لطفا صبرکنید
15044
- اشتراک گذاری
اگر ادله تاریخی مانند شهادت نواب اربعه بر ولادت و حیات حضرت مهدی (ع) به دلیل عقلی ضمیمه گردد، اثبات می شود که حضرت (عج) تولد یافته و واسطه فیض الهی است و هم اکنون زنده است.
از جمله دلایل تاریخی ولادت و وجود حضرت (عج) شهادت نواب اربعه است.
بزرگان شیعه هم به این دلایل تاریخی (شهادت نواب اربعه) اعتماد کامل داشته اند و این اعتماد به خاطر روایاتی بوده که در تایید و توثیق نواب اربعه وارد شده است.
مساله وجود امام زمان(عج) از مباحث امامت خاصه است . در امامت خاصه مستقیماً نمی توان از دلیل عقلی بهره گرفت، دلیل عقلی امامت عامه ضرورت وجود یک امام در هر زمان را اثبات می کند. اگر ادله تاریخی؛ مانند شهادت نواب اربعه و روائی دال بر ولادت و حیات حضرت مهدی (ع) به آن ضمیمه گردد، ولادت و وجود آن حضرت اثبات می شود.
بررسی دو رکن استدلال:
1. برهان عقلی بر ضرورت وجود امام در همه زمان ها:
براهین عقلی مختلفی در اثبات ضرورت وجود امام در هر زمانی اقامه شده است. ما برای اختصار به ذکر یک دلیل اکتفا می کنیم.
برهان لطف: نبوت و امامت یک فیض معنوی از جانب خداوند است که بر اساس قاعده لطف باید همیشه وجود داشته باشد. قاعده لطف اقتضا می کند که در میان جامعه اسلامی باید امامی باشد که محور حق بوده و جامعه را از خطای مطلق باز دارد. [1]
2. ادله تاریخی و روائی ولادت و حیات حضرت مهدی (ع)
روایات و ادله تاریخی فراوانی به ما رسیده که دلالت بر ولادت و حیات آن حضرت دارد که به چند مورد اشاره می کنیم:
الف . امام عسکری (ع) قبل از ولادت فرزندش امام مهدی (عج) از ولادت حضرت خبر داده بود، از جمله به عمه اش "حکیمه خاتون" فرمود: "در شب پانزدهم شعبان فرزندم مهدی از نرگس خاتون متولد می شود". [2]
ب .حضرت عسکری (ع) بعد از ولادت فرزندش، خواص و نزدیکان را از تولد امام مهدی (عج) آگاه نمود . محمد بن علی بن حمزه گوید: از امام عسکری (ع) شنیدم: "حجت خدا بر بندگان و امام و جانشین من در پانزدهم شعبان سال 255 در هنگام طلوع فجر متولد شد". [3]
بعد از ولادت امام مهدی (عج)، امام عسکری (ع) تولد آن حضرت را به خواص (یاران مورد اطمینان) خبر داد و برای افزایش ایمان و اطمینان شیعیان، فرزندش امام مهدی(عج) را به تعدادی از آنان نشان داد.
محمد بن عثمان بن سعید عمری که یکی از نواب اربعه است میگوید: ما یک گروه چهل نفره در خانِه امام حسن عسکری (ع) جمع شده بودیم، حضرت فرزندش امام مهدی (عج) را به ما نشان داد و فرمود: "این امام شما و جانشین من است". [4]
عثمان بن سعید عمری، و محمد بن عثمان بن سعید عمری، که هر دو از نواب اربعه هستند به علاوه بزرگانی؛ مانند معاویة بن حکیم، محمد بن معاویة بن حکیم، محمد بن ایوب بن نوح، حسن بن ایوب بن نوح، علی بن بلال، احمد بن هلال، محمد بن اسماعیل بن موسی بن جعفر، یعقوب بن منفوس، عمر اهوازی، خادم فارسی، ابوعلی بن مطهر، ابی نصر طریف خادم، کامل بن ابراهیم، احمد بن اسحاق، عبدالله مستوری، عبدالله جعفر حمیری، علی بن ابراهیم مهزیار، ابوغانم خادم، کوشیدند و ولادت امام مهدی (عج) را به اطلاع شیعیان رساندند .
در آغاز غیبت صغرا، سازمان مخفی وکالت که از زمان امام صادق (ع) برای چنین دوره ای پایه ریزی شده بود، از مهم ترین وظایفش این بود که شک و حیرت شیعیان را از بین ببرد و آنان را به امام غایب و نیابت نواب اربعه مطمئن نماید نائبان و وکیلان حضرت با ارائه شواهد صدق، کرامت ها و علوم برتر اعطایی از ناحیه مقدسه به این امر اقدام نمودند .
کرامت ها و شواهد صدق در برخی موارد مستقیماً توسط امام مهدی (عج) و در برخی موارد با واسطه سفیران به شیعیان بیان میشد، تا شیعیان افزون بر این که به وجود امام مهدی (عج) ایمان داشته باشند، به نیابت نواب اربعه نیز مطمئن شوند. نشان دادن کرامت ها و شواهد صدق عمدتاً در زمان سفارت اولین سفیر ناحیه مقدسه، عثمان بن سعید عمری صورت گرفت، چون که در این دوره هنوز شیعیان در حیرت بودند و به وجود امام مهدی (عج) پی نبرده بودند .
سید بن طاووس می نویسد: "امام زمان (عج) را بسیاری از اصحاب پدرش امام حسن عسکری (ع) دیده و از وی اخبار و احکام شرعی روایت کرده اند.
بنابراین، حضرت وکیل هایی داشت که اسم، نسب و وطن آنان معلوم بود و آنان معجزات، کرامات، پاسخ مسائل مشکل و بسیاری از اخبار غیبی را که حضرت از جدش پیامبر (ص) روایت کرده بود، نقل کرده اند که ارتبا ط این نواب با حضرت خود شاهدی است بر ولادت و حیات آن حضرت (عج). [5]
در این جا به ذکر چند نمونه از موارد ارتبا ط حضرت با نواب می پردازیم:
1ـ سعد بن عبدالله اشعری قمی: وی میگوید: "حسن بن نضر" که در میان شیعیان قم جایگاه ویژه ای داشت، بعد از رحلت امام عسکری(ع) در حیرت بود. او و عده ای دیگر تصمیم گرفتند که از امام بعدی جویا شوند. حسن بن نضر نزد ابو صدام رفت و گفت: امسال می خواهم به حج بروم. ابو صدام از او خواست که این سفر را به تعویق اندازد، ولی حسن بن نضر گفت: نه، من خوابی دیده ام و بیمناکم، بنابراین باید بروم. قبل از حرکت به احمد بن یعلی بن حماد دربارة اموال متعلق به (امام) وصیت کرد که این اموال را نگه دارد تا این که جانشین امام عسکری(ع) مشخص شود. به بغداد رفت و در آن جا از سوی ناحیة مقدسه توقیعی به دستش رسید و به امامت امام مهدی(عج) و نیز به وکالت خاصة عثمان بن سعید عمری مطمئن شد.
2- محمد بن ابراهیم بن مهزیار: او میگوید پس از وفات امام حسن عسکری(ع) در مورد جانشین آن حضرت به شک افتادم. پدرم وکیل حضرت بود و اموال زیادی نزدش بود. پدرم اموال را برداشت و من را به همراهی طلبید و به راه افتادیم، پدرم بین راه مریض شد و به من در مورد اموال وصیت نمود و گفت: از خدا بترس و این اموال را به صاحبش برگردان. هر که نشانه این اموال را گفت، به او بسپار. سپس وفات کرد.من چند روزی در عراق ماندم، سپس نامه ای از سوی عثمان بن سعید که از نواب اربعه می باشد به من رسید که در آن نامه همه علائم و نشانه های اموال بیان شده بود، نشانه هایی که جز من و پدرم کسی آن را نمی دانست. محمد بن ابراهیم بن مهزیار با این کرامت و شاهد صدق هم به امامت امام مهدی(عج) و هم به نیابت عثمان بن سعید مطمئن شد .
3ـ احمد دینوری سراج: او میگوید: یکی دو سال بعد از درگذشت امام حسن عسکری(ع) به قصد حج از اردبیل حرکت کردم و به دینور رسیدم، مردم در خصوص جانشین امام عسکری(ع) متحیر بودند، اهل دینور از آمدن من خشنود شدند. شیعیان آن جا سیزده هزار دینار سهم امام، به من دادند که به سامرا ببرم و به جانشین حضرت بسپارم. گفتم: هنوز جانشین حضرت حتی برای خودم روشن نیست. گفتند: تو مورد اعتماد ما هستی. هر وقت جانشین حضرت را پیدا کردی، به او بده. سیزده هزار دینار را گرفتم و با خود بردم. در کرمانشاه با احمد بن حسن بن حسن ملاقات کردم، او هم هزار دینار و چند بقچه پارچه به من داد تا به "ناحیه مقدسه" برسانم. در بغداد در پی نایب حضرت می گشتم. به من گفتند که سه نفر مدعی نیابت هستند. یکی باقطانی است. رفتم نزدش و امتحانش کردم و از او شاهد صدق خواستم، چیزی نداشت که مرا قانع کند. سپس رفتم نزد دومی به نام اسحاق احمر، او را هم به حق نیافتم. رفتم نزد سومی، ابوجعفر یا عثمان بن سعید عمری که از نواب اربعه است ، بعد از احوال پرسی به او گفتم: اموالی از مردم نزد من است و باید به جانشین امام عسکری(ع) تحویل دهم، در حیرتم و نمی دانم چه کنم. او گفت: برو در سامرا به خانه ابن الرضا (امام حسن عسکری(ع) در آن جا وکیل امام را خواهی یافت. به سامرا رفتم و در خانه حضرت سراغ وکیل امام را گرفتم. دربان گفت: منتظر باش، الآن بیرون می آید. لحظه ای بعد فردی آمد و دست مرا گرفت و درون خانه برد. بعد از احوال پرسی به او گفتم: مقداری اموال از ناحیة جبل آوردم و به دنبال دلیل هستم. ناچارم از هر کس دلیلی برای اثبات نیابت وی یافتم، اموال را به او تسلیم کنم. در این وقت برای من غذا آوردند، گفت غذایت را بخور و کمی استراحت کن، سپس به کار تو رسیدگی میشود. بعد از گذشت پاسی از شب آن مرد نامه ای به من داد که در آن آمده بود: احمد بن محمد دینوری آمده و این مقدار پول و کیسه و بقچه آورده و درون آن کیسه این مقدار پول است، و تمامی جزئیات را بیان داشت. از جمله نوشته بود: در کیسه پسر فلان شخص زره ساز شانزده دینار است. از کرمانشاه نیز یک کیسه از فلان شخص است، و فلان بقچه از احمد بن حسن مادرانی است که برادرش پشم فروش است و ... با این نامه شک و تردیدم بر طرف شد و مشخص شد که عثمان بن سعید عمری نایب حضرت است. حضرت در این نامه به من دستور داد که اموال را به بغداد ببرم و نزد همان فردی که با او ملاقات داشتم، تحویل دهم.
4 ـ محمد بن علی اسود: وی میگوید: در آغاز غیبت صغری پیرزنی پارچه ای به من داد و گفت آن را به ناحیه مقدسه برسان. من آن را با پارچه های بسیاری دیگر همراه خود آوردم. چون به بغداد رسیدم و نزد عثمان بن سعید رفتم، وی گفت: همه اموال را به محمد بن عباس قمی بده. من همه را به او سپردم، جز پارچه پیر زن را. پس از آن عثمان بن سعید از ناحیه مقدسه این پیغام را فرستاد که پارچه پیرزن را نیز به وی تسلیم کن.
5ـ اسحاق بن یعقوب: میگوید: از عثمان بن سعید شنیدم که می گفت: مردی از اهل عراق نزد من آمد و مالی را برای امام(ع) آورد، حضرت آن را پس داد و فرمود: حق پسر عمویت را که چهارصد درهم است، از آن بپرداز! آن مرد مبهوت و متعجّب شد و حساب اموال خود را بررسی کرد و معلوم شد که پسر عمویش چهارصد درهم از او طلب دارد . آن را برگرداند، سپس مبلغ باقی مانده را تسلیم حضرت نمود و حضرت پذیرفت.
6ـ محمد بن علی بن شازان: میگوید: اموالی از مردم نزد من جمع شده بود، برای این که به ناحیه مقدسه برسانم، دیدم بیست درهم کمتر از پانصد درهم است. این مقدار را افزودم و با نامه برای عثمان بن سعید نائب امام مهدی(ع) فرستادم. چیزی هم در این نامه قید نکرده بودم، وی در پاسخ نوشت: پانصد درهم رسید. بیست درهم از آن مال تو بود.
با این خبرهای برتر، کرامت ها و شواهد صدقی که در آغاز غیبت صغرا ارائه شد، شیعیان امام حسن عسکری (ع) تماماً به ولادت وامامت امام مهدی (ع) و نیابت نواب اربعه پی بردند.
بنابراین شک و حیرت شیعیان در امر امامت که ناشی از خفای ولادت و غیبت امام مهدی (عج) بود، با تلاش های خالصانه کارگزاران حضرت در سازمان مخفی وکالت، در چند ساله آغازین دوره غیبت صغری کاملاً برطرف شد .
بعد از درگذشت عثمان بن سعید عمری، به دستور حضرت مهدی(ع)، پسرش محمد بن عثمان مسئولیت و تولیت آن را بر عهده گرفت، در این هنگام برخی از شیعیان، نه در وجود امام زمان(عج) بلکه در نیابت محمد بن عثمان شک کردند، که امام مهدی(عج) با در اختیار قرار دادن برخی از کرامت ها و شواهد صدق، موجب شد شیعیان به نیابت محمد بن عثمان بن سعید عمری مطمئن شدند و تنها چند نفر به جهت ریاست طلبی و هواپرستی با محمد به مخالفت برخاستند. این ها به دروغ ادعای نیابت کردند، و محمد بن عثمان با بهره گیری از کرامت ها و شواهد صدق، ادعای آنان را باطل کرد و شیعیان بیشتر به حقانیت محمد بن عثمان پی بردند. سپس در دورة نیابت حسین بن روح هم برخی از خواص با وی به مخالفت برخاستند، ولی با مشاهدة کرامت، از مخالفت دست برداشتند و عذر خواهی نمودند.
بعد از حسین بن روح نیابت به ابوالحسن علی بن محمد سمری رسید و آخرین توقیع که در دورة غیبت صغری صادر شد، نیز کرامتی دیگر محسوب میشود. امام مهدی(عج) در نهم شعبان سال 329 هجری توقیعی صادر میکند و به ابوالحسن علی بن محمد سمری متذکر می شود که: "تو شش روز بعد می میری. امور سازمان وکالت را سر و سامان بده و اموال مردم را برگردان بعد از این دیگر نیابت خاصه منتفی است". راوی میگوید: رفتم نزد ابوالحسن علی بن محمد سمری. او این توقیع را به من نشان داد و در روز موعود رفتم و دیدم ابوالحسن علی بن محمد سمری در حال جان دادن است. این نامه دلیل دیگری است برای حقانیت شیعه وولادت و وجود امام زمان(عج) . [6]
بنابراین، با توجه به شواهدی که بیان شد و با توجه به خاطر مقام و منزلت نواب امام زمان (عج) شیعیان به آنان اعتماد کامل داشته و شهادت آنان دلیل معتبری بر ولادت امام زمان (عج) است.
[1] استفاده از پاسخ 1397 سایت.
[2] صافی، لطف الله - منتخب الاثر، ص398 و 399. مطبعه حیدری، نجف، 1333 ش.
[3] مجلسی، بحارالانوار، ج51، ص 161، چاپ بیروت، دارالوفا.
[4] بحارالانوار، ج 52، ص26.
[5] استفاده از پاسخ 1397 سایت.
[6] استفاده از پاسخ 1397 سایت.