لطفا صبرکنید
3977
«مَا الْمَسیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلاَّ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ...»؛[1]
مسیح فرزند مریم، جز فرستادهای بیش نبود، پیش از وى نیز، فرستادگان دیگرى بودند، مادرش، زن بسیار راستگویى بود، هر دو، غذا میخوردند.
قرآن کریم در ادامهی آیات پیشین که در ارتباط با غلو مسیحیان در مورد حضرت عیسی(ع) و اعتقاد به الوهیت او بود، در این آیات با دلایل روشن در چند جملهی کوتاه، در صدد نادرست اعلام کردن این اعتقاد ابطال آنها است، نخست میفرماید:
چه تفاوتى میان مسیح و سایر پیامبران(ع) بود که تنها عقیده به الوهیت او پیدا کردهاید؟!
عیسی بن مریم نیز فرستادهی خدا بود و پیش از او هم رسولان و فرستادگان دیگرى از سوی خدا آمدند: «مَا الْمَسِیحُ ابْنُ مَرْیَمَ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ».
رسالت و نبوت عیسى چیزى جدید و بدون پیشینه نبود، بلکه پیش از وى رسولانی آمدند که از نظر جایگاه و منزلت و معجزات یکسان بودند؛ لذا کسی که ادعای الوهیت عیسى(ع) را داشته باشد، مانند آن است که همهی آنها را خدا بداند، و همانگونه که آنان فرستادگان الهی بودند، نه خدایان، پس عیسى(ع) هم خدا نبود، بلکه رسول خدا است.[2]
سپس براى تأیید این سخن میفرماید: مادر او، زن بسیار راستگویی بود: «وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ».
تأکید بر اینکه مادرش بانوی بسیار راستگویى بود، عقیده به الوهیت حضرت مریم(س) را هم رد میکند؛ زیرا از آیهی 116 سورهی مائده برمیآید که گروهی از مسیحیان معتقد به الوهیت مریم(س) نیز بودند:
و آنگاه که خداوند به عیسى بن مریم میگوید: آیا تو به مردم گفتى که من و مادرم را دو معبود غیر از خدا انتخاب کنید؟! او میگوید: تو منزهى! من حق ندارم آنچه را که شایستهی من نیست بگویم.
اعتقاد به الوهیت مریم از نیاکان مسیحیت به نسلهای بعدی آنها رسید ... چنانکه ابوجعفر امامى از بعضى مسیحیان حکایت کرده است که در قرون گذشته قومى به نام «مریمیه»بودند که معتقد به الوهیت مریم بودند.[3]
اما استدلال به «کانا یَأْکُلانِ الطَّعامَ» و اشاره به خوردن و آشامیدن آنها برای این است که بگوید کسى که از زنى به دنیا آید و غذا بخورد، نمیتواند خدا باشد؛ زیرا او مانند همهی مردم دیگر، به خداوند نیازمند است. به عبارت دیگر، مقصود این است که مسیح و مادرش مثل همهی مردم با غذا زندگى میکردند، بنابر این کسى که ادامهی زندگیاش وابسته به خوردن غذا است، چگونه ممکن است خدا باشد؟!
برخی از مفسران نیز معتقدند که در حقیقت این جمله، کنایه از قضاى حاجت است؛ زیرا خوردن طعام، مستلزم نیاز به قضاى حاجت است.[4]
به هر حال، قرآن با صراحت میگوید کسی که از مادر متولد شده و نیازمند خوردن و آشامیدن است نمیتواند برای بندگان، خدا باشد؛ چرا که راه و روش او در احتیاج به یک آفرینندهی مدبر، مانند دیگر بندگان است. و کسی که در وجودش نشانههای حدوث باشد، قدیم نیست، و کسی که محتاج به غیر باشد، نمیتواند قادر مطلق باشد که کسی او را به عجز در نیاورد.[5]
بر این اساس، آیهی مورد بحث با این استدلال، حضرت عیسی و مادرش را از آنچه به آنها نسبت داده شده دور میسازد؛ زیرا کسى که به غذا نیازمند است و هضم آن در معدهاش نیاز دیگرى را در پیدارد، نمیتواند خدا باشد و او فقط جسمى است که آفریده شده است. و تمام لوازم بشری را، از خوردن، آشامیدن، خوابیدن، راه رفتن، صحت، مرض، قوت و ضعف داشتن، و ... دارد که این دلیل روشنی بر عبودیت و مخلوقیت آنها است.[6]
[1]. مائده، 75.
[2]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، 38، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[3]. آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 4، ص 62، بیروت، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415ق.
[4]. ر. ک: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 3، ص 355، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[5]. ر. ک: شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، آقابزرگ، تحقیق، قصیر عاملی، احمد، ج 3، ص 605، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا.
[6]. ر. ک: طیب، سید عبد الحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 438، تهران، اسلام، چاپ دوم، 1378ش.