جستجوی پیشرفته
بازدید
1
آخرین بروزرسانی: 1403/10/03
خلاصه پرسش
آیا آیه «لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ»، بیانگر آن نیست که باید دایره دانش فقه را تا حد امکان کوچک‌تر کنیم؟!
پرسش
مفاد آیه 101 سوره مائده(لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ) چیست؟ آیا چنان‌‌که برخی ادعا می‌کنند، می‌توان از آن برای تضییق دائره دانش فقه استناد کرد؟
پاسخ اجمالی

خدای متعال در سوره مائده می‌فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا تَسْئَلُوا عَنْ أَشْیاءَ إِنْ تُبْدَ لَکُمْ تَسُؤْکُمْ...»؛[1]

اى افراد باایمان! از چیزهایی نپرسید که اگر برایتان آشکار شود، ناراحت خواهید شد، و اگر هنگام نزول قرآن از آن چیزها بپرسید، به پاسختان دست خواهید یافت. خداوند آنها را بخشیده (و از آن صرف‌نظر کرده) است و خداوند آمرزنده و بردبار است.

شأن نزول

نخست باید گفت؛ در منابع حدیثی و تفسیری، شأن نزول‌‌های مختلفى برای این آیه نقل شده است.

زهرى و قتادة نقل کرده‌اند که مردم پرسش‌های بسیارى از پیامبر(ص) می‌کردند، تا این‌که روزی حضرتشان به تنگ آمد و برخاست و ضمن سخنانى کوتاه، فرمود: از من بپرسید. به خدا، هرچه بپرسید، پاسخ مى‏دهم.

مردى به نام «عبدالله بن حذافه» که مردم در باره نسبش تردید داشتند، برخاست و گفت: یا نبی اللَّه، پدرم کیست؟!

فرمود: حذافة بن قیس!

دیگری برخاست و گفت: پدرم کجا است؟ فرمود: در آتش!

عمر بن خطاب، برخاست و پاى پیامبر را بوسید و گفت: یا رسول اللَّه! ما تازه از دوران شرک و جاهلیت بیرون آمدیم. از ما درگذر، تا خداوند از تو درگذرد!

در این هنگام، خشم پیامبر(ص) فرو نشست و فرمود: به خدایى که جانم به دست او است، بهشت و جهنم، در عرض این دیوار برایم به تصویر درآمد، ولى روزى مثل امروز ندیده بودم!

در نقلی مشابه، ابن عباس می‌گوید: گروهی برای تمسخر و یا امتحان، پرسش‌های فراوانی را نزد پیامبر(ص) مطرح می‏کردند، یکى می‏گفت: پدرم کیست؟! دیگرى می‌‌گفت: پدرم کجا است؟! دیگرى که شترش را گم کرده بود، می‏گفت: شترم کو؟! از این‌رو خداوند متعال، این آیه را نازل کرد.[2]

شأن نزولى نیز از امام علی(ع) نقل شده است که برخی بر این باورند با تعبیرات موجود در آیات یادشده سازگارتر است:

«روزى پیامبر(ص) خطبه‏اى خواند و دستور خدا را در مورد حج بیان کرد. شخصى به نام عکاشه -و یا سراقه- گفت: آیا بر اساس این دستور، هر سال باید حج انجام دهیم؟!

پیامبر(ص) پاسخی ندادند، ولى او با لجاجت، دو یا سه بار، پرسش خود را تکرار کرد.

پیامبر(ص) فرمود: واى بر تو! دلیل این همه اصرار چیست؟! اگر به پرسشت پاسخ مثبت دهم، حج در هر سال بر تمامتان واجب می‌شود، و آن‌گاه توانایى انجامش را نخواهید داشت، و اگر مخالفت کنید نیز گنه‌کار خواهید بود. بنابر این، تا زمانی که چیزى به شما نگفتم، اصراری در مورد آن نداشته باشید؛ زیرا یکى از چیزهایی که باعث نابودی برخی گذشتگان شد، لجاجت و پرحرفى‌شان بود و این‌که از پیامبرشان زیاد می‌پرسیدند.

پس اگر دستوری به شما دادم، به اندازه توانایى خود، انجامش دهید، و اگر شما را از چیزى بازداشتم از انجام آن خوددارى کنید؛ این‌جا بود که آیات فوق نازل شد».[3]

 توضیح

یکی از اصول اساسی در زندگی انسان، اصل تعلیم و تربیت است که پرسش در آن نقش کلیدی دارد. با این وجود اما پرسش نیز شرایط و ضوابطی دارد؛ و گاهى براى حفظ نظام اجتماع و تأمین مصالح افراد، بهتر است بعضی از مسائل پنهان بماند.

در چنین شرایطی، پرسش‌هاى پىاپی براى کشف واقعیت، نه تنها فضیلتی به حساب نمی‌آید؛ بلکه امری ناپسند است، مثلا بیشتر پزشکان ترجیح می‌دهند که بیماری‌های خطرناک را از خود بیمار مخفی نگه‌دارند؛ زیرا معتقدند که بیشتر بیماران اگر از عمق بیمارى خود آگاه شوند، گرفتار ترسی می‏گردند که موجب مرگ زودرسشان شده و یا بهبودى آنان را به تأخیر خواهد انداخت.

همچنین مردم در زندگی اجتماعی خود نیاز به خوش‏بینى دارند؛ از این‌رو بهتر است که از تمام جزئیات حال یکدیگر آگاه نباشند؛ زیرا هر کس نقطه ضعفى دارد که فاش‌شدن آن، روابط اجتماعی را دچار مشکل می‏کند، مثلا اگر فرد توانمند و مؤثری؛ اما متعلق به خانواده‌ای پست و پائین در پستی مدیریتی وجود داشته باشد، فاش‌شدن نقطه ضعف‌اش، می‌تواند منجر به تضعیف جایگاه و قدرت نفوذ او در جامعه شود؛ لذا در این‌گونه موارد نباید به جست‌وجوی بیش از اندازه پرداخت.

همچنین بهتر است برخی طرح‌‌هاى حکومت برای پیشرفت جامعه تا زمان به نتیجه رسیدن آنها پنهان باشد و نباید مسئولان را در فشار قرار داد تا جزئیات آن‌را به صورت کامل افشا کنند و ... .[4]

امام علی(ع) در همین زمینه می‌فرماید:

«خداوند واجباتى مقرر کرد که آنها را ضایع نکنید، و مرزهایى تعیین کرد که از آنها تجاوز ننمایید و از امورى نهى کرد که با انجام آن پرده‏درى نکنید، و نسبت به امورى سکوت اختیار کرد که این سکوت از روی فراموشی نبود؛ بلکه مصلحت را در پنهان نگه‌داشتن آنها دیده است که نباید اصرار به افشای آنها داشته باشید».[5]

به عنوان نمونه، وقت دقیق ظهور امام مهدی(عج) نباید افشا شود.

با توجه به آنچه گفته شد، روشن است که قرآن به دنبال آن نیست که راه توسعه دانش اسلامی و فراگیرى مطالب را کاملا ببندد؛ بلکه توصیه می‌کند تا از پرسش‌های نابجا، بهانه‏گیری‌ها، لجاجت‌ها و ... خودداری شود؛ زیرا غالبا سبب تشویش اذهان مردم، و موجب مزاحمت گوینده، و پراکندگى رشته سخن و برنامه او می‏گردد.[6]

در تأیید آنچه گفته شد، مشاهده می‌کنیم که قرآن به صراحت در جای دیگر دستور می‌‏دهد که مردم ابهامات خود را از دانایان بپرسند: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ».

بر این اساس، نباید آیه مندرج در پرسش را دلیلی بر لزوم تضییق و کوچک‌کردن دایره علم فقه دانست؛ زیرا این موضوع به چند دلیل قابل پذیرش نیست:

  1. همان‌گونه که اشاره شد، آیه در صدد بیان نکته‌ای اخلاقی در حوزه پرسشگری است که همگان، به ویژه کسانی که مستقیما در ارتباط با پیامبران خدا و جانشینانشان هستند، باید در طرح پرسش‌ها دقت بیشتری کرده و توجه داشته باشند که خداوند و فرستادگان او هر آنچه برای کمال انسان لازم است را بیان می‌کنند و اگر در موردی سکوت کرده‌اند، مسلماً مصلحتی در آن وجود داشت.
  2. در مورد مفاد لفظی و ظاهری آیه باید گفت:

الف) مفاد آن، موضوعاتی خاص است که کنکاش بیش از اندازه در مورد آن، ایجاد ناراحتی می‌کند، نه هر موضوع، تا توصیه‌ای به تضییق دانش در یک زمینه از جمله فقه باشد.

ب) حتی در این مورد خاص هم پیامبر(ص) فرمود: اگر بپرسید پاسخ می‌دهم!

ج) توصیه به خودداری از پرسشگری که از ظاهر آیه برداشت می‌شود، اختصاص به دانش فقه ندارد؛ بلکه ظاهر آن شامل تمام علوم خواهد شد. آیا به نتیجه چنین برداشتی پای‌بند خواهیم بود؟! آیا با این برداشت، نباید در تمام دانشگاه‌ها و مؤسسه‌های علمی و تحقیقاتی را ببندیم؟!

د) اگر گفته شود شأن نزول آیه در مورد پرسشی فقهی است؛ از این‌رو تنها می‌توان توصیه به عدم گسترش دانش فقه را از آن برداشت کرد؛ پاسخش آن خواهد بود که شأن نزول، مخصّص نیست. به عبارت دیگر، اگر آیه‌ای بگوید که مال و ثروت ابولهب فایده‌ای به حالش ندارد، معنایش آن نیست که قرآن در مورد مفید بودن مال و ثروت دیگر کافران سکوت کرده است!

هـ) قرآن کریم در آیات دیگر بارها به مسائل مرتبط با دانش فقه پرداخته و آنها را حدودی الهی دانسته و بر رعایت دقیق آن نیز تأکید کرده است.[7]

لازمه رعایت دقیق واجباتی؛ مانند نماز، روزه، زکات که در قرآن آمده، آشنا بودن با تمام جزئیات آنها است و این آشنا بودن دقیق، همان دانش فقه است!

به همین دلیل معنا ندارد که خداوند بارها بر انجام نماز تأکید کند؛ اما توصیه کند که در مورد عدد رکعات، جایگاه رکوع و سجود و دیگر جزئیات آن، هیچ پرسشی نشود.

  1. ادعای لزوم تضییق یک دانش و عدم قابلیت آن برای توسعه، چیزی است که طبع انسان و طالب علم با آن سازگاری ندارد. البته گسترش بی‌ضابطه هر دانشی سزاوار نبوده و جز اتلاف وقت، فایده‌ای ندارد و چه بسا در دانش فقه نیز برخی از این گسترش‌های غیر لازم را می‌بینیم، ولی وجود این نقص‌ها را نمی‌توان دلیلی بر لزوم محدودسازی کل آن دانش دانست.

علاوه بر این، ممکن است برخی زوائد، نسبی باشند، یعنی برخی آن‌را زائد و برخی آن‌را لازم بدانند. و یا این‌که موضوعی در یک زمان مفید بوده؛ اما در زمان دیگر زاید باشد؛ به همین دلیل، شناخت نقائص هر علم و رفع آن تنها با توسعه آن علم امکان‌پذیر است، نه با محدودسازی آن.

  1. این نظر هم صحیح نیست که دانش فقه را تنها در محدوده محکمات قرآن کریم و روایاتی بدانیم که محتوایشان کاملا واضح بوده و از لحاظ سندی نیز از هر جهت صحیح باشند، و اساسا در هیچ دانشی چنین رویکردی صحیح نیست.

یک پزشک، علاوه بر اموری که برای او قطعی شده، تمام دیگر احتمالات را نیز در نظر گرفته و با سبک و سنگین کردن آنها تصمیم می‌گیرد.

یک فرمانده نظامی باتجربه، تمام گزارش‌های واصله را با دقت بررسی می‌نماید که برخی از آنها ممکن است کاملا موثق بوده و برخی نیز با درصدهای متفاوتی، احتمال صحت داشته باشند. سپس بعد از جمع‌بندی گزارش‌ها، فرمان‌های لازم را صادر می‌کند.

در همین راستا یک فقیه نیز نباید خود را تنها در قطعیات محدود کند؛ بلکه باید تمام مواردی که با درصدی از احتمال قابل پذیرشند را نیز بررسی نموده و با جمع‌بندی آنها به یک فتوا و نظر برسد.  


[1]. مائده ، 101.

[2]. ر. ک: طبرسى فضل بن حسن، مجمع البیان فى تفسیر القرآن، ج 3، ص 186، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش.

[3]. همان؛ مکارم شیرازى ناصر، تفسیر نمونه، ج 5، ص 96، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.

[4]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج 5، ص 97 – 99.

[5]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 487، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

[6]. ر. ک: تفسیر نمونه، ج ‏5، ص 95- 96.

[7]. قرآن کریم در بسیاری از موارد پس از بیان احکام فقهی می‌فرماید این حدود الهی است و مراقب باشید از آن تجاوز نکنید؛ مانند آیه شریفه:

«کُلُوا وَ اشْرَبُوا حَتَّى یَتَبَیَّنَ لَکُمُ الْخَیْطُ الْأَبْیَضُ مِنَ الْخَیْطِ الْأَسْوَدِ مِنَ الْفَجْرِ ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّیامَ إِلَى اللَّیْلِ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَقْرَبُوها کَذلِکَ یُبَیِّنُ اللَّهُ آیاتِهِ لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ». (بقره، 187) و مانند آیه شریفه: «تِلْکَ حُدُودُ اللَّهِ فَلا تَعْتَدُوها وَ مَنْ یَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولئِکَ هُمُ الظَّالِمُونَ». بقره، 229.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها