لطفا صبرکنید
4113
- اشتراک گذاری
ابوعمران،[1] ابوعثمان عمرو بن بحر بن محبوب متکلم، با لقب جاحظ[2] در سال صد و پنجاه،[3] یا صد و شصت[4] هجری به دنیا آمد. علاوه بر جاحظ، لقبهای دیگری مانند کنانی، لیثی، بصری، و معتزلی را نیز برای وی ذکر کردهاند.[5]
فرقهی جاحظیهی از معتزله به وی منسوب است،[6]
وی به دلیل چهره زشت و چشمهای برآمدهای که داشت، به جاحظ(چشم برآمده) و حَدَقی لقب گرفت.[7]
او از اهالی بصره بود و مدتی در بغداد[8] و سامراء زندگی کرد؛[9] اما سرانجام به وطنش بصره بازگشت و در آنجا از دنیا رفت.[10]
وی بردهی شخصی به نام ابوقلمس عمرو بن قطع کنانی بود.[11] مذهب جاحظ معتزلی بود؛[12] و به دلیل گرایشی که به بنیامیه داشت، برخی از او با عناوینی مانند عثمانی[13] یا مروانی[14] یاد کردهاند.
دیدگاه جاحظ در مورد امام علی(ع)
بسیاری با بررسی آثار و سخنان جاحظ، او را از گروه مخالفان امام علی(ع) ارزیابی میکنند.[15] زیرا وی معتقد بود که پس از کشته شدن عثمان گرفتاریهای بزرگی برای امام علی(ع) پیش آمد؛ زیرا همهی کسانی که با او جنگ و ستیز کردند، دلیل و بهانهی خود را کشته شدن عثمان قرار دادند و گناه آنرا به دوش علی(ع) بار کردند. او معتقد بود که ظاهر اوضاع نیز تأییدکننده این توهم است؛ زیرا علی(ع) گاه با عثمان مخالفت میکرد و مدتی هم از او دوری گزید. از طرف دیگر، کسانی که به عثمان اعتراض داشتند از مردم مصر و عراق بودند و به میانجیگری علی(ع) میان خود و عثمان امید بسته بودند و سخنش را میپذیرفتند و علی(ع) در نظر آنان معظم و مورد احترام و امین بود و با این وجود، او از یاری دادن عثمان خودداری کرد و پس از او به خلافت رسید و از قاتلان عثمان در جنگ با دشمنان خود یاری خواست؛ از اینرو برای مردم شکی باقی نماند که علی(ع) قاتل عثمان است! هر یک از این مطالب به تنهایی موجب شک و تردید میگردد، تا چه رسد به همه این موارد![16]
وی همچنین ابوبکر را برتر از امام علی(ع) میدانست،[17] با وجود چنین تفکرات ضد شیعی ، او مورد پذیرش تمام دانشمندان اهلسنت نبوده و برخی از آنها وی را ثقه و مورد اعتماد ندانستهاند.[18]
البته اینگونه هم نبود که جاحظ هیچ فضیلتی از امام علی(ع) را به رسمیت نشناسد، بلکه مانند بسیاری از دیگر دشمنان حضرتشان، از او نیز در مورد جناب ایشان فضائلی نقل شده است:
مسلمانان معتقد بودند که صحابه علم را از چهار نفر، یعنی امام علی(ع)، ابن عباس، ابن مسعود و زید بن ثابت گرفتهاند.[19]
روایت معروف «إنی تارک فیکم الخلیفتین أحدهما أکبر من الآخر، کتاب اللّه حبل ممدود من السماء إلی الأرض، و عترتی أهل بیتی نبأنی اللطیف الخبیر أنهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض» را وی نیز نقل کرده است.[20]
همچنین در میان تألیفات او از کتابهایی مانند «الإمامة و وجوبها» و «فضل بنی هاشم علی بنی أمیة» یاد شده است.[21] او روایت مربوط به لکنت نداشتن امام حسن مجتبی(ع) را نیز نقل کرده است.[22]
اساتید و شاگردان
جاحظ شاگرد یزید بن هارون، سندی بن عبدویه، ابو یوسف قاضی[23] و ابو اسحاق نظام بود.[24] همچنین یموت بن مزرع، محمد بن عبدالله بن ابودلهاث، محمد بن یزید نحوی[25] و أبو بکر بن أبی داود[26] از جمله شاگردان وی بودند.
آثار جاحظ
جاحظ علاقهی زیادی به مطالعه داشت؛ به گونهای که ابوالعباس محمد بن یزید نحوی گفت: من از جاحظ، و فتح بن خاقان، و اسماعیل بن اسحاق قاضی به علم و دانش حریصتر ندیدهام. جاحظ هر کتابی به دست میآورد، از اول تا آخر آنرا میخواند.[27]
جاحظ آثار متعددی داشت:
- کتاب الحیوان، و مشهور است که این کتاب هفت جزء بود و کتاب دیگر بر آن افزوده، و آنرا کتاب النساء نامید، که در بیان فرق میان مرد و زن است، و یک کتاب دیگر هم به نام کتاب العال بر آن افزود. وی کتاب الحیوان را به محمد بن عبدالملک اهدا کرد و پنج هزار دینار از وی گرفت.
- کتاب البیان و التبیین را که به ابن ابیداوود اهدا نمود و پنج هزار دینار دریافت کرد.
- کتاب النبی و المتنبی.
- کتاب المعرفة.
- کتاب جوابات.
- کتاب مسائل.
- کتاب الردّ علی أصحاب الإلهام.
- کتاب نظم القرآن.
- کتاب مسائل القرآن.
- کتاب فضیلة المعتزلة.
- کتاب الردّ علی المشبّهة.
- کتاب الإمامة علی مذهب الشیعة.
- کتاب حکایة قول أصناف الزیدیة.
- کتاب العثمانیة.
- کتاب الأخبار و کیف تصحّ...[28]
- وی کتاب العثمانیة را نیز در رد شیعه و اعتقادات آنان نوشت.[29]
وفات
سرانجام او پس از عمری نسبتا طولانی در ماه محرم[30] سال 250 و یا 255 هجری[31] و در دوران خلافت المهتدی باللَّه درگذشت.[32]
او پیش از مرگ فلج و از کار افتاده شد، به گونهای که از طرف چپ فلج شد و اگر با قیچی آنرا تکه تکه میکردند، احساس نمیکرد، و در مقابل اگر در طرف راست او مگسی عبور میکرد، احساس درد میکرد.[33]
[1]. ابن اثیر جزری، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج 7، ص 217، بیروت، دار صادر، 1385ق.
[2]. سمعانی، أبو سعید عبد الکریم بن محمد، الانساب، تحقیق، معلمی یمانی، عبد الرحمن بن یحیی، ج 3، ص 162، حیدر آباد، مجلس دائرة المعارف العثمانیة، چاپ اول، 1382ق.
[3]. سیوطی، عبدالرحمن بن ابیبکر، تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، محقق نعجه، سهی، ملخ، حسن، ج1، ص 165اردن، جدارا للکتاب العالمی، چاپ دوم، 1429ق.
[4]. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیة و المعربة و هو شامل لأسماء الکتب المطبوعة فی الأقطار الشرقیة و الغربیة، ج 1، ص 666، قم، کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی نجفی( ره)، چاپ اول، 1410ق.
[5]. عامری حرضی، یحیی بن ابیبکر، غربال الزمان فی وفیات الأعیان، مصحح، عمر، محمد ناجی، ص 232، دمشق، دار الخیر، چاپ اول، 1405ق.
[6]. ابن العماد شهاب الدین ابو الفلاح عبد الحی بن احمد العکری الحنبلی الدمشقی، شذرات الذهب فی اخبار من ذهب، تحقیق الأرناؤوط، ج 3، ص 231، دمشق، بیروت، دار ابن کثیر، چاپ اول، 1406.
[7]. ابن کثیر دمشقی، اسماعیل بن عمر، البدایة و النهایة، ج 11، ص 19، بیروت، دار الفکر، 1407ق.
[8]. تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، ج 1، ص 164.
[9]. معجم المطبوعات العربیة و المعربة و هو شامل لأسماء الکتب المطبوعة فی الأقطار الشرقیة و الغربیة، ج 1، ص 666
[10]. همان.
[11]. تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، ج 1، ص 164.
[12]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 19.
[13]. ابنشهرآشوب، محمد بن علی، معالم العلماء فی فهرست کتب الشیعة و أسماء المصنفین منهم قدیما و حدیثا(تتمة کتاب الفهرست للشیخ أبی جعفر الطوسی)، مقدمه نویس، بحر العلوم، محمد صادق، ج 1، ص 84، نجف اشرف، المطبعة الحیدریة، چاپ اول، 1380ق.
[14]. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق، مصحح، رسولی محلاتی، سید هاشم، ج 1، ص 39، تبریز، نشر بنی هاشمی، چاپ اول، 1381ق.
[15]. شیخ مفید، الجمل و النصرة لسید العترة فی حرب البصرة، محقق، مصحح، میرشریفی، علی، ص 460، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق.
[16]. همان، ص 204 - 205
[17]. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله، شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل، ج 1، ص 7، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق.
[18]. شذرات الذهب، ج 3، ص 231.
[19]. کرکی حائری، سید محمد، تسلیة المجالس و زینة المجالس، ج 1، ص 288، قم، مؤسسة المعارف الإسلامیة، چاپ اوّل، 1418ق.
[20]. شیخ حر عاملی، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج 2، ص 270، بیروت، اعلمی، چاپ اول، 1425ق.
[21]. معالم العلماء، ص 84.
[22]. مرعشی تستری، قاضی نور الله، احقاق الحق و إزهاق الباطل، ج 11، ص 192، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، 1409ق؛ «لکنت زبان نداشتن امام حسین(ع)»، 92630؛
[23]. الانساب، ج 3، ص 162.
[24]. ابن جوزی، عبد الرحمن بن علی، المنتظم، محقق، عطا، محمد عبد القادر، عطا، مصطفی عبد القادر، ج 12، ص 93 – 94، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1412ق.
[25]. الأنساب، ج 3، ص 162.
[26]. خطیب بغدادی، ابو بکر احمد بن علی، تاریخ بغداد، ج 12، ص 208، بیروت، دار الکتب العلمیه، چاپ اول، 1417ق.
[27]. ابن ندیم بغدادی، محمد بن إسحاق، الفهرست، ص 169، بیروت، دار المعرفة، چاپ دوم، 1417ق.
[28]. تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، ج 1، ص 165 – 167.
[29]. ابن طاوس، احمد بن موسی، بناء المقالة الفاطمیة فی نقض الرسالة العثمانیة، محقق، مصحح، عدنانی غریفی، علی، ص 44، قم، مؤسسة آل البیت(ع) لإحیاء التراث، چاپ اول، 1411ق.
[30]. ابن اثیر، علی بن محمد، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج 1، ص 249، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[31]. تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، ج1، ص 167.
[32]. البدایة و النهایة، ج 11، ص 19.
[33]. تحفة الأدیب فی نحاة مغنی اللبیب، ج 1، ص 170