از عبداللّطیف خجندى، عبد اللّطیف دوم بوده و از آنجا از او به گونه‌ای یاد می‌کند که در زمان گذشته می‌زیسته، مشخص می‌شود که کتابش را مدّتى بعد از این تاریخ نگاشته است.
نام نویسنده
در نام مؤلف این کتاب، میان اندیشمندان شیعی اختلاف‌نظر وجود دارد؛ زیرا نویسنده در هیچ بخش از کتابش به نام خود تصریح و یا اشاره‌ای نکرده است،[8] اما در باره انگیزه نگارش کتابش می‌نویسد: «بدان که مدّت مدیدست که جماعتى از سادات عظام و علما و غیرهم از این ضعیف التماس میکردند که مختصرى از عقاید اصحاب مقالات و ادیان و ملل بپارسی جمع کن‏...».[9]
با توجه با نکته فوق، به بررسی احتمالاتی که در مورد مؤلف آن مطرح شده، می‌پردازیم:
1. برخی این کتاب را به سید مرتضی علم الهدی منتسب می‌کنند؛[10] اما این دیدگاه مردود است؛ زیرا همان‌گونه که بیان شد، تاریخ نگارش کتاب در قرن ششم و یا هفتم بود که بیش از یک قرن بعد از دوره سید مرتضی است.[11]
2. سید صفیّ الدّین ابو تراب مرتضى بن قاسم حسنى (حسینی) رازى را نیز مؤلف این کتاب دانسته‌اند‏؛[12] او معاصرِ ابوحامد محمد غزالی (450 - 505 ه‍.ق) بود و بر اساس گزارشی، در مناظره‌ای بر او چیره شده بود.[13] این نظر با آن‌که مشهور است ولی مورد نقد برخی از اندیشمندان قرار گرفته است.[14] همچنین برخی چنین مناظره‌ای را با مسلّمات تاریخی ناسازگار دانسته و تأکید کرده‌اند که مناظره مورد نظر میان غزالی و سید مرتضی ثانی(برادرزاده علم الهدی و پسر سید رضی) رخ داده است.[15]
3. ابوالفتوح حسین بن علی رازی؛ مفسر مشهور شیعه نیز به عنوان یکی از مؤلفان احتمالی این کتاب مطرح شده است.[16] اما این احتمال نیز با این نقد روبروست که گرچه تاریخ تولّد و وفات شیخ ابو الفتوح رازى دقیقاً مشخّص نیست ولى چون او شیخ روایت و استاد ابن شهر آشوب مازندرانی (م 588ق)، و شیخ منتجب الدّین علىّ بن ابى القاسم قمّى (زنده در 585 ق) بوده و نیز اواخر ایّام عمر زمخشرى (صاحب کشّاف) (م 538 ق) را درک کرده است. بنابراین زمان او با نیمه اوّل و اواسط قرن ششم مقارن می‌شود و چون تبصرة العوام در اواخر قرن ششم یا اوایل قرن هفتم تألیف شده بعید است که از تألیفات شیخ ابوالفتوح رازى باشد.[17]
گذشته از این، ابوالفتوح رازی به تصوف گرایش داشته است و ذمّ صوفیه در تبصرة العوام دلیل دیگری بر نادرستی این انتساب است.[18]
4. جمال الدین مرتضی ابو عبدالله‏ محمد بن حسن بن حسین رازی؛[19] در کتاب‌های فهرست مشایخ شیعه و تذکره‌هاى علماى امامیّه شخصى به این نام و نسب نیافتیم و معلوم نشد که منبع این دیدگاه کجا است و اصلاً چنین شخصی کیست؟! از این‌رو، انتساب کتاب به این شخص نیز قابل پذیرش نیست.[20]
ویژگی‌ها
این کتاب دومین کتاب فارسى بجا مانده درباره ادیان و مذاهب است که یک قرن قبل از آن، کتاب دیگری به نام «بیان الأدیان» نگاشته شده است.[21] اگرچه تبصرة العوام به سلاست، فصاحت و قدمت بیان الأدیان نمی‌رسد، ولى برخی ویژگی‌های برجسته آن جلب توجه می‌کند:
الف) تفصیل مطالب و اشتمال آن بر بیشتر مباحث مهمّ در ملل و نحل؛
ب) شیعه دوازده امامی بودن مؤلف آن؛
ج) بیانگری وضعیت روزگار خود؛ زیرا به نوعی نشانگر الگوی دینی ایران عصر سلجوقی و نیز توزیع جغرافیایی مراکز مذهبی آن عصر است.[22]
د) منابع مورد استفاده؛ اگرچه پاره‌ای از منابع نویسنده اکنون در اختیار ما نیست، ولی این مزیت را دارد که در موارد بسیاری برای بیان مطالب، به نام مآخذ خود تصریح می‌کند؛ مانند: مختلف الحدیث،[23] و المعارف[24] ابن قتیبه دینوری.
با این وجود؛ نویسنده - چنان‌که از مطالب کتابش برمی‌آید - از نظر اطلاعات تاریخى ضعیف بوده و مطالب او بیشتر جنبه اخبارى و مذهبى داشته است. به همین سبب، ضمن تحقیقاتش نتوانسته از تعصب برکنار بماند و علاوه بر طعن و قدح شدید مخالفان، غالباً مطالبى را نقل کرده که به عقیده خود، آنها را سخیف و ضعیف می‌شمرده و غرض او ردّ آنها بوده است.‏[25]
در نهایت باید گفت مطالب این کتاب را  - مانند دیگر کتاب‌ها - نمی‌توان صد در صد تأیید یا تکذیب کرد، بلکه باید به صورت جداگانه و مطلب به مطلب بررسی شده و در مورد آن اظهار نظر کرد.
 

[1]. منسوب به: حسنى رازى، سید مرتضى بن داعى‏، ‏تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام‏، محقق و مصحح، اقبال آشتیانى‏، عباس، ص 183، تهران‏، اساطیر، چاپ دوم، 1383ش.                        
[2]. ذهبی، محمد بن احمد، تاریخ ‏الإسلام، ج ‏48، ص 17 و 25، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، 1413ق.
[3]. ‏تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام‏، همان، ص 120، 175 و 253.
[4]. حسینى، ابوبکر بن هدایه الله‏، طبقات الشافعیة، ص 217 – 218، بیروت، دار الآفاق الجدیدة، چاپ سوم، 1402ق؛ بغدادى، اسماعیل‏، هدیة العارفین، اسماء المؤلفین و آثار المصنفین، ج ‏2، ص 107، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، 1951م.
[5]. تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام، ص 101.
[6]. ابن اثیر،  أبو الحسن على بن ابى الکرم، الکامل فی التاریخ‏، ج 10، ص 659 – 660، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[7]. ابن دبیثى، محمد بن سعید، تاریخ مدینة السلام، ج ‏4، ص 188 – 189، بیروت، دار الغرب الإسلامی‏، چاپ اول، 1427ق؛ ابن شاکر کتبى، محمد بن شاکر، فوات الوفیات و الذیل علیها، ج ‏2، ص 383 – 384، بیروت، دار صادر، چاپ اول، بی‌تا.
[8]. ‏تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام‏، مقدمه، ص 7. 
[9]. همان، ص 1. البته مصحح کتاب، طبق نظر خودش در داخل گیومه نام مؤلف را ذکر کرده است: «... این ضعیف [مرتضى بن داعى الحسنى]». همچنین در نسخه‌های دیگر نیز نام سید مرتضی علم الهدی(ره) ملحق شده است. ولی در نسخه اصلی نامی ذکر نشده است.
[10]. ر. ک: نفیسی، سعید، تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، ج 1، ص 130، تهران، بی‌نا، 1363ش؛ تبصرة العوام، ص 1، پاورقی؛ همچنین علامه امینی درباره نسبت این کتاب به سید مرتضی می‌گوید: «و نسبه فی ذلک کلِّه إلى السید الشریف علم الهدى المرتضى»؛ ‏امینى، عبدالحسین‏، الغدیر فى الکتاب و السنة و الأدب، ج ‏3، ص 439، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه‏، چاپ اول‏، 1416ق.
[11]. تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام، مقدمه، ص 7؛ تاریخ نظم و نثر در ایران و در زبان فارسی تا پایان قرن دهم هجری، ج 1، ص 72 ؛ صفا، ذبیح الله، تاریخ ادبیات در ایران، ج 2، ص 1033، تهران، فردوس‏، چاپ هشتم‏، 1378ش.
[12]. مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعة، ج 2، ص 741، قم، انصاریان‏، چاپ سوم‏، 1383ش؛ افندى، عبدالله بن عیسى‏بیگ،‏ تعلیقة أمل الآمل، ص 184، قم، کتابخانه عمومى حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى(ره)، چاپ اول، 1410ق؛ آقابزرگ تهرانى، محمدمحسن،‏ طبقات أعلام الشیعة، ج ‏3، ص 297، بیروت، دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ اول، 1430ق؛ خوانسارى، محمد باقر بن زین العابدین‏، روضات الجنات فی أحوال العلماء و السادات‏، ج ‏7، ص 164 – 165، قم، دهاقانى( اسماعیلیان)، چاپ اول، 1390ق.
[13]. حدیقة الشیعة، ج 2، ص 741.
[14]. ر.ک: شبیری زنجانی، مؤلف تبصرة العوام، درسهایی از مکتب اسلام، شماره 8، تیر 1338ش، ص 46، و شماره 10، شهریور 1338ش، ص 58؛ تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام، مقدمه، ص 8 – 11؛ همایی، جلال الدین، غزالی نامه، ص 327، تهران، کتابفروشی فروغی، چاپ دوم، بی‌تا.
[15]. شوشتری، نورالله بن شریف الدین، مجالس المؤمنین، ج 2، ص 192 – 193، تهران، کتابفروشی اسلامیه، 1377ش.
[16]. امین، سید محسن‏، أعیان الشیعة، ج ‏6، ص 126، بیروت، دار التعارف للمطبوعات‏، چاپ اول، 1403ق؛ سبحانى تبریزى، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج ‏6، ص 86 - 87، قم، مؤسسة الإمام الصادق( ع)، چاپ اول، 1418ق.
[17]. تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام، مقدمه، ص 7 – 8؛ همچنین ر.ک: آقابزرگ تهرانى، محمدمحسن،‏ الذریعة إلى تصانیف الشیعة، ج ‏3، ص 320، بیروت، دار الأضواء، چاپ سوم، 1403ق.
[18]. ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، ج 2، ص 159.
[19]. کنتورى، اعجازحسین بن محمدقلى‏، کشف الحجب و الأستار عن أسماء الکتب و الأسفار، ص 96، قم، کتابخانه عمومى حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى(ره)، چاپ دوم، 1409ق.
[20]. الذریعة إلى تصانیف الشیعة، ج ‏3، ص 320.
[21]. «بیان الادیان» نوشته ابو المعالى محمد بن عبیدالله حسینى علوى‏ و از معاصران ناصر بن خسرو قبادیانى ‏ است که در سال 485 یا 489ق تألیف شده است؛ الذریعة إلى تصانیف الشیعة، ج ‏3، ص 176 و ج ‏26، ص 115؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج ‏2، ص 920.
[22]. ر. ک: بویل، جی.آ، تاریخ ایران کیمبریج، ج 5، از آمدن سلجوقیان تا فروپاشی دولت ایلخانان، ترجمه: انوشه، حسن، ص 280، تهران، امیرکبیر، 1366ش.
[23]. تبصرة العوام فی معرفة مقالات الأنام، ص 52.
[24]. همان، ص 220.
[25]. همان، مقدمه، ص 3 – 4؛ تاریخ ادبیات در ایران، ج ‏2، ص 1034؛ ر. ک: مؤلف تبصرة العوام، درسهایی از مکتب اسلام، شماره 9، ص 58 - 59.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها