لطفا صبرکنید
بازدید
6447
6447
آخرین بروزرسانی:
1401/12/08
خلاصه پرسش
آیات 33 تا 35 سوره فاطر در صدد بیان چه مطالبی است؟
پرسش
لطفاً تفسیر آیه 33 تا 35سوره فاطر را ارایه فرمایید؟
پاسخ اجمالی
آیات 33 تا 35 سوره فاطر در حقیقت نتیجهاى است براى آنچه در آیات گذشته آمده بود؛ یعنی کسانى که کتاب الهى را تلاوت میکنند، نماز را برپا میدارند و از آنچه به آنان روزى داده شد پنهان و آشکار انفاق میکنند، پاداش چنین کسانی باغهاى جاویدان بهشت است که همگى در آن وارد میشوند.
1. «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ».[1]
«جنات» جمع «جنة»، به معناى باغی است که زمینش به سبب وجود درختان زیاد پوشیده باشد.[2] و «عدن» به معناى استقرار و ثبات است.[3] بنابر این «جنات عدن» باغهاى پر از درخت و جاویدان بهشتى است.
این تعبیر از بهشت بیانگر آن است که نعمتهاى بهشتى جاودانى و همیشگی است و مانند نعمتهای مادی دنیا نیست.
در ادامه آیه، به بیان سه بخش از نعمتهاى بهشتى که بعضى جنبه مادى و ظاهرى، برخی جنبه معنوى و باطنى و قسمتى نیز ناظر به نفى و طرد هرگونه مانع و مزاحم است، میپردازد و میفرماید: «این پیشگامان در خیرات در آن بهشت جاویدان به دستبندهایى از طلا و مروارید آراستهاند و لباسشان در آنجا حریر است.
آنها در این دنیا به زرق و برقها بیاعتنایى کرده، خود را اسیر زر و زیور نساختند، و در حالیکه محرومان لباس کرباس هم در تن نداشتند، در بند لباسهاى فاخر نبودند، خداوند به جبران اینها در جهان دیگر بهترین لباسها و زیورها را بر آنها میپوشاند.
آنها در این جهان، ظاهر خویش را به خیرات آراستند، خدا نیز در جهان دیگر که جهان تجسم اعمال است ظاهرشان را به انواع زیورها میآراید.
2. بعد از ذکر این نعمت مادى به نعمت معنوى خاصى اشاره کرده، و میفرماید: «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ»؛ آنها میگویند حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که غم و اندوه را از ما بر طرف ساخته است.
آنها از این موهبت عظیم که نصیبشان شده، و تمام عوامل غم و اندوه به برکت لطف الهى از محیط زندگانیشان دور گشته، و آسمان روحشان از لکههاى ابرهاى تاریک اندوه پاک شده، خدا را حمد و ستایش میکنند. نه ترسى از عذاب الهى دارند، نه وحشتى از مرگ و فنا، نه موجبات ناامنى خاطر فراهم است، و نه آزار بد اندیشان.
در اینکه منظور از حزن در این آیه چیست، بعضى از مفسران میگویند؛ این حزن و اندوه اشاره به غمهای دنیا است. برخی نیز معتقدند؛ حزن و اندوهى که پیش از دخول بهشت به ایشان رسیده منظور آیه است؛ زیرا که آنان از دخول آتش که مستحق آن بودند میترسیدند، و چون خداوند بر آنان تفضل نمود و عذاب را از آنان برداشت و داخل در بهشت نمود خدا را شاکرند.
اما به نظر میرسد با ورود در بهشت تمام حزنها برداشته از آنها برداشته شده؛ لذا واژه حزن اشاره به هر حزن و اندوهی دارد و بهشتیان خدای تعالی را از این بابت سپاس میگویند.[4]
سپس این مؤمنان بهشتى میافزایند: پروردگار ما بسیار آمرزنده و بسیار سپاسگزار است: «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ».
با وصف غفوریتش اندوه سنگین لغزشها و گناهان را بر طرف ساخته، و با وصف شکوریتش مواهب جاودانى که هرگز سایه شوم غم بر آنها نمیافتد به ما ارزانى داشته است. گناهان بسیار ما را غفرانش پوشانده، و اعمال اندک و ناچیز ما را با شکوریتش پاداش فراوان بخشیده است.
3. «الَّذی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فیها لُغُوبٌ».
سرانجام به سراغ آخرین نعمت که نبودن عوارض ناراحتى، عوامل مشقت، خستگى و رنج است رفته، به نقل از بهشتیان میگوید: ستایش براى آن خدایى است که با فضل خود ما را در این سراى اقامت جاویدان جاى داد که نه در آنجا رنج و سختی به ما میرسد و نه خستگى و واماندگى.
از یک سو آنجا سراى اقامت است و چنان نیست که انسان تا میخواهد به محیط آن آشنا شود و به آن دل ببندد، پیایان یابد.
و از سوى دیگر با اینکه عمر طولانى آن به ابدیت میپیوندد و در چنین مدتى قاعدتاً انتظار سختی و درد و مشقتى میرود مطلقاً در آنجا خبرى از این امور نیست، حتى طول مدت نیز باعث ملال و خستگى نمیشود که هر روز نعمت جدید و جلوه تازهاى از نعمتها و جلوههاى پروردگار به بهشتیان ارائه میشود.[5]
کلمه «مقامة» به معناى اقامه است، و «دار المقامه» منزلى است که کسى از آن بیرون نمیرود و از آنجا به جاى دیگر کوچ نمیکند. کلمه «نَصَب» به معناى سختی و مشقت است. و کلمه «لُغوب» به معناى خستگى و سختی در طلب رزق و روزی.
خلاصه اینکه معنای آیه این است که: آن خدایى که ما را به فضل خودش و بدون اینکه استحقاقى داشته باشیم، در خانه جاودانه داخل کرد، بهشتى که نه در آن مشقتى است و نه سختی، و نه ما در آنجا در طلب آنچه میخواهیم دچار خستگى و کندى میشویم؛ چون هر چه بخواهیم در آنجا وجود دارد.[6]
1. «جَنَّاتُ عَدْنٍ یَدْخُلُونَها یُحَلَّوْنَ فیها مِنْ أَساوِرَ مِنْ ذَهَبٍ وَ لُؤْلُؤاً وَ لِباسُهُمْ فیها حَریرٌ».[1]
«جنات» جمع «جنة»، به معناى باغی است که زمینش به سبب وجود درختان زیاد پوشیده باشد.[2] و «عدن» به معناى استقرار و ثبات است.[3] بنابر این «جنات عدن» باغهاى پر از درخت و جاویدان بهشتى است.
این تعبیر از بهشت بیانگر آن است که نعمتهاى بهشتى جاودانى و همیشگی است و مانند نعمتهای مادی دنیا نیست.
در ادامه آیه، به بیان سه بخش از نعمتهاى بهشتى که بعضى جنبه مادى و ظاهرى، برخی جنبه معنوى و باطنى و قسمتى نیز ناظر به نفى و طرد هرگونه مانع و مزاحم است، میپردازد و میفرماید: «این پیشگامان در خیرات در آن بهشت جاویدان به دستبندهایى از طلا و مروارید آراستهاند و لباسشان در آنجا حریر است.
آنها در این دنیا به زرق و برقها بیاعتنایى کرده، خود را اسیر زر و زیور نساختند، و در حالیکه محرومان لباس کرباس هم در تن نداشتند، در بند لباسهاى فاخر نبودند، خداوند به جبران اینها در جهان دیگر بهترین لباسها و زیورها را بر آنها میپوشاند.
آنها در این جهان، ظاهر خویش را به خیرات آراستند، خدا نیز در جهان دیگر که جهان تجسم اعمال است ظاهرشان را به انواع زیورها میآراید.
2. بعد از ذکر این نعمت مادى به نعمت معنوى خاصى اشاره کرده، و میفرماید: «وَ قالُوا الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ»؛ آنها میگویند حمد و ستایش مخصوص خداوندى است که غم و اندوه را از ما بر طرف ساخته است.
آنها از این موهبت عظیم که نصیبشان شده، و تمام عوامل غم و اندوه به برکت لطف الهى از محیط زندگانیشان دور گشته، و آسمان روحشان از لکههاى ابرهاى تاریک اندوه پاک شده، خدا را حمد و ستایش میکنند. نه ترسى از عذاب الهى دارند، نه وحشتى از مرگ و فنا، نه موجبات ناامنى خاطر فراهم است، و نه آزار بد اندیشان.
در اینکه منظور از حزن در این آیه چیست، بعضى از مفسران میگویند؛ این حزن و اندوه اشاره به غمهای دنیا است. برخی نیز معتقدند؛ حزن و اندوهى که پیش از دخول بهشت به ایشان رسیده منظور آیه است؛ زیرا که آنان از دخول آتش که مستحق آن بودند میترسیدند، و چون خداوند بر آنان تفضل نمود و عذاب را از آنان برداشت و داخل در بهشت نمود خدا را شاکرند.
اما به نظر میرسد با ورود در بهشت تمام حزنها برداشته از آنها برداشته شده؛ لذا واژه حزن اشاره به هر حزن و اندوهی دارد و بهشتیان خدای تعالی را از این بابت سپاس میگویند.[4]
سپس این مؤمنان بهشتى میافزایند: پروردگار ما بسیار آمرزنده و بسیار سپاسگزار است: «إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ».
با وصف غفوریتش اندوه سنگین لغزشها و گناهان را بر طرف ساخته، و با وصف شکوریتش مواهب جاودانى که هرگز سایه شوم غم بر آنها نمیافتد به ما ارزانى داشته است. گناهان بسیار ما را غفرانش پوشانده، و اعمال اندک و ناچیز ما را با شکوریتش پاداش فراوان بخشیده است.
3. «الَّذی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فیها لُغُوبٌ».
سرانجام به سراغ آخرین نعمت که نبودن عوارض ناراحتى، عوامل مشقت، خستگى و رنج است رفته، به نقل از بهشتیان میگوید: ستایش براى آن خدایى است که با فضل خود ما را در این سراى اقامت جاویدان جاى داد که نه در آنجا رنج و سختی به ما میرسد و نه خستگى و واماندگى.
از یک سو آنجا سراى اقامت است و چنان نیست که انسان تا میخواهد به محیط آن آشنا شود و به آن دل ببندد، پیایان یابد.
و از سوى دیگر با اینکه عمر طولانى آن به ابدیت میپیوندد و در چنین مدتى قاعدتاً انتظار سختی و درد و مشقتى میرود مطلقاً در آنجا خبرى از این امور نیست، حتى طول مدت نیز باعث ملال و خستگى نمیشود که هر روز نعمت جدید و جلوه تازهاى از نعمتها و جلوههاى پروردگار به بهشتیان ارائه میشود.[5]
کلمه «مقامة» به معناى اقامه است، و «دار المقامه» منزلى است که کسى از آن بیرون نمیرود و از آنجا به جاى دیگر کوچ نمیکند. کلمه «نَصَب» به معناى سختی و مشقت است. و کلمه «لُغوب» به معناى خستگى و سختی در طلب رزق و روزی.
خلاصه اینکه معنای آیه این است که: آن خدایى که ما را به فضل خودش و بدون اینکه استحقاقى داشته باشیم، در خانه جاودانه داخل کرد، بهشتى که نه در آن مشقتى است و نه سختی، و نه ما در آنجا در طلب آنچه میخواهیم دچار خستگى و کندى میشویم؛ چون هر چه بخواهیم در آنجا وجود دارد.[6]
[1]. فاطر، 33.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق، داودی، صفوان عدنان، ص 203، دمشق، بیروت، دارالقلم، الدار الشامیة، چاپ اول، 1412ق.
[3]. همان، ص 553.
[4]. ابو جعفر محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 22، ص 91، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[5]. ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 18، ص 268- 271، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
.[6] طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 17، ص 47- 48، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات