لطفا صبرکنید
بازدید
7467
7467
آخرین بروزرسانی:
1397/12/01
کد سایت
fa94277
کد بایگانی
110776
نمایه
ماهیت و جنس و فصل جن
اصطلاحات
جن
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا میتوان برای «جن» جنس و فصل منطقی ارائه داد؟ آیا شیطنت میتواند فصل گروهی از جن باشد که نوع آن در ابتدای خلقت با این فصل تحصل پیدا کرده باشد؟
پرسش
آیا میتوان برای «جن» جنس و فصل منطقی ارئه داد؟ آیا شیطنت میتواند فصل گروهی از جن باشد که نوع آن در ابتدای خلقت با این فصل تحصل پیدا کرده باشد؟
پاسخ اجمالی
شناخت حقیقت اشیا و آگاهی بر جنس و فصل واقعی آنها، بسیار دشوار است. بویژه موجوداتی مانند جن که غیر محسوس هستند؛ به همین جهت تعریفهای متعددی از جن شده است که شاید بهترین آنها تعریف ملا صدرا باشد: جن نفوسی هستند که به اجرامی تعلق دارند که عنصر هوا و آتش یا دود بر آن غلبه دارد و علوم و ادراکات آنها از جنس علوم و ادراک وهمی انسان است. در مورد خیر و شر بودن جنیان به نظر میرسد هر چند جنیان دارای انواع و اصناف مختلف هستند، ولی خیر و شر بودن آنها به اراده و اختیارشان بر میگردد نه به نوع و جنس آنان.
پاسخ تفصیلی
تعریف جن
شناخت حقیقت اشیا و آگاهی بر جنس و فصل واقعی آنها اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است؛ زیرا جنس و فصل دو جزء جوهری اشیا هستند، در حالیکه شناخت ما غالباً از طریق حواس ظاهری صورت میگیرد و حواس ظاهری نیز توان ادراک عوارض اشیا را دارند؛ از اینرو غالباً در تعاریف عوارض عام را به جای جنس، و عوارض مختصه را به جای فصل قرار میدهند. البته از آنجا که اعراض بدون جوهر قابل تحقق نیستند، عقل به صورت کلی حکم میکند که در ورای این عوارض، جواهری وجود دارند.[1] باید در نظر داشت مشکلی که بیان شد مربوط به موجوداتی است که محسوس و قابل مشاهده هستند؛ بنابراین در مورد موجوداتی مانند جن که نام آن حکایت از مخفی و غیر مشاهد و محسوس بودن است،[2] مشکل دو چندان خواهد بود؛ به جهت مشکل بودن شناخت جنس و فصل جن، اندیشمندان و فیلسوفان تعریفهای متعددی از جن ارائه کردند:
1. حکیم فارابی در تعریف جن گفت: جن موجود زندهای است که ناطق و مردنی نیست.[3]
2. ابوعلی سینا جن را چنین تعریف کرد: جن حیوانی است از جنس هوا که ناطق است و دارای جرم شفاف است و میتواند به شکلهای مختلف در آید.[4]
3. جن جسم آتشینی است که به اشکال مختلف در میآید.[5]
4. جن نه از اجسام حسی است و نه حلول کننده در اجسام است، بلکه جوهر غیر قابل تجزیه و قائم به ذات است.[6]
5. بعضى گمان کردهاند جنّ عبارت از ارواح مجرّدى است که بین خدا و انسان قرار دارد.[7]
6. جنّ عبارت از ارواح نازلتر از فرشتگان است؛ یعنى از عقول مفارق و نفوس فلکى عالى است.[8]
7. برخی گفتهاند: عاقلان سه گروهاند: فرشتگان، جن، انسان. فرشتگان از نور آفریده شدهاند، انسان از گل و جن از آتش.[9]
8. پارهای بر این باورند که جن داراى چهار نوع مختلف است: عنصرى، آتشى، هوائى، خاکى.[10]
9. جن بر دو گونه است: یکى جن تمام روحانى که از حواس پنهان است و در مقابل انس قرار دارد و بنابر این شامل فرشتگان و شیاطین مىشود. دوم جنى که بخشى از آن روحانى است.[11]
10. میرداماد میگوید: «به اعتقاد حکمای اسلام، جن نه جسم است و نه جسمانی، بلکه موجودی مجرد و مخالف با ماهیت نفوس بشری است که به پیکری آتشی و هوایی تعلق میگیرد، و قدرت بر تصرف در این عالم را دارد.[12]
11. صدر المتألهین بر این باور است که جن نفوسی هستند که به اجرامی تعلق دارند که عنصر هوا و آتش یا دود بر آن غلبه دارد و علوم و ادراکات آنها از جنس علوم و ادراک وهمی انسان است.[13]
جمع بندی
ملا صدرا در یک جمعبندی میگوید: همهی حکیمان بر این اتفاق دارند که جنس جن از اجسام کثیف و دارای جرم که مثل انسان و حیوان باشد نیست. و در مجموع میتوان گفت دو نظریه در مورد جنس و فصل جن وجود دارد:
الف) جن از اجسام هوائی است که میتواند به اشکال مختلف در آید و دارای عقل و فهم است و قدرت بر انجام کارهای سخت دارد.
ب) جن موجود مجرد است. البته از آنجا که مجردات انواع و اقسامی دارند، جن در مرتبه دهم مجردات است که به آنها ارواح سفلیه میگویند که در اجسام جمادی و نباتی و حیوانی که در این عالم وجود دارند، تصرف میکنند.[14]
گفتنی است که ابن سینا معتقد است؛ جن حیوانی است از جنس هوا که ناطق است .... بنابر این تعریف، انسان و جن از نظر جنس و فصل متحد خواهند بود؛ چون حیوان و ناطق در تعریف هر دو اخذ شده است؛ در این صورت برای تمایز جوهری بین انسان و جن به مشکل بر میخوریم؛ برای حل این مشکل با بهرهگیری از سخن صدر المتألهین که گفته بود علوم و ادراکات جنیان از جنس علوم و ادراک وهمی انسان است،[15] میتوان گفت فصل ممیز انسان و جن در این است که انسان قدرت بر ادراکات کلی و عقلی دارد، ولی سقف ادراک جن وهم است.
توضیح اینکه، مقصود از ناطق در این تعاریف قدرت بر فهم و ادراک است؛ فهم و ادراک مفهوم گسترده دارد و دارای شدت و ضعف است؛ از مرتبهی پایین در جمادات و نباتات شروع میشود تا به بالاترین مرتبه، یعنی مرتبهی ادراکات عقلی و مفاهیم کلی عقلی میرسد. قدرت بر ادراکات مفاهیم کلی عقلی مخصوص انسان است؛ و سقف ادراک اجنه، وهم است و قدرت ادراک عقلی ندارند.
اما این پرسش که آیا شیطنت میتواند فصل گروهی از جن باشد که نوع آن در ابتدای خلقت با این فصل تحصل پیدا کرده باشد؟
باید گفت شناخت انواع و اصناف جن نیز دشوار است؛[16] اما شاید بتوان گفت هر چند جنیان دارای انواع و اصناف مختلف هستند، ولی خیر و شر(بد یا خوب بودن) آنها نیز به اراده و اختیارشان[17] بر میگردد نه به نوع و جنس آنان.[18]
شناخت حقیقت اشیا و آگاهی بر جنس و فصل واقعی آنها اگر غیر ممکن نباشد، بسیار دشوار است؛ زیرا جنس و فصل دو جزء جوهری اشیا هستند، در حالیکه شناخت ما غالباً از طریق حواس ظاهری صورت میگیرد و حواس ظاهری نیز توان ادراک عوارض اشیا را دارند؛ از اینرو غالباً در تعاریف عوارض عام را به جای جنس، و عوارض مختصه را به جای فصل قرار میدهند. البته از آنجا که اعراض بدون جوهر قابل تحقق نیستند، عقل به صورت کلی حکم میکند که در ورای این عوارض، جواهری وجود دارند.[1] باید در نظر داشت مشکلی که بیان شد مربوط به موجوداتی است که محسوس و قابل مشاهده هستند؛ بنابراین در مورد موجوداتی مانند جن که نام آن حکایت از مخفی و غیر مشاهد و محسوس بودن است،[2] مشکل دو چندان خواهد بود؛ به جهت مشکل بودن شناخت جنس و فصل جن، اندیشمندان و فیلسوفان تعریفهای متعددی از جن ارائه کردند:
1. حکیم فارابی در تعریف جن گفت: جن موجود زندهای است که ناطق و مردنی نیست.[3]
2. ابوعلی سینا جن را چنین تعریف کرد: جن حیوانی است از جنس هوا که ناطق است و دارای جرم شفاف است و میتواند به شکلهای مختلف در آید.[4]
3. جن جسم آتشینی است که به اشکال مختلف در میآید.[5]
4. جن نه از اجسام حسی است و نه حلول کننده در اجسام است، بلکه جوهر غیر قابل تجزیه و قائم به ذات است.[6]
5. بعضى گمان کردهاند جنّ عبارت از ارواح مجرّدى است که بین خدا و انسان قرار دارد.[7]
6. جنّ عبارت از ارواح نازلتر از فرشتگان است؛ یعنى از عقول مفارق و نفوس فلکى عالى است.[8]
7. برخی گفتهاند: عاقلان سه گروهاند: فرشتگان، جن، انسان. فرشتگان از نور آفریده شدهاند، انسان از گل و جن از آتش.[9]
8. پارهای بر این باورند که جن داراى چهار نوع مختلف است: عنصرى، آتشى، هوائى، خاکى.[10]
9. جن بر دو گونه است: یکى جن تمام روحانى که از حواس پنهان است و در مقابل انس قرار دارد و بنابر این شامل فرشتگان و شیاطین مىشود. دوم جنى که بخشى از آن روحانى است.[11]
10. میرداماد میگوید: «به اعتقاد حکمای اسلام، جن نه جسم است و نه جسمانی، بلکه موجودی مجرد و مخالف با ماهیت نفوس بشری است که به پیکری آتشی و هوایی تعلق میگیرد، و قدرت بر تصرف در این عالم را دارد.[12]
11. صدر المتألهین بر این باور است که جن نفوسی هستند که به اجرامی تعلق دارند که عنصر هوا و آتش یا دود بر آن غلبه دارد و علوم و ادراکات آنها از جنس علوم و ادراک وهمی انسان است.[13]
جمع بندی
ملا صدرا در یک جمعبندی میگوید: همهی حکیمان بر این اتفاق دارند که جنس جن از اجسام کثیف و دارای جرم که مثل انسان و حیوان باشد نیست. و در مجموع میتوان گفت دو نظریه در مورد جنس و فصل جن وجود دارد:
الف) جن از اجسام هوائی است که میتواند به اشکال مختلف در آید و دارای عقل و فهم است و قدرت بر انجام کارهای سخت دارد.
ب) جن موجود مجرد است. البته از آنجا که مجردات انواع و اقسامی دارند، جن در مرتبه دهم مجردات است که به آنها ارواح سفلیه میگویند که در اجسام جمادی و نباتی و حیوانی که در این عالم وجود دارند، تصرف میکنند.[14]
گفتنی است که ابن سینا معتقد است؛ جن حیوانی است از جنس هوا که ناطق است .... بنابر این تعریف، انسان و جن از نظر جنس و فصل متحد خواهند بود؛ چون حیوان و ناطق در تعریف هر دو اخذ شده است؛ در این صورت برای تمایز جوهری بین انسان و جن به مشکل بر میخوریم؛ برای حل این مشکل با بهرهگیری از سخن صدر المتألهین که گفته بود علوم و ادراکات جنیان از جنس علوم و ادراک وهمی انسان است،[15] میتوان گفت فصل ممیز انسان و جن در این است که انسان قدرت بر ادراکات کلی و عقلی دارد، ولی سقف ادراک جن وهم است.
توضیح اینکه، مقصود از ناطق در این تعاریف قدرت بر فهم و ادراک است؛ فهم و ادراک مفهوم گسترده دارد و دارای شدت و ضعف است؛ از مرتبهی پایین در جمادات و نباتات شروع میشود تا به بالاترین مرتبه، یعنی مرتبهی ادراکات عقلی و مفاهیم کلی عقلی میرسد. قدرت بر ادراکات مفاهیم کلی عقلی مخصوص انسان است؛ و سقف ادراک اجنه، وهم است و قدرت ادراک عقلی ندارند.
اما این پرسش که آیا شیطنت میتواند فصل گروهی از جن باشد که نوع آن در ابتدای خلقت با این فصل تحصل پیدا کرده باشد؟
باید گفت شناخت انواع و اصناف جن نیز دشوار است؛[16] اما شاید بتوان گفت هر چند جنیان دارای انواع و اصناف مختلف هستند، ولی خیر و شر(بد یا خوب بودن) آنها نیز به اراده و اختیارشان[17] بر میگردد نه به نوع و جنس آنان.[18]
[1]. ر. ک: شیخ الرئیس ابن سینا، التعلیقات، ص 34، بیروت، مکتبة الاعلام الاسلامى، 1404ق.
[3]. «سئل فیما رآه بعض العوامّ فی معنى الجنّ، و سأله عن ماهیته؟ فقال: إنّ الجنّ حیّ غیر ناطق غیر مائت؛ و ذلک على ما توجبه القسمة/ التی یتبیّن منها حدّ الإنسان المعروف عند الناس؛ أعنی الحیّ الناطق المائت. و ذلک أنّ الحیّ منه ناطق مائت؛ و هو الإنسان، و منه ناطق غیر مائت و هو الملک، و منه غیر ناطق مائت و هو البهائم، و منه غیر ناطق غیر مائت و هو الجنّ. فقال السائل: الذی فی القرآن مناقض لهذا؛ و هو قوله اسْتَمَعَ نَفَرٌ مِنَ الْجِنِّ فَقالُوا: إِنَّا سَمِعْنا قُرْآناً عَجَباً. و الذی هو غیر ناطق کیف یسمع و کیف یقول؟ فقال: لیس ذلک بمناقض؛ و ذلک أنّ السمع و القول یمکن أن یوجد للحیّ من حیث هو حیّ؛ لأنّ القول و التلفّظ غیر التمییز الذی هو النّطق، و ترى کثیرا من البهائم لا قول لها و هی حیّة. و صوت الإنسان مع هذه المقاطع هو له طبیعیّ من حیث هو حی بهذا/ النوع، کما أنّ صوت کلّ نوع من أنواع الحیّ لا یشبه صوت غیره من الأنواع. کذلک هذا الصوت، بهذه المقاطع، الذی للإنسان مخالف لأصوات غیره من أنواع الحیوان.
و أمّا قولنا غیر مائت؛ فالقرآن یدلّ بذلک قوله تعالى: رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ». الفارابى، ابونصر، الاعمال الفلسفیة، ص 315، بیروت، دار المناهل، چاپ اول، 1413ق؛ جعفر آل یاسین، الفارابى فى حدوده و رسومه، ص 186، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1405ق.
و أمّا قولنا غیر مائت؛ فالقرآن یدلّ بذلک قوله تعالى: رَبِّ فَأَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُونَ؛ قالَ فَإِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِینَ». الفارابى، ابونصر، الاعمال الفلسفیة، ص 315، بیروت، دار المناهل، چاپ اول، 1413ق؛ جعفر آل یاسین، الفارابى فى حدوده و رسومه، ص 186، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1405ق.
[4]. «هو حیوان هوائى ناطق مشفّ الجرم من شأنه أن یتشکل بأشکال مختلفة لیس هذا رسمه بل معنى اسمه». شیخ الرئیس ابن سینا، رسائل ابن سینا، ص 103، قم، بیدار، 1400ق.
[5]. «الملک جسم نورانى علوى یتشکل باشکال مختلفة سوى الکلب و الخنزیر، و الجن جسم نارى سفلى یتشکل باشکال مختلفة حتى الکلب و الخنزیر و الروح جوهر مجرد یتعلق بالبدن کتعلق ماء الورد بالورد». مولى عبد الله بن شهاب الدین الحسین الیزدى، الحاشیة على تهذیب المنطق، ص 177 و 178، قم، موسسة النشر الاسلامى، چاپ دوم، 1412ق.
[6]. ر. ک: الشهرزورى، شمس الدین، رسائل الشجرة الالهیة فى علوم الحقایق الربانیة، ص 676، تهران، موسسه حکمت و فلسفه ایران، چاپ اول، 1383ش.
[7]. جمیل صلیبا، مترجم، صانعى دره بیدى، منوچهر، فرهنگ فلسفى، ص 288، تهران، حکمت، چاپ اول، 1366ش.
[8]. همان.
[9]. همان.
[10]. همان.
[11]. همان.
[12]. میرداماد، محمدباقر، القبسات، تحقیق، محقق، مهدی، ص 403، تهران، دانشگاه تهران، چاپ دوم، 1374ش.
[13]. صدر المتألهین، مفاتیح الغیب، ص 229، تهران، موسسه تحقیقات فرهنگى، چاپ اول، 1363ش.
[14]. «ثم هذه الموجودات قد تکون عالیة مقدسة عن تدبیر الأجسام بالکلیة و هی الملائکة المقربون کما قال وَ مَنْ عِنْدَهُ لا یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبادَتِهِ (انبیا، 19) و یلیها مرتبة الأرواح المتعلقة بتدبیر الأجسام و أشرفها حملة العرش کما قال وَ یَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّکَ فَوْقَهُمْ یَوْمَئِذٍ ثَمانِیَةٌ (الحاقه، 17) و المرتبة الثانیة الحافون حول العرش کما قال وَ تَرَى الْمَلائِکَةَ حَافِّینَ مِنْ حَوْلِ الْعَرْشِ (الزمر، 75) و المرتبة الثالثة ملائکة الکرسی و المرتبة الرابعة ملائکة السماوات طبقة فطبقة و المرتبة الخامسة ملائکة کرة الأثیر و المرتبة السادسة ملائکة الهواء الذی هو کرة النسیم و المرتبة السابعة ملائکة کرة الزمهریر و المرتبة الثامنة الأرواح المتعلقة بالبحار و المرتبة التاسعة المتعلقة بالجبال و المرتبة العاشرة الأرواح السفلیة المتصرفة فی هذه الأجسام الجمادیة و النباتیة و الحیوانیة الموجودة فی هذا العالم و على کلا القولین فهذه الأرواح قد تکون مشرفة إلهیة خیرة سعیدة فهی المسماة بالصالحین من الجن و قد تکون کدرة شریرة شقیة و هی المسماة بالشیاطین. همان، ص183.
[16]. ر. ک: القبسات، ص 671 و 672.
نظرات