لطفا صبرکنید
بازدید
12205
12205
آخرین بروزرسانی:
1392/09/04
کد سایت
ar21991
کد بایگانی
32039
نمایه
یقین یا گمان فرعونیان نسبت به معاد
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
قرآن در آیهای بیان می دارد که فرعونیان در دل، یقین به خدا و نشانه¬های او داشته، اما به ظاهر انکار کردند و در جای دیگر آمده که آنها گمان داشتند معادی در کار نیست! آیا این دو آیه با هم سازگار است؟
پرسش
چگونه میتوان بین این دو آیه جمع کرد: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا» و «وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ»؟
پاسخ اجمالی
در مقام رفع تناقض از این دو آیه به نظر میرسد، اساساً مرحله علم و یقین در انسان با عملکرد تفاوت دارد. چه بسیار انسانهایی که به مطلبی علم دارند اما آنرا انجام نمیدهند. هر دو آیه در مورد فرعون و پیروان او است. آنچه از مجموع آیات استنباط میشود آن است که آنان علیرغم اینکه حقیقت برایشان روشن شده بود و در اندرون خود به یقین رسیده بودند، اما در عملکرد ظاهری خود به گونهای رفتار میکردند که گویا گمان به بازگشت ندارند. آیه اول ناظر به بخش اول و آیه دوم ناظر به بخش دوم است.
پاسخ تفصیلی
در بیان تناقض و رفع مشکل آیات ابتدا به تفسیر هر یک از آنها میپردازیم.
۱. تفسیر آیه اول
«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛[1] از روى ستم و عصیان منکر آنها شدند، اما ضمیرهایشان بدان یقین داشت.
در مورد کلمه «جحد» راغب بیان کرده است: این کلمه به معناى انکار چیزى است که در دل ثبوتش مسلّم شده و یا اثبات چیزی است که در قلب نفى آن به ثبوت رسیده است.[2] همچنین کلمه استیقان و یقین هر دو به یک معنا است.[3]
در آیات قبل اتهامهایی به فرعونیان وجود داشت که به خاطر وجود شک و تردید در حقیقت نبود، بلکه آنها معجزات را از روى ظلم و برترى جویى انکار کردند، در حالیکه در دل به آن یقین و اطمینان داشتند.
از تعبیر در این آیه شریفه به خوبى استفاده میشود که ایمان واقعیّتى غیر از علم و یقین دارد. ممکن است کفر از روى جحود و انکار، در عین علم و آگاهى سر زند؛ چرا که حقیقت ایمان تسلیم در ظاهر و باطن در برابر حق است. بنابر این، اگر انسان به چیزى یقین دارد، اما در باطن یا ظاهر تسلیم در مقابل آن نیست ایمان ندارد، بلکه داراى کفر جحودى است.[4]
در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم که ضمن برشمردن اقسام پنجگانه کفر یکى از اقسام آنرا «کفر جحود» میشمرد، و یکى از شعبههاى جحود را چنین بیان میفرماید: «وَ هُوَ أَنْ یَجْحَدَ الْجَاحِدُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ قَدِ اسْتَقَرَّ عِنْدَه»؛[5] یعنی چیزى که انسان آنرا انکار کند در حالى که میداند حق است و نزد او ثابت است.
۲. تفسیر آیه دوم
«وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ»؛[6] (سرانجام) فرعون و لشکریانش به ناحق در زمین استکبار کردند، و پنداشتند به سوى ما باز نمیگردند.
در این آیه شریفه به استکبار فرعون و فرعونیان و عدم تسلیم آنها در برابر مبدأ و معاد که ریشه جنایات آنها نیز از انکار همین دو اصل سرچشمه میگرفت، پرداخته است.[7]
فرض بحث:
در نگاه اول آنچه که در دو آیه پدیدار میشود تناقض است؛ زیرا آیه اول میرساند فرعونیان یقین به حق و حقیقت داشتند، اما در مقابل، آیه دوم بیان میکند که آنها ظنّ و گمان داشتند به اینکه به سوی ما باز میگردند. چنین ظنّی حاصل نمیشود مگر با عدم یقین در حق و حقیقت.
جمع بین دو آیه:
در مقام رفع این تناقض ظاهری باید گفت: اساساً مرحله علم و یقین در انسان با عملکرد تفاوت دارد. چه بسیار انسانهایی که به مطلبی علم دارند، اما آنرا انجام نمیدهند؛ علامه طباطبایی در اینباره میگوید:
«وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ»؛ یعنى حالشان حال کسى است که برنگشتن به سوى ما در نظرش رجحان دارد؛ چون در سویداى دل یقین به رجوع داشتند، همچنان که خداى تعالى درباره آنها فرموده: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ معاد را انکار کردند در حالى که دلهایشان به آن یقین داشت، و این انکارشان از ظلم و گردنکشى بود.[8]
بدین ترتیب، هر دو آیه در مورد فرعون و پیروان او است. آنچه از مجموع آیات استنباط میشود آن است که آنان علیرغم اینکه حقیقت برایشان روشن شده بود و در اندرون خود به یقین رسیده بودند، اما در عملکرد ظاهری خود به گونهای رفتار میکردند که گویا گمان به بازگشت ندارند. آیه اول ناظر به بخش اول و آیه دوم ناظر به بخش دوم است.
۱. تفسیر آیه اول
«وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛[1] از روى ستم و عصیان منکر آنها شدند، اما ضمیرهایشان بدان یقین داشت.
در مورد کلمه «جحد» راغب بیان کرده است: این کلمه به معناى انکار چیزى است که در دل ثبوتش مسلّم شده و یا اثبات چیزی است که در قلب نفى آن به ثبوت رسیده است.[2] همچنین کلمه استیقان و یقین هر دو به یک معنا است.[3]
در آیات قبل اتهامهایی به فرعونیان وجود داشت که به خاطر وجود شک و تردید در حقیقت نبود، بلکه آنها معجزات را از روى ظلم و برترى جویى انکار کردند، در حالیکه در دل به آن یقین و اطمینان داشتند.
از تعبیر در این آیه شریفه به خوبى استفاده میشود که ایمان واقعیّتى غیر از علم و یقین دارد. ممکن است کفر از روى جحود و انکار، در عین علم و آگاهى سر زند؛ چرا که حقیقت ایمان تسلیم در ظاهر و باطن در برابر حق است. بنابر این، اگر انسان به چیزى یقین دارد، اما در باطن یا ظاهر تسلیم در مقابل آن نیست ایمان ندارد، بلکه داراى کفر جحودى است.[4]
در حدیثى از امام صادق(ع) مىخوانیم که ضمن برشمردن اقسام پنجگانه کفر یکى از اقسام آنرا «کفر جحود» میشمرد، و یکى از شعبههاى جحود را چنین بیان میفرماید: «وَ هُوَ أَنْ یَجْحَدَ الْجَاحِدُ وَ هُوَ یَعْلَمُ أَنَّهُ حَقٌّ قَدِ اسْتَقَرَّ عِنْدَه»؛[5] یعنی چیزى که انسان آنرا انکار کند در حالى که میداند حق است و نزد او ثابت است.
۲. تفسیر آیه دوم
«وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ»؛[6] (سرانجام) فرعون و لشکریانش به ناحق در زمین استکبار کردند، و پنداشتند به سوى ما باز نمیگردند.
در این آیه شریفه به استکبار فرعون و فرعونیان و عدم تسلیم آنها در برابر مبدأ و معاد که ریشه جنایات آنها نیز از انکار همین دو اصل سرچشمه میگرفت، پرداخته است.[7]
فرض بحث:
در نگاه اول آنچه که در دو آیه پدیدار میشود تناقض است؛ زیرا آیه اول میرساند فرعونیان یقین به حق و حقیقت داشتند، اما در مقابل، آیه دوم بیان میکند که آنها ظنّ و گمان داشتند به اینکه به سوی ما باز میگردند. چنین ظنّی حاصل نمیشود مگر با عدم یقین در حق و حقیقت.
جمع بین دو آیه:
در مقام رفع این تناقض ظاهری باید گفت: اساساً مرحله علم و یقین در انسان با عملکرد تفاوت دارد. چه بسیار انسانهایی که به مطلبی علم دارند، اما آنرا انجام نمیدهند؛ علامه طباطبایی در اینباره میگوید:
«وَ اسْتَکْبَرَ هُوَ وَ جُنُودُهُ فِی الْأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ إِلَیْنا لا یُرْجَعُونَ»؛ یعنى حالشان حال کسى است که برنگشتن به سوى ما در نظرش رجحان دارد؛ چون در سویداى دل یقین به رجوع داشتند، همچنان که خداى تعالى درباره آنها فرموده: «وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها أَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُوًّا»؛ معاد را انکار کردند در حالى که دلهایشان به آن یقین داشت، و این انکارشان از ظلم و گردنکشى بود.[8]
بدین ترتیب، هر دو آیه در مورد فرعون و پیروان او است. آنچه از مجموع آیات استنباط میشود آن است که آنان علیرغم اینکه حقیقت برایشان روشن شده بود و در اندرون خود به یقین رسیده بودند، اما در عملکرد ظاهری خود به گونهای رفتار میکردند که گویا گمان به بازگشت ندارند. آیه اول ناظر به بخش اول و آیه دوم ناظر به بخش دوم است.
[1]. نمل، 14.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 187، دارالقلم، الدار الشامیة، دمشق، بیروت، چاپ اول، 1412ق.
[3]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 15، ص ۳۴۶، دفتر انتشارات اسلامی، قم، چاپ پنجم، 1417ق.
[4]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج 15، ص 412، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ اول، 1374ش؛ ر.ک: «مفهوم ایمان»، سؤال 120؛ «رابطۀ ایمان و اطمینان قلبی در قرآن»، سؤال 10038.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 4، ص 150، دار الحدیث، قم، چاپ اول، 1429ق.
[6]. قصص، 39.
[7]. تفسیر نمونه، ج 16، ص 89.
[8]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج 16، ص 38.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات