لطفا صبرکنید
3830
واژهی «أحقاب» از ریشهی «حقب»[1] به معنای زمانهای بسیار و روزگاران طولانی است که آغاز و انجام آن مشخص نباشد.[2] این کلمه جمع است و در اینکه مفردش چیست، اختلاف نظر وجود دارد. برخی مفرد آنرا «حُقْب» به ضم اول و سکون دوم دانسته و گروهی نیز مفردش را «حُقُب» با دو ضمه میدانند. برخی نیز معتقدند که احقاب، مفردش «حَقْب» به فتح اول و سکون دوم بوده، و مفرد «حُقُب» هم «حِقْبه» - به کسر اول و سکون دوم - است.[3]
قرآن کریم در دو آیه از واژههای ریشه «حقب» استفاده کرده است:
- «لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً»؛[4] (طغیانگران) مدّتهای طولانی در آن(جهنم) میمانند.
- «وَ إِذْ قالَ مُوسی لِفَتاهُ لا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَینِ أَوْ أَمْضِی حُقُباً»؛[5] هنگامی که موسی به دوست خود گفت: دست از جستوجو برنمیدارم تا به محل تلاقی دو دریا برسم، هر چند مدت طولانی به راه خود ادامه دهم.
زمانهای نقل شده برای أحقاب
احقاب به معنای دهر(روزگار) و مدت زمانی طولانی است که آغاز و انجامش مشخص نباشد.[6] با این وجود در برخی روایات و متون دینی، مدت زمانهای مشخصی نیز برای این «أحقاب» ذکر شده است که بدون بررسی سندی و محتوایی به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- یک سال
در بعضی از تفاسیر آمده است که احقاب چند سال است و حقب یکسال است و هر سال سیصد و شصت روز است و هر روز آن به اندازه هزار سالی است که انسان آنرا میشمارد.[7]
- چهل سال
برخی در ذیل آیه «لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً» گفتهاند که هر حقب چهل سال است که هر روز آن برابر با هزار سال دنیا است.[8]
- شصت سال
از رسول خدا(ص) نقل شده است: کسی که وارد آتش شده است از آن خارج نمیشود مگر آنکه به مدت احقاب در آن باشد. و هر حقب شصت و اندی سال است و هر سال سیصد و شصت روز، و هر روز آن به اندازه هزار سالی است که شما میشمارید! پس کسی دلخوش نباشد که به این زودیها از آتش خارج شود».[9]
- هشتاد سال
روایت مشابهی با روایت قبل از پیامبر(ص) وجود دارد تنها با این تفاوت که هر حقب را هشتاد و اندی سال اعلام میکند.[10]
گزارش دیگری نیز نقل شده است که بر اساس آن امام علی(ع) از فرد غیر مسلمانی به نام هلال هجری پرسید که شمار حقب در کتاب خود چه مقدار یافتهاید؟ هلال گفت هشتاد سال، هر سالی دوازده ماه، هر ماهی سی روز و هر روزی هزار سال.[11]
امام صادق(ع) در تفسیر قول خدای متعال «لابِثِینَ فِیها أَحْقاباً»[12] فرمود: أحقاب هشت دوره است و «حُقْبَه» هشتاد سال است، و هر سال سیصد و شصت روز، و هر روزی مانند هزار سال دنیایی است.[13]
- هفده هزار سال
برخی از مفسران هر حقبی را هفده هزار سال اعلام کردهاند.[14]
- هفتاد هزار سال
و برخی دیگر از آنان، نیز عدد هفتاد هزار سال را اعلام کردهاند. [15]
- بیش از هفتصد و پنجاه میلیون سال
برخی نیز چنین نگاشتهاند که احقاب شامل چهل و سه حقب است که هر حقبی هفتاد خریف و هر خریفی هفتصد سال و هر سالی سیصد و شصت روز است و هر روزی هزار سال دنیایی است.[16] که مجموع این ارقام، رقمی بیش از هفتصد و پنجاه میلیون سال خواهد شد.
- زمان طولانی اما نامشخص
همچنین گفته شده است که آیه در صدد بیان متناهی و محدود بودن أحقاب نیست؛ چراکه هرگاه حقبی به اتمام رسد، حقب دیگری به دنبال آن آغاز خواهد شد[17] و این جریان تا ابد ادامه خواهد یافت. البته برخی معتقدند که مدت هر حقب هفتاد هزار سال بوده که هر روزش برابر با هزار سال دنیایی است،[18] اما هیچ مشخص نیست که دوزخیان باید چند حقب را بگذرانند.
گفتنی است روایتی را نیافتیم که هر حقب را چنانچه در پرسش آمده، هشتصد سال بداند که در صورت مشاهده چنین گزارشی، این پاسخ را ویرایش خواهیم کرد.
وجه جمع بین روایات و گزارشها
قرآن صریحا اعلام میکند که بسیاری از دوزخیان تا ابد در دوزخ خواهند ماند و در ارتباط با باقیمانده آنان نیز اساسا دانستن مدت دقیق اقامت آنان در دوزخ فایده چندانی ندارد و همان معنای کلی و لغوی «حقب» و «احقاب» که زمانی بسیار طولانی میباشد نیز برای آنانی که بخواهند از مجازات خداوند در هراس باشند، کفایت میکند، علاوه بر آنکه بسیاری از اعداد و ارقام ارائهشده توسط مفسران، مستند به روایتی از معصومان(ع) نبوده و بعضی از روایات نیز که در این موضوع وجود دارند سند چندان معتبری ندارند که بتوان آنها را به عنوان تفسیری قطعی از آیه اعلام نمود.
[1]. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، محقق، مصحح، مخزومی، مهدی، سامرائی، ابراهیم،ج 3، ص 52 – 53، قم، هجرت، چاپ دوم، 1410ق.
[2]. همان؛ طباطبائی، سید محمد حسین،المیزان فی تفسیر القرآن، ج 20، ص 167، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[3]. المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 167.
[4]. نباء، 23.
[5]. کهف، 60
[6]. شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، تهرانی، شیخ آقابزرگ، محقق، قصیرعاملی، احمد، ج 7، ص 66، بیروت، دار احیاء التراث العربی، بیتا؛ المیزان فی تفسیر القرآن، ج20، ص 167.
[7]. فیض کاشانی، ملامحسن، تفسیر الصافی، تحقیق، اعلمی، حسین، ج 5، ص 275، تهران، الصدر، چاپ دوم، 1415ق.
[8]. ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 116، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
[9]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 643، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.
[10]. الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 10، ص 116.
[11]. همان.
[12]. نباء، 23.
[13]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 221، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[14]. بغدادی، علاء الدین علی بن محمد، لباب التاویل فی معانی التنزیل، تصحیح، شاهین، محمد علی،ج 4، ص 387، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق؛ مظهری، محمد ثناءالله، التفسیر المظهری، تحقیق، تونسی، غلام نبی،ج 10، ص 175، پاکستان، مکتبة رشدیة، 1412ق.
[15]. کاشانی، ملا فتح الله، تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 10، ص 130، تهران، کتابفروشی محمد حسن علمی، 1336ش.
[16]. مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج10، ص 643؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 8، ص 275، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[17]. تفسیر منهج الصادقین فی الزام المخالفین، ج 10، ص 130.
[18]. بحار الانوار، ج 8، ص 275.