لطفا صبرکنید
67237
- اشتراک گذاری
واژهی "شیعه" در لغت به معنای "پیرو" و "یاور"، همچنین به معنای "منهاج و دین یکسان داشتن" آمده است. و در اصطلاح میان مسلمانان، وابستگی ویژهای به پیروان حضرت علی(ع) پیدا کرده است. در مورد پیروان آنحضرت نیز در معانی متعددی؛ مانند دوستدار و محبّ حضرت علی(ع)، یا کسی که حضرت علی(ع) را از عثمان برتر میداند، و یا کسی که حضرت علی(ع) را از عثمان و دو خلیفهی نخستین و همهی صحابه برتر میداند، نیز به کسی که به جانشینی بلا فصل حضرت علی(ع) اعتقاد دارد، استعمال شده است. اما بهترین تعریف برای این واژه آن است که بگوییم: "شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی(ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و آنحضرت را سزاوارترین شخص برای جانشینی پیامبر اکرم(ص) میداند".
واژهی شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده، همه فرقهها و گروههای شیعی؛ مانند زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و... را شامل میشود.
از پیروان اهلبیت(ع) با واژههای دیگری نظیر: جعفری، طالبی، خاصّه، علوی، فاطمی، امامی و... نیز تعبیر میکنند.
در مورد تعداد فرقههای اصلی شیعه، چند قول وجود دارد. بغدادی در کتاب خود، اصول فرق شیعه را سه فرقه میداند: زیدیه، کیسانیه، امامیه. اما شهرستانی، اسماعیلیه را نیز در شمار شعبههای اصلی آورده است. خواجه طوسی در قواعد العقاید با نظریهی بغدادی موافقت نمود و فرق شیعه را زیدیه، کیسانیه و امامیه دانست. آنچه مشهور بین علمای شیعه و تاریخ نگاران ملل و نحل است، این است که اصول فرق تشیع سه فرقه بود، اما در مورد شاخهها و فروعات آنها اختلاف نظر وجود دارد.
واژهشناسی شیعه
در کتابهای لغت، شیعه به معنای "پیرو"و "یاور"[1] و نیز به معنای "منهاج و دین یکسان داشتن" آمده است.[2]
واژهی شیعه در اصطلاح میان مسلمانان، وابستگی ویژهای به پیروان حضرت على(ع) پیدا کرده است. در مورد پیروان آنحضرت نیز در معانی متعددی استعمال شده است که عبارتاند از:
- شیعه به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی(ع)،
- شیعه یعنی کسی که حضرت علی(ع) را از عثمان برتر میداند و در مقابل شیعهی علی(ع) شیعهی عثمان قرار دارد.
- شیعه کسی است که حضرت علی(ع) را از عثمان و دو خلیفه نخستین و همهی صحابه برتر میداند.
- شیعه کسی است که به جانشینی بلا فصل حضرت علی(ع) اعتقاد دارد.
گفتنی است که هیچیک از این تعاریف جامع و مانع نیست. شاید بتوان با توجه به فرقههای مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست:
"شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی(ع) را از راه نصّ ثابت دانسته و آنحضرت را سزاوارترین شخص برای جانشینی پیامبر اکرم(ص) میداند".
در این تعریف بر واژهی نصّ تأکید شده است که نقطهی افتراق شیعه و گروههای دیگر است؛ زیرا گروههای دیگر جانشینی پیامبر اکرم(ص) را انتخابی میدانند، ولی شیعه آنرا به نص و بیان پیامبر اکرم(ص) منوط دانسته است.
تاریخ پیدایش تشیع
بعضی از پژوهشگران گفتهاند تشیع پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) ایجاد شده است. اینان خود چند دستهاند:
گروهى مىگویند: تشیع در روز سقیفه پدید آمد، همان روزى که گروهى از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: على(ع) اولى به امامت و خلافت است.
دستهی دوم، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط مىدانند و انتشار آراى عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط میدهند.
گروه دیگر معتقدند: شیعه در روز فتنة الدار(روز قتل خلیفه سوم) پدید آمده است.
دستهی چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجراى حکمیت تا شهادت على(ع) به وجود آمد.
دستهی پنجم نیز آغاز تشیع را به نهضت کربلا و شهادت امام حسین(ع) ربط میدهند.
در مقابل این اقوال پراکنده و متشتت، پژوهشگرانى معتقدند که تشیع در عصر رسول خدا(ص) ریشه دارد و آنحضرت بارها این واژه را در بارهی پیروان و یاران حضرت علی(ع) استعمال کرد. از میان دانشمندان شیعه، مرحوم کاشف الغطا، شیخ محمد حسین مظفر، محمد حسین زین عاملی و از میان علماى اهلسنت، محمد کرد على مىگویند: شمارى از صحابهی در عصر پیامبر اکرم(ص) به شیعه على معروف بودند.[3]
حق این است که تشیع در زمان پیامبر(ص) و به دست خود آنحضرت(ص)، پایهگذاری و پس از وفات پیامبر(ص) صف شیعیان مشخص شد، و کسانی که حضرت علی(ع) را جانشین پیامبر دانستند، شیعهی علی نامیده شدند.
البته، واژهی شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده، همهی فرقهها و گروههای شیعی؛ مانند زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و... را شامل میشود. اما در این میان واژههای دیگری نیز وجود دارد که با این مفهوم عام تفاوتهایی دارد و بعضا پیروان اهلبیت(ع) را با آنها میخوانند که لازم است توضیح کوتاهی پیرامون هریک از این اصطلاحات داشته باشیم. برخی از این واژهها عبارت است از:
- رافضی: «رفض» به معنای رد کردن و ترک کردن و واگذاشتن کاری است. مخالفان شیعه این واژه را معمولاً در مقام مذمّت و بدگویی از شیعیان به کار میبرند. در بارهی این واژه گفته شده است: از آنجا که شیعیان خلافت دو خلیفهی اوّل را رد کردند «رافضی» خوانده میشوند. برخی نیز گفتهاند. رافضی به شیعیانی گفته میشود که به جهت موضع نسبتاً ملایم زید در بارهی دو خلیفهی اوّل در هنگام قیام خود، اردوی وی را ترک کردند. هر یک از دو معنا را که بپذیریم واژهی رافضی با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست؛ زیرا این کلمه گروههایی از زیدیه را در بر نمیگیرد.
- جعفری: از آنجا که امام جعفر صادق(ع) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبری امامان معصوم(ع) هویّت فقهی و کلامی ویژهای بخشید، شیعیان بهرهمند از آموزههای آن بزرگوار به "جعفری" شهرت یافتند. امروزه واژهی جعفری با شیعه اثنا عشری مترادف مینماید؛ اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل میشود؛ زیرا آنان نیز به امامت امام جعفر صادق(ع) اعتقاد دارند.
- امامی: در دوران هر یک از امامان به شیعیانی که به امامت امامان معصوم(ع) از فرزندان حضرت فاطمه(س) اعتقاد داشتند و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه میدادند، امامی خوانده میشدند. امامی در سیر تاریخیاش، به تناسب زمانهای مختلف معانی دیگر، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی(ع) نیز داشته، ولی امروزه معنایی معادل اثنا عشری دارد.
- خاصّه: این واژه بیشتر در متون فقهی و در مقابل لفظ عامه(اکثریت مسلمانان) به کار میرود و به معنای شیعه است. معنای ویژهتر این واژه در متون فقهی امامیه اثنا عشری است که فقه خود را از امامان معصوم دوازدهگانه میگیرند.
- علوی: شاید این واژه در زمانهایی بر گرایش کلامی شیعه(اعتقاد به برتری حضرت علی) دلالت میکرد، اما بعدها بیشتر در معنای نَسبیاش، یعنی بیان وابستگی نَسبی افراد به حضرت علی(ع) به کار رفته است.
- فاطمی: این واژه بیشتر در معنای نسبی کاربرد دارد و برای تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین(ع)، از فرزندان محمد حنفیه که "کیسانیه" خود را بدو منسوب میساختند، به کار میرود؛ زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه(س) نبود، هر چند در شمار فرزندان حضرت علی(ع) جای داشت.
- طالبی: این واژه نیز مفهومی نسبی دارد، ولی دایرهی شمولش از دو واژهی پیشین بیشتر است. طالبی به معنای فرزندان ابوطالب است که فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت علی(ع) را نیز شامل میشود. فهم دقیق این واژه با مطالعه کتاب مقاتل الطالبین ابوالفرج اصفهانی به دست میآید که در آن از قیامهای همهی طالبیها، از جمله قیامهای فرزندان جعفر بن ابیطالب نیز نام برده است.
این مجموعهای از واژهها است که در طول تاریخ با آنها از شیعه تعبیر شده است.
سیر تاریخی تشیع
تشیع در طول تاریخ پربار خود، فراز و نشیبهای فراوانی را پشت سر گذاشته است. فرازهایی که گاه این مکتب را در آستانه تسلط بر کلّ جهان اسلام قرار داد و نشیبهایی که گاه آنرا در سراشیبی سقوط نمایانده است. در این میان، آنچه این مکتب را متمایز کرده، عناصری؛ مانند پیشینهی دیرین غنی بودن در ابعاد مختلف معارف اسلامی، ادّعای توان تشکیل حکومت و به اثبات رسانیدن این ادّعا در مقاطعی چند، و بالاخره هویّت مستقل آن در طول تاریخ بوده است. از آنجا که مذهب شیعه دارای پشتوانههای عقلى، فقهی، کلامی، اخلاقی و ... است، توانست علیرغم همهی محدودیتها، فشارها و تبلیغات مسموم، جای خود را در همهی جای دنیا باز کند و در سرتاسر دنیا پیروان زیادی که روز به روز عدد آنها در حال افزایش است پیدا کند. اما متأسفانه باید اعتراف کنیم آفت بزرگ تفرقه و ایجاد فرقههای متعدد که از دیر باز دامنگیر همهی ادیان و مذاهب بوده، کم و بیش دامنگیر مکتب تشیع نیز شده است که امیدواریم با آگاهی روز افزون همهی مسلمانان و پیروان حقیقی پیامبر اکرم(ص) و اهلبیت(ع) روزی همهی مسلمانان با اتحاد و همدلی خود، دشمنان را ناکام کرده، همهی مذاهب انحرافی را کنار گذاشته و در زیر پرچم یک مذهب واحد جمع شوند.
فرقههای اساسی شیعه
در مورد تعداد فرقههای اساسی شیعه چند نظر وجود دارد.
- بغدادی در کتاب خود اصول فرق شیعه را سه فرقه میداند: زیدیه، کیسانیه، امامیه، وی در آغاز غلات را نیز از انشعابات شیعه دانسته، ولی بعد یادآور شد که چون آنان از اسلام خارج شدند از فرقهای اسلامی به شمار نمیآیند.[4]
- شهرستانی فرقهی «اسماعیلیه» را نیز در شمار شعبههای اصلی آورده، و فرقههای اصلی شیعه را پنچ فرقه میداند.[5]
- خواجه طوسی در قواعد العقائد با نظریهی بغدادی موافقت نمود و اصول فرق شیعه را "زیدیه، کیسانیه، امامیه" دانسته است".[6] قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه فرقه میداند: کیسانیه، امامیه، زیدیه.
- بعضی نیز اصول فرق شیعی را چهار فرقه، امامیه، کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه میدانند.
آنچه مشهور بین علمای شیعه و تاریخ نگاران ملل و نحل است، این است که اصول فرق تشیع سه فرقه است، اما در مورد شاخهها و فروع فرق اختلاف نظر وجود دارد.[7]
[1]. حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم و دواء کلام العرب من الکلوم، محقق، عمری، حسین بن عبد الله، اریانی، مطهر بن علی، عبد الله، یوسف محمد، ج 6، ص 3598، دمشق، دار الفکر، چاپ اول، 1420ق.
[2]. ر. ک: ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 188 – 189، بیروت، دار صار، چاپ سوم، 1414ق.
[3]. ر. ک: جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ص 24 - 28.
[4]. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق، ص 21- 23، بیروت، دار الجیل- دار الافاق، 1408ق.
[5]. شهرستانی، الملل و النحل، محقق، محمد بدران، ج 1، ص 170، قم، شریف رضی، چاپ سوم، 1364ش.
[6]. طوسی، خواجه نصیر، قواعد العقائد، تحقیق، علی حسن خاتم، ص 90 - 91، لبنان، دار الغربه، چاپ اول، 1413ق.
[7]. برای اطلاع بیشتر، ر. ک: الفرق بین الفرق؛ الملل و النحل؛ قواعد العقائد.