جستجوی پیشرفته
بازدید
2576
آخرین بروزرسانی: 1400/06/11
خلاصه پرسش
خداوند غیبت را به خوردن مردار انسان تشبیه می‌کند که مورد تنفر انسان‌ها است؛ اما از طرفی گروهی آدم‌خوار وجود دارند که از خوردن آن تنفری ندارند. آیا آنان مشمول این آیه نخواهند شد؟!
پرسش
در سوره‌ی حجرات آیه ی 12 برای نکوهش غیبت آمده است: شما از مرده‌خواری انسان نفرت و انزجار دارید، و این بیان به صورت تعمیمی است، ولی انسان‌هایی وجود دارند که آن‌را نفرت‌انگیز نمی‌دانند. اینرا چطور توجیه می‌کنید؟
پاسخ اجمالی

خدای متعال برای بیان شدت زشتی یک رذیله‌ی اخلاقی به نام غیبت، و برچیدن چنین رذیله‌ای از جامعه‌ی اسلامی، با خطاب: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا ... وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخیهِ مَیْتاً فَکَرِهْتُمُوهُ...»؛[1]مؤمنان را از غیبت‌کردن بر حذر می‌دارد.

در این آیه، خداوند غیبت کردن از برادر مؤمن را به خوردن گوشت مردار او تشبیه می‌نماید.

در این‌جا چند نکته قابل دقت است:

  1. از این‌که خداوند آن‌را مقید به گوشت برادر کرد(لَحْمَ أَخیهِ)، براى این است که جامعه‌ی اسلامى متشکل از مؤمنان است و مؤمنان برادران یکدیگرند: «إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ».[2]
  2. خداوند چرا برادر مؤمن را مرده می‌خواند؟ پاسخ آن است که مؤمنی که از او غیبت می‌شود، مانند مردگان بی‌خبر است از این‌که دارند از او غیبت می‌کنند.
  3. از این‌که با فعل ماضی فرمود: «فکرهتموه»، و نفرمود «فتکرهونه»، این نکته برمی‌آید که چنین کراهتی، امرى ثابت و محقق است، و هیچ شکى در این نیست که شما هرگز راضى نمی‌‏شوید گوشت برادر مرده خود را بخورید. پس همان‌گونه که این کار مورد کراهت و نفرت شما است، باید غیبت کردن برادر مؤمنتان، و بدگویى پشت سر او نیز مورد نفرت شما باشد؛ چون این هم در معناى خوردن گوشت برادر مرده‌تان می‌باشد.
  4. این سخن خداوند تنها در مورد حرمت غیبت میان مسلمانان و مؤمنان است، به قرینه این‌که در تعلیل حرمت آن، عبارت «لَحْمَ أَخِیهِ» آورده شده، و روشن است که اخوت تنها در بین مؤمنان است.[3]
  5. از تشبیه غیبت مؤمن به خوردن گوشت مرده‌ی برادر می‌توان برداشت کرد، همان‌گونه که خوردن گوشت مردار حرام است و عذاب اخروی دارد، غیبت نمودن از مسلمان هم از نظر شرع حرام بوده، و عذاب دارد.
  6. همان‌گونه که خوردن گوشت مردار تنفر طبع دارد و به صحت جسم آسیب می‌رساند، غیبت مسلمان هم انزجار روحی می‌آورد و سبب دشمنى و عداوت می‌گردد و خوى انسانى و عاطفه بین اقوام و دوستان را تبدیل به دشمنى و ضدیت می‌گرداند.[4]

از طرفی می‌دانیم که جز برای گروهی بسیار اندک که به هر دلیلی دل‌هایشان از دلسوزی و رحم خالی شده، خوردن مردار انسان برای تمام انسان‌ها و حتی بیشتر غیر مسلمانان نیز تنفرآمیز است؛ با این وجود اما این آیه با عبارت «یا أیها الذین آمنوا» آغاز شده و مخاطب آن، انسان‌های مؤمن هستند. و افراد باایمان از آن‌جا که خوردن گوشت برادر مرده‌شان را خلاف عقل و شرع می‌دانند، به طور طبیعی از آن تنفر بیشتری دارند. و آنچه را که عقل از آن تنفر دارد سزاوارتر به پیروی است؛ چون انگیزه‌ی عقل نسبت به طبع با اندیشه و بصیرت همراه است.[5]

در زبان و ادبیات عرب نیز غیبت کننده به خورنده گوشت مردم تشبیه شده است، شاعر عرب گفته است:

«و لیس الذّئب یأکل لحم ذئب                و یأکل بعضنا بعضا عیانا»؛

گرگ گوشت گرگ دیگر را نمی‌‏خورد، در حالى که ما گوشت همدیگر را آشکارا می‌خوریم.

شاعر دیگری می‌‏گوید:

«فإن یأکلوا لحمى وفرت لحومهم              و ان یهدموا مجدى بنیت لهم مجدا»؛

اگر (با غیبت من) گوشت بدن مرا بخورند، من (با گفتن خوبی‌‏هایشان) گوشت بدنشان را خواهم افزود، و اگر عزت مرا پایمال کنند، من عزّتشان خواهم داد.[6]

گفتنی است؛ همین تعلیلى که در جمله‌ی «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ ...»، براى حرمت غیبت آمده، تعلیل براى حرمت تجسس نیز هست؛ به دلیل آن‌که فرق غیبت با جاسوسی تنها در این است که غیبت اظهار عیب مسلمانى است براى دیگران - چه این‌که عیبش را خود ما دیده باشیم و چه این‌که از کسى شنیده باشیم- و تجسس عبارت است از این‌که به هر وسیله‌ بخواهیم به عیب او آگاه شویم، ولى در این‌که هر دو عیب‌جویى است مشترک‌اند، و در هر دو می‌‏خواهیم عیبى پوشیده برملا شود. منتها در تجسس براى خود ما برملا می‌شود، و در غیبت براى دیگران. و به همین جهت بعید نیست که جمله «أَ یُحِبُّ أَحَدُکُمْ أَنْ یَأْکُلَ لَحْمَ أَخِیهِ مَیْتاً ...»، تعلیل براى هر دو جمله باشد؛ یعنى هم جمله «وَ لا تَجَسَّسُوا" و هم جمله‌ی«وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضاً».[7]


[1]. حجرات، 12.

[2]. حجرات، 10.

[3]. طباطبائی، سید محمد حسین‏، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 324- 325، قم، دفتر انتشارات اسلامی‏، چاپ پنجم‏، 1417ق.

[4]. بانوی اصفهانی، سیده نصرت امین، مخزن العرفان در تفسیر قرآن، ج 13، ص 251، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1361ش.

[5]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج‏9، ص 350، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.

[6]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی‏، محمد جواد، ج 9، ص 206، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372 ش.

[7]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏18، ص 325.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها