7881
به اختلاف و تفاوت از چند دیدگاه میتوان نگریست:
1 . ناهماهنگی در کلیت جهان آفرینش و در دستورات خداوند که قرآن و سنت، وجود چنین اختلافی را شدیداً انکار میکنند.
2 . اختلافات تکوینی موجود در جهان آفرینش که چنین اختلافی انکار ناپذیر بوده و قرآن نیز بر آن صحه میگذارد. اختلاف رنگها، اختلاف آب و هوای مناطق جغرافیایی و ...
3 . برخی تفاوتهای جزئی موجود در تشریع و قانونگذاری دینی که مطمئناً مستند به یک حکمت میباشد چه آن حکمت را بدانیم و چه ندانیم.
4 . اختلافهای موجود میان مردم در امور گوناگون که طرفین آن را میتوان دست کم به دو گروه تقسیم کرد:
الف . گروهی که طرف حق بوده و یا آنکه در برابر حق، دشمنی ندارند و پیرو آن چیزی هستند که احتمال بالای حقبودن آن را میدهند و یا آنکه تا مشخص شدن حقیقت به اقدامی دست نمیزنند. چنین افرادی را نباید برای اختلافشان با دیگران نکوهش کرد، بلکه آنان به وظیفه خود عمل کردهاند.
ب . گروهی که در طرف باطل بوده و یا بدون آنکه دانشی داشته باشند، تنها برای هوای نفس در یک طرف اختلاف قرار میگیرند که این رویکرد و عملکردشان از طرف خداوند بارها مورد نکوهش قرار گرفته است.
5 . و در نهایت تفاوت موجود میان انسانها که قرآن چنین تفاوتی را میپذیرد، اما وجود این اختلافات را مخالف با اصل عدالت نمیداند؛ چرا که عدالت واقعى، ايجاب میكند كه همه يكسان نباشند. اگر همهی انسانها؛ مانند پارچه يا ظروفى كه از يک كارخانه بيرون میآيد، يکشكل و يکنواخت، با استعداد مساوى و همانند بودند، جامعه انسانى يک جامعه مرده، بیروح، خالى از تحرک و فاقد تكامل بود. و در زندگی با فرصتهای کاملاً برابر، امکان هیچ رشدی وجود نداشته و ندارد، آزمایش و امتحان نیز در آن معنایی نداشت.
از سوی دیگر، زندگى بشر يک زندگى جمعى است، و اداره اين زندگى جز از راه خدمات متقابل امكانپذير نيست و هرگاه همهی مردم در يکپايه باشند، اصل تعاون و خدمترسانی به يكديگر متزلزل میشود؛ لذا این تفاوت برای پیشرفت زندگی اجتماعی انسان ضروری است، ولی با این وجود، این اختلافها معيار ارزشگذاری انسانها نیست؛ زیرا همگان میتوانند به رحمت خدا امیدوار باشند و این از تمام فرصتها برتر و بالاتر است.
اگر خداوند براى هر گروه و نژادی، ويژگیهايى قرار داده، براى حفظ نظم زندگى اجتماعى مردم است؛ چرا كه اين تفاوتها، سبب شناسايى است، و بدون شناسايى افراد، نظم در جامعه انسانى برقرار نمیشود؛ زیرا هر گاه همه يكسان و شبيه يكديگر و همانند بودند، هرج و مرج عظيمى سراسر جامعه انسانى را فرا میگرفت.