لطفا صبرکنید
7414
دین اسلام در سفارش به مدارا و برخورد نرم و ملایم با مردم، حتی دشمنان را نیز مورد نظر داشته است. این مسئله تا آنجا اهمیت دارد که خدای متعال در قرآن کریم به فرستادگانش حضرت موسی و هارون(ع) توصیه میکند تا در برخورد با فرعون از در مدارا و ملاطفت وارد شوند، شاید به خود آید و پند گیرد: «فَقُولا لَهُ قَوْلًا لَیِّناً لَعَلَّهُ یَتَذَکَّرُ...».[1]
در احادیث و سیره پیشوایان دین نیز این مسئله مورد توجه قرار گرفته است:
- «صَانِعِ الْمُنَافِقَ بِلِسَانِکَ وَ أَخْلِصْ مَوَدَّتَکَ لِلْمُؤْمِنِ وَ إِنْ جَالَسَکَ یَهُودِیٌّ فَأَحْسِنْ مُجَالَسَتَه»؛[2]
با منافق، به زبان سازش کن، و شخص مؤمن را در قلب دوست بدار، و اگر فردى یهودی با تو همنشین شد، با او به خوبى برخورد کن.
- «عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: فِی التَّوْرَاةِ مَکْتُوبٌ فِیمَا نَاجَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ بِهِ مُوسَى بْنَ عِمْرَانَ ع یَا مُوسَى ... وَ أَظْهِرْ فِی عَلَانِیَتِکَ الْمُدَارَاةَ عَنِّی لِعَدُوِّی وَ عَدُوِّکَ...»؛[3]
امام باقر(ع) فرمود: در تورات ضمن آنچه خداى عز و جل با موسى بن عمران راز گفت، نوشته است: اى موسى! ... و در آشکارا با دشمن من و خودت مدارا کن.
- سفیان بن عیینه از زهرى پرسید، علی بن حسینرا دیدهاى؟ گفت: آرى کسى از او با فضیلتترنیست! خدا شاهد است که برایش دوستى در نهان و دشمنى آشکارا نمیبینم. گفتند چطور؟ گفت: هر کس به او کمال علاقه و محبت را داشت وقتى مقام و شخصیت و فضیلت زین العابدین(ع) را مشاهده میکرد بر او رشگ میبرد. و هر کس با او دشمن بود باز به واسطهی شدت مدارایى که داشت با او دوستانه برخورد میکرد.[4]
مروت و مردانگی نیز از صفات برجسته انسانی است؛ آیات و روایات زیادی به فضیلت و اهمیت آن پرداخته است:
امام علی(ع) در مورد اهمیت جوانمردی فرمود: «انسان به زینتی زیباتر از جوانمردی آراسته نشده است.[5]
در همین راستا، آنچه در مورد شعر سعدی میتوان گفت، آن است که این شعر برگرفته از متون دینی و مطابق با آموزههای اسلامی است؛ اما اینکه چرا با دوستان باید مروت داشت، و با دشمان مدارا کرد، شاید به این جهت باشد که مروت مرتبهای بالاتر از مدارا است.[6]
[1]. طه، 44.
[2]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول(ص)، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، 292، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 117، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4] .شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 231، قم، کتاب فروشی داوری، چاپ اول، 1385ش.
[5]. تمیمی آمدی، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق، مصحح، درایتی، مصطفی، ص 259، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1366ش.
[6]. ر. ک: جوانمردی در اسلام.