لطفا صبرکنید
13315
- اشتراک گذاری
قرائت پذیری دین در واقع عنوان دیگر بحث معروف «قرائت های مختلف از دین» است. بحث قرائت های مختلف از دین ـ به طور دقیق تر ـ روشی افراطی در بحث اختلاف در فهم دین است.در نظریه قرائت های مختلف از دین، این طور عنوان می شود که پیش داوری ها، انتظارات قبلی و علایق و سلایقِ مفسر و عالم ، در فهم او تاثیرگذار است؛ پس سرّ این که اختلاف قرائت وجود دارد این است که پیش داوری ها و پیش دانسته های اندیشمندان دینی با هم فرق دارد؛یعنی اختلافات را ناشی از ذهنیت افراد می دانند. ما با مجموعه ای از فهم های متفاوت از دین مواجه هستیم که نمی توانیم بین آن ها داوری کنیم و بگوییم چه فهمی صحیح و چه فهمی ناصحیح است. نظریه «قبض و بسط» که در اواخر دهه هفتاد شمسی در ایران مطرح شد در واقع، تقریری از بحث قرائت های مختلف از دین است. این نظریه، تبیین ها و تقریرات مختلفی دارد؛ دو تفسیر مهم از نظریه قرائت های مختلف از دین مربوط به دو فیلسوف سرشناس غربی؛ یعنی پوپر و گادامر است. نظریه قبض و بسط، جانمایه اصلی اش را از گادامر (یعنی هرمنوتیک فلسفی) گرفته است. قرائت پذیری دین با هر تقریری ـ چه پوپری و چه گادامری ـ تا آنجا که از اختلاف در فهم دین سخن می گوید صحیح و قابل قبول است، اما آنجا که مدعی است همه فهم ها از دین اسیر پیش داوری هایند، پس فهم واحدی وجود ندارد ؛ سخنی گزاف، دجال گونه (دارای ظاهری فریبنده و باطنی ناحق) و نادرست ارزیابی می شود زیرا معتقدین به نسبیت معرفت دینی لاجرم به نسبیت خود دین می رسند.
سؤال حاضر دو بخش دارد؛ بخش اول درباره چیستی نظریه قرائت پذیری دین و بخش دوم درباره قضاوت ما نسبت به صحت یا عدم صحت این نظریه.
بخش اول:
قرائت پذیری دین در واقع عنوان دیگر بحث معروف « قرائت های مختلف از دین» است؛بحثی که از جمله مباحث فرهنگی روز محسوب می شود. امروزه این بحث به عنوان یک مقوله در تقابل با اندیشه دینی قرار دارد و هویت ظاهری آن غیر از حقیقت آن است. هرچند به ظاهر این بحث در ادامه مباحث روشنفکری دینی در کشور ما طرح می شود اما در حقیقت اعتقاد به آن نتیجه ای جز سست شدن پایه های بنیادین اعتقادات دینی و در نهایت انهدام آن ندارد. البته غفلت از ضرورت تدوین ایدئولوژی دینی به زبان امروز، بعد از گذشت بیش از سی سال از انقلاب شکوهمند اسلامی، زمینه را برای پیدایش و رشد چنین نظریه هایی فراهم ساخته است.
بحث قرائت های مختلف از دین ـ به طور دقیق تر ـ گونه افراطی بحث اختلاف در فهم دین است . در نظریه قرائت های مختلف از دین، این طور عنوان می شود که پیش داوری ها، انتظارات قبلی و علایق و سلایق مفسر و عالم در فهم او تاثیرگذار است؛ پس سرّ این که اختلاف قرائت وجود دارد این است که پیش داوری ها و پیش دانسته های عالمان دینی با هم فرق دارد؛ یعنی منشأ اختلافات را از ذهنیت اندیشمندان می دانند؛ نظریه قرائت های مختلف از دین مدعی است، هیچ فهم رسمی، غالب، یگانه و صحیح از دین - که بگوییم این فهم از دین صحیح است و دیگر فهم ها باطل است - وجود ندارد. آن چه که ما داریم تفاوت در فهم دین است. ما فهم بهتر و درست تر در مقابل فهم ناصحیح و بدتر نداریم. ما با مجموعه ای از فهم های متفاوت از دین مواجه هستیم که نمی توانیم بین آن ها داوری کنیم و بگوییم چه فهمی صحیح و چه فهمی ناصحیح است؛ مثل این که یک مکعب در فضا معلق است و هر کسی از یک زاویه به این مکعب نگاه می کند، اختلاف زوایای دید باعث می شود که نگاه های مختلف به وجود بیاید و هیچ کدام رجحانی بر دیگری ندارند. در دین قرائت های مختلفی وجود دارد بدون آن که بین این قرائت ها قضاوت و داوری وجود داشته باشد. ما فقط با تفاوت فهم ها مواجه هستیم. ممکن است یک قرائت از دین رسمی تر و غالب تر باشد اما لزوما این تداول و غلبه و شهرت به معنای صحت نیست .
نکته دیگری که نظریه قرائت های مختلف بر آن پافشاری می کند، این است که امکان قرائت را به نحو موجبه کلیه می داند. از نظر معتقدین به امکان قرائت های مختلف از دین، ما نمی توانیم مرزی مشخص کرده و بگوییم این زمینه و جنبه های دین، جزء ثابتات و مشترکات است و اختلاف قرائت بردار نیست. آن ها تک تک مضامین دینی را قابل اختلاف در قرائت می دانند. به نظر آن ها از توحید و نبوت و معاد گرفته تا تفصیلات فقهی و مسائل اخلاقی و هر بخشی که رنگی از معرفت دینی دارد، قرائت پذیر است و هیچ فهم ثابتی از دین وجود ندارد.
ریشه این بحث به بحث هایی که راجع به فهم متن(مباحث هرمنوتیکی) وجود دارد باز می گردد. فرهنگ دینی بخصوص ادیان ابراهیمی (مسیحیت، یهودیت، اسلام) عمیقا متن محور است؛ یعنی فرهنگ دینی، حول محور متون دینی است.در مسیحیت، آبشخور فرهنگ دینی، انجیل است. منشأ فرهنگ دینی یهودیت، تفسیرهایی از تورات و تلمود است و ریشه فرهنگ دینی ما مسلمین به فهم و تفسیر قرآن و سنت برمی گردد .
به این دلیل هر گونه نظریه پردازی متفاوت راجع به مقوله فهم متون، در معرفت دینی تاثیرگذار است؛ یعنی اگر ما در باب فهم متون (به طور مطلق، چه یک متن حقوقی و چه یک متن ادبی و ..). معتقد شدیم که امکان تفسیرهای متفاوتی از متن وجود دارد، به طوری که هیچ تفسیری بر دیگر تفاسیر رجحان ندارد، این به طور مستقیم در بحث قرائت های مختلف از دین تاثیرگذار است و معلوم می شود که نمی توان از دین تفسیر یگانه و واحدی عرضه کرد؛ در صورتی که بحث در فهم متن بوده ولی بر فهم دین اثر گذاشته است؛به دلیل این که فهم دین با فهم متون دینی گره خورده است .
بحث قرائت های مختلف از دین، بحثی است که آرام آرام به جلو آمده است و وقتی به تاریخ تفکر این اندیشه نگاه می کنیم، نمی توانیم زمان و مکان به خصوصی را ذکر کنیم و بگوییم اولین کسی که این نظریه را مطرح کرد، چه کسی بود .
قرن ها این گونه گمان می شد که ما می توانیم در میان تفاسیری که از یک متن عرضه می شود مشخص کنیم که چه تفسیری درست است و چه تفسیری نادرست. ولی در قرن بیستم بود که امکان قرائت های مختلف از متن و دین مطرح شد که البته رگه های این بحث در قرن نوزدهم هم وجود داشت؛ به عنوان مثال نیچه - فیلسوف آلمانی - بحث «چشم انداز» یا پرسپکتیو را مطرح کرد و معتقد شد که فهم ما ناشی از چشم اندازهایی است که به یک مساله داریم و وقتی چشم اندازهای افراد، مختلف شد، فهم آن ها هم مختلف می شود . نیچه در خصوص دین حرفی نزده است ولی مطلبی گفته است که می توان آن را بر فهم دین هم منطبق نمود. در نمونه ای دیگر «کارل مارکس » که یک متکلم پروتستان معروف آلمانی است معتقد است:« نباید گفت مسیحیت چه می گوید بلکه باید گفت مسیحیان چه می گویند»؛ یعنی ما هیچ وقت نگوییم که اسلام چه می گوید بلکه این طور باید بگوییم که فلان عالم مسلمان چه می گوید و هیچ وقت نمی توانیم یک فهم و قرائتی را به اسلام نسبت بدهیم . روح این بحث، همان قرائت های مختلف است؛ اگر چه تحت این عنوان مطرح نشده است .
نظریه «قبض و بسط» که در اواخر دهه هفتاد شمسی در ایران مطرح شد در واقع، تقریری از بحث قرائت های مختلف از دین است. این نظریه، تبیین ها و تقریرات مختلفی دارد؛ دو تفسیر مهم از نظریه قرائت های مختلف از دین مربوط به دو فیلسوف سرشناس غربی؛ یعنی پوپر و گادامر است.
اختلاف دو تفسیر پوپری و گادامری از نظریه قبض و بسط در این است که در تفسیر پوپری، آن معرفت دینی که با دانش روز هماهنگ باشد، نسبت به معرفت دینی گذشته به واقعیت نزدیکتر است. ولی در تفسیر گادامری معرفت دینی امروز و دیروز در عرض هم هستند و هیچیک نمی تواند دیگری را تخطئه کند. از این رو براساس تفسیر گادامری نمی توان عالمان دین را به کسب دانش روز سفارش کرد. از سوی دیگر، براساس اندیشه گادامر، ما الزام نداریم خود را با سنت روز هماهنگ کنیم، بلکه اساسا ما با سنت حرکت می کنیم و فهم ما ضرورتا هماهنگ با سنتی است که در آن زندگی می کنیم. [1]
نظریه قبض و بسط، جانمایه اصلی اش را از نظریه گادامر (یعنی هرمنوتیک فلسفی) گرفته است؛ ولی افزوده هایی بر آن وجود دارد و یک مقدار شرقی شده است که این چیزهایی که ... به بحث های گادامر اضافه کرده بر اتقان آن بحث ها نیفزوده است؛ بلکه بر آسیب پذیرتر شدن آن افزوده است. افزوده های آقای ... به بحث های گادامر، در واقع نظریه قبض و بسط را آسیب پذیرتر کرده است. [2]
نظریه قرائت های مختلف از دین، در واقع اعتقاد به پلورالیسم معرفتی است؛ یعنی اعتقاد به این که فهم و معرفت از دین، تکثر گرایانه است و ما یک معرفت واحد از دین نداریم، بلکه این معرفت دائما در حال تغییر و تکامل و تکثر می باشد؛ بنابراین، نظریه قبض و بسط، یک نوع تبیین و تقریر از قرائت های مختلف از دین است؛ البته تقریرهای دیگری هم وجود دارد.
بخش دوم:
قرائت پذیری دین با هر تقریری ـ اعم از پوپری و گادامری ـ تا آنجا که از اختلاف در فهم دین سخن می گوید صحیح و قابل قبول است، اما آنجا که مدعی است همه فهم ها از دین اسیر پیش داوری هایند، پس فهم واحدی وجود ندارد ؛ سخنی گزاف، دجال گونه (دارای ظاهری فریبنده و باطنی ناحق) و نادرست ارزیابی می شود. چه، معتقدین به نسبیت معرفت دینی لاجرم به نسبیت خود دین می رسند. ایشان هر چند میان معرفت دینی و دین تفاوت می گذارند اما در عمل راهی جز این ندارند که به دین عصری قائل شوند صاحب نظریه «قبض و بسط تئوریک شریعت» در اثری که سالها پس از نگارش «قبض و بسط» منتشر کرد، خود صریحا نه تنها در عمل که در نظر نیز به این واقعیت اعتراف می کند:"در قبض و بسط تئوریک شریعت سخن از بشری بودن، تاریخی بودن و زمینی بودن معرفت دینی می رفت و اینک در بسط تجربه نبوی سخن از بشریت و تاریخیت خود دین و تجربه دینی می رود" [3] .در ثانی منشأ اختلاف فهم ها صرفا در امور سوبژکتیو(ذهنی) نیست بلکه منشأ اصلی آن در امور آبژکتیو(عینی) است؛ یعنی عدم معرفت به امامی بیرونی یا باطنی(عقل). به شهادت قرآن، راسخون در علم؛ یعنی ائمه معصومین(ع) و مؤمنین پیرو ایشان ـ بسته به درجات ایمان ـ قادرند تا به حقیقت دین و قرآن دست یازند.پس با تکیه بر ذهن و داشته های شخصی نمی توان به حقیقت دین دست یافت، مگر از امامی پیروی کنیم که مظهر تام عقل است و با پیروی از این امام است که می توان به حقیقت دین و قرآن دست یافت و از افتادن در مهلکه تفسیر به رأی مصون ماند.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه به نمایه زیر مراجعه کنید:
نمایه: پلورالیسم دینی و قرائت های مختلف از دین 118 (سایت: 1738) .