لطفا صبرکنید
4315
- اشتراک گذاری
نخست به نمونه و مثالی واضح برای «تخصیص اکثر»، اشاره میکنیم:
فردی از فرزندش میخواهد که هدیهای برای تمام بستگانش تهیه کند و سپس به تدریج نام افرادی را میبرد و آنها را از شمول هدیه خارج میکند، تا آنکه شمار افراد استثناشده به بیش از نیمی از تعداد تمام بستگان برسد که چنین درخواست و استثنایی در نگاه مردم چندان جالب به نظر نمیرسد.
در دانش دینی، همین موضوع با عنوان «قبیحبودن تخصیص اکثر» با نگاهی دقیقتر و به عنوان شیوهای در استنباط احکام مورد بررسی قرار گرفته است.
تعریف تخصیص
تخصیص عبارت است از خارجنمودن بعضى از افراد موضوع از تحت شمول حکم که براى عام ثابت است، یا ممتاز کردن بعضى از افراد تحت شمول یک حکم، بعد از اینکه موضوعا داخل هستند؛ یعنى عنوان «عام» فى نفسه شامل آنها هم میشود، لکن توسط تخصیص و تبصره، این افراد را از تحت حکم عام بیرون میبریم.
به بیان دیگر، اگر موردی از نظر موضوع، داخل در مخصَص و از نظر حکم خارج از آن باشد، آنرا تخصیص گویند. به عنوان مثال شارع میگوید: در ماه رمضان بر هر مکلفی روزه گرفتن واجب است، مگر مسافر. در اینجا مسافر هم مکلف بوده و داخل در هر مکلفی است، پس موضوع «هر مکلف» شامل «مسافر» هم میشود؛ اما حکم وجوب روزه بر او تشریع و تنجیز نشده است و چنین اخراجی را تخصیص گویند.[1]
تخصیص اکثر
بر اساس این تعریف، تخصیص اکثر آن است که متکلم، اول عامى را بگوید، سپس اکثریت افرادش را از تحت عام اخراج حکمى کند. مانند اینکه بگوید «اکرم العلماء الّا علماء الصرف و النحو و الکلام و الاصول و الرجال و ...». در اینجا اکثر علما از حکم عام که اکرام باشد را خارج کرده و فقط علماى فقه در تحت آن میماند.
مشهور اصولیون، تخصیص اکثر را مصداقى از تخصیص مستهجن دانسته و آنرا ناپسند و قبیح میشمارند.[2]
در برابر تخصیص اکثر تخصیصهای دیگری هم وجود دارد؛ مانند:
- تخصیص اقل: تخصیص اقل آن است که به واسطهی تخصیص یک یا دو نفر یا سه درصد را خارج کند که در صورت نیاز به تخصیص، بهترین نوعش همین است.
- تخصیص کثیر: تخصیص کثیر آن است که به واسطهی تخصیص، جمع کثیرى را خارج کند، مثلا 40 درصد را.
- تخصیص قلیل: تخصیص قلیل آن است که به واسطهی تخصیص جمع اندکی را خارج کند مثلا 10 درصد.[3]
.[1] حکیم، محمد تقی، اصول العامة للفقه المقارنة، ص 88، آل البیت(ع)، چاپ دوم. نقل از، ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص، 142، نشر نی، تهران، چاپ اول، 1374ش.
[2]. مرکز اطلاعات و مدارک اسلامى، فرهنگ نامه اصول فقه، ص 288، قم، دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم، معاونت پژوهشى، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامى، چاپ اول، 1389ش.
[3]. قلیزاده، احمد، واژه شناسى اصطلاحات اصول فقه، ص 72- 73، تهران، بنیاد پژوهشهاى علمى فرهنگى نور الاصفیاء، چاپ اول، 1379ش.