لطفا صبرکنید
22890
- اشتراک گذاری
عفّت ورزی از ارزش های مهم انسانی است که منشأ اعتدال در رفتار انسان خواهد بود. این فضیلت اخلاقی، مورد توجه دانشمندان بسیاری قرار گرفته است. ملا احمد نراقی عفت را مطیع و منقاد شدن قوّه شهویه به واسطۀ قوّه عاقله می داند و ملاصدرا نیز معتقد است عفاف منشأ صدور کارهای معتدل می باشد.
حجاب؛ یعنی منع. و اگر به معنای پوشش می آید برای این است که پوشش، مانع دیدن اندام زن می شود. در دین اسلام حجاب معنای وسیعی دارد و در حقیقت؛ پوشش، رفتار و گفتار را در بر می گیرد. حجاب و عفاف بر یکدیگر اثر گذار و نیز تأثیر پذیرند، امّا نمی توان هر بی حجابی را نیز متهم به بی عفّتی کرد. در معارف اسلامی، عفاف به دو قسمت تقسیم می شود، یکی ساحت درونی عفاف است که منشأ فضائل اخلاقی؛ مانند حیا، غیرت، حجاب و ... است و دیگری ساحت بیرونی عفاف است که در رفتارهای ظاهری افراد در زندگی و معاشرت اجتماعی نمایان می شود.
یکی از ارزش های مهم انسانی که خود منشأ بسیاری از فضایل و صفات نیک در فرد و جامعه است، عفّت و خویشتن داری می باشد. این عنصر برجستۀ اخلاقی تأثیر بسیاری در رفع ناهنجاری های جامعه داشته و از پایه های مهم اخلاقی انسان است که موجب تعالی و کمال بشر می شود.
مفهوم شناسی «عفّت»
در بارۀ واژۀ عفّت؛ علما و دانشمندان بسیاری اظهار نظر کرده اند که نشان از اهمیّت این موضوع دارد. برای درک بهتر از موضوع مطرح شده و پرهیز از تشتّت معنا به نظر می رسد، نخست باید به اختصار دو واژۀ عفّت و حجاب تعریف شود.
«عفاف»، واژه ای عربی، به معنای پرهیزگاری، پاک دامنی، خودداری از کارهای زشت است.[1]
در کتاب مفردات الفاظ قرآن در بارۀ عفّت آمده است: عفّت، حالت نفسانی است که مانع تسلّط شهوت بر انسان می گردد، و انسان عفیف، کسی است که با تمرین و تلاش مستمر و پیروزی بر شهوت، به این حالت دست یافته باشد.[2]
خواجه نصیرالدین طوسی عفّت را جزو فضایل چهارگانه محسوب می نماید و عفّت را نتیجۀ تهذیب قوّۀ شهوانی ذکر کرده و می گوید: فضایل چهار بود، اول: تهذیب قوّت نظری و آن «حکمت» بود، دوم: تهذیب قوّت عملی و آن «عدالت» بود و سوم: تهذیب قوّت غضبی و آن «شجاعت» بود و چهارم: تهذیب قوّت شهوی و آن «عفّت» بود.[3]
همچنین ملا احمد نراقی در کتاب معراج السعاده برای قوّه شهویه سه حالت در نظر می گیرد: «و دانستى که حد اعتدال این قوّه، صفت عفّت است، که منشأ جمیع صفات کمالیّه متعلقه به این قوّه است. و دو طرف افراط و تفریط آن یکى شره است. و دیگرى خمود. و اینها جنس جمیع رذایل متعلقه به این قوه، و منشأ و مصدر همه آنها هستند».[4] وی در ادامه می گوید: «عفّت عبارت است از مطیع و منقاد شدن قوّۀ شهویه از برای قوّۀ عاقله».[5]
ملاصدرا نیز عفاف را منشأ صدور کارهای معتدل می داند و می گوید: «عفاف، خُلقی است که منشأ صدور کارهای معتدل می شود نه پرده دری می کند و نه گرفتار خمودی می شود».[6]
در قرآن کریم این واژه در چهار آیه و در معنای گسترده تری به کار رفته است:
1. به معنای خودداری کردن از تصرف در مال یتیم.[7] در این باره پاسخ شماره 21173 مطالعه کنید.
2. جوانانی که امکان ازدواج ندارند باید عفّت و پاک دامنی پیشه کنند.[8]
3. دربارۀ زنان سالخورده است که علی رغم این که می توانند بدون پوشش چادر باشند، آن را کنار ننهند.[9] در این باره پاسخ شماره 21459 مطالعه کنید.
4. در مورد فقیرانی که از اظهار فقر و درخواست کمک خودداری کنند که هر کس آنان را ببیند گمان می کند که آنها بی نیازند.[10]
بنابر آنچه که گفته شد، عفاف معنای وسیع تری از پاک دامنی و حفظ از فحشا دارد. عفاف، اغلب نظر به اعتدال دارد و انسان عفیف دچار افراط و تفریط نمی شود. فضیلت عفّت به این مطلب مهم اشاره دارد که انسان باید پاسخی منطقی و عقلانی به نیازهای طبیعی خود که مبتنی بر دستورات شرعی و عرفی است بدهد. اگر چنانچه به هر علتی از برآورده شدن خواسته های منطقی خویش بازماند، خویشتن داری کرده و عفّت ورزد.
با تأمّل بیشتر در معنای عفاف و بررسی مصادیق و محورهایی که در مورد عفاف در قرآن آمده است، می توان گفت: واژۀ عفاف هر چند به معنای اعتدال آمده است، اما یک شاخصۀ ظریف و دقیق دیگری را نیز در بردارد. با رعایت عفاف در برخی از افعال می توان حاشیه امنی برای اخلاق و رفتار انسان ایجاد نمود. به بیان دیگر؛ منافع و مصالح مادی و معنوی باعث می شود که انسان دست به هرکاری نزند، هرچند که انجام آن کار نیاز فعلی او را رفع نماید. به عنوان نمونه، یک فقیر اگر به واسطۀ فقر خود از کسی گدایی کند شاید حرام نباشد، ولی او با این کار خویش حاشیۀ امنی که برای حفظ سایر خصوصیات اخلاقی خود از قبیل حیا و عزّت که ایجاد کرده بود را کم کرده و راهی برای انهدام فضایل خود ایجاد می نماید. بنابر این، عفّت، سپری برای حفظ فضایل اخلاقی است و اخلاق نیکو نیز اساس رشد و تکامل جوامع بشری می باشد.
مفهوم شناسی «حجاب»
حجاب، واژه ای عربی و به معنای منع است و اگر به معنای پوشش گرفته می شود برای این است که پوشش مانع دیدن اندام زن می شود. براین اساس زن محجوب به زنی گفته می شود که دارای پوشش باشد.[11]
بر اساس آموزه های قرآنی حجاب بر سه قسم تقسیم می شود:
الف. حجاب پوشش: خداوند در سورۀ احزاب دستور می دهد زنان با پوشش و فرو انداختن چادر و یا روسری مانع جلب نگاه ها شده و در نتیجه احیاناً از آزار و توهین مصون باشند.[12] همچنین در سورۀ نور نیز زنان از آشکار کردن زینت های خود منع شده اند.[13]
ب. حجاب گفتار: در قرآن سخن گفتن زنان به صورت طنین و آهنگین به نحوی که برای مردان تحریک آمیز باشد نیز ممنوع شده است؛[14] زیرا باعث تهییج مردان نامحرم شده و بدین وسیله موجبات وهن زنان و آزار و اذیّت آنان فراهم می شود.
ج. حجاب رفتار: قسم دیگر حجاب توجه به شیوۀ رفتار و راه رفتن و به گونه ای خودنمایی است که در قرآن از آن با عنوان «تبرّج» یاد می شود.[15] این نوع راه رفتن و رفتار نیز می تواند زمینۀ فساد را در جامعه ایجاد نماید و زنان و مردان را از مسیر پاکی و طهارت دور سازد.
بنابر این، وقتی از حجاب سخن به میان می آید، منظور صرفاً پوشش و تکه ای پارچه بر روی سر نیست، بلکه ابعاد حجاب، رفتار و راه رفتن، گفتار و پوشش را در بر می گیرد و هر زنی که این سه مؤلفه را رعایت نماید، می توان گفت آن زن بر اساس دستورات شرعی و عرفی رفتار می نماید.
تأثیر متقابل حجاب و عفاف
حجاب و عفاف بر یکدیگر اثر گذار و نیز تأثیر پذیرند. هر چند در برخی از نمودهای عینی هم شاید بتوان آن دو را از یکدیگر تفکیک نمود. و الزاماً نمی توان هر بی حجابی را متهم به بی عفّتی کرد، اما در معارف دین اسلام حجاب بازتاب بیرونی عفاف شناخته می شود. یکی از مهم ترین نشانه های عفاف در بانوان، حجاب پوشش، رفتار و گفتار است و انسان عفیف به کسی گفته می شود که سه عنصر فوق در او مشاهده گردد. به دیگر سخن؛ می توان عفاف را به دو قسمت تقسیم کرد، یکی ساحت درونی عفاف است که منشأ فضایل اخلاقی مربوط به آن؛ مانند حیا، غیرت، حجاب و ... است و دیگری ساحت بیرونی عفاف است که در رفتارهای ظاهری افراد در زندگی و معاشرت اجتماعی نمایان می شود.
نکتۀ دیگری که در این جا باید بدان پرداخت این است که اگر زنان بی حجابی -که مدّعی عفّت هستند- با وضع آرایش کرده در اجتماع ظاهر شوند، نگاه شهوت آلود مردان هوس باز را چگونه می توانند تحمّل نمایند؟! چنانچه آنها مورد تعرّض و توهین این مردان مریض القلب قرار گیرند، بدیهی است خود نیز مقصّر خواهند بود؛ زیرا این زن، آنها را به سوی خود جلب کرده و موجبات وهن و اذیّت خویش را فراهم نموده است. بنابر این، زنان بی حجاب ممکن است عفیف باشند، امّا هرگز نه آرامش روانی خواهند داشت و نه امنیّت اخلاقی-اجتماعی. ضمن این که در ایجاد زمینه های فساد اجتماعی نیز نقش خواهند داشت.
در نتیجه؛ حجاب و عفاف علی رغم گسست مفهومی که در برخی از مواقع دارند، ارتباطی وثیقی نیز میان آنها وجود دارد. فلسفه احکام حجاب[16] برای این است که کرامت انسانی زن حفظ شود و از انسانیت به یک کالای جنسی سقوط نکند و این جز با حجاب امکان پذیر نیست، هرچند که بتوان در برخی از زنان بی حجاب نشانی از عفّت نیز یافت.
[1]. عمید، حسن، فرهنگ فارسی عمید، چاپ هجدهم، مؤسسه انتشارات امیرکبیر، تهران 1362.
[2]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: داودی، صفوان عدنان، ص 573، واژۀ «العِفَّة»، دارالقلم، دار الشامیة، دمشق، بیروت، ۱۴۱۲ق.
[3]. طوسی، نصیر الدین، اخلاق ناصری، ص 123، انتشارات خورشید، تهران.
[4]. نراقى، ملا احمد، معراج السعادة، ص 309، هجرت، قم، چاپ پنجم، 1377ش.
[5]. همان، ص 321.
[6]. «و أما العفة فهی الخلق الذی یصدر عنه الأفعال المتوسطة بین أفعال الفجور و الخمود و هذان الطرفان رذیلتان»؛ صدر المتألهین، الحکمة المتعالیة فى الاسفار العقلیة الاربعة، ج 4، ص 116، دار احیاء التراث، بیروت، چاپ سوم، 1981م.
[7]. نساء، 6: «وَ ابْتَلُوا الْیَتامى حَتَّى إِذا بَلَغُوا النِّکاحَ فَإِنْ آنَسْتُمْ مِنْهُمْ رُشْداً فَادْفَعُوا إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُمْ وَ لا تَأْکُلُوها إِسْرافاً وَ بِداراً أَنْ یَکْبَرُوا وَ مَنْ کانَ غَنِیًّا فَلْیَسْتَعْفِفْ وَ مَنْ کانَ فَقِیراً فَلْیَأْکُلْ بِالْمَعْرُوفِ فَإِذا دَفَعْتُمْ إِلَیْهِمْ أَمْوالَهُم...»؛ و یتیمان را چون به حد بلوغ برسند، بیازمایید! اگر در آنها رشد (کافى) یافتید، اموالشان را به آنها بدهید! و پیش از آنکه بزرگ شوند، اموالشان را از روى اسراف نخورید! هر کس که بى نیاز است، (از برداشت حق الزحمه) خوددارى کند و آن کس که نیازمند است، به طور شایسته (و مطابق زحمتى که مى کشد،) از آن بخورد.
[8]. نور، 33: «وَ لْیَسْتَعْفِفِ الَّذِینَ لا یَجِدُونَ نِکاحاً حَتَّى یُغْنِیَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِه...»؛ و کسانى که امکانى براى ازدواج نمى یابند، باید پاکدامنى پیشه کنند تا خداوند از فضل خود آنان را بى نیاز گرداند!
[9]. نور، 60: «وَ الْقَواعِدُ مِنَ النِّساءِ اللاَّتِی لا یَرْجُونَ نِکاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُناحٌ أَنْ یَضَعْنَ ثِیابَهُنَّ غَیْرَ مُتَبَرِّجاتٍ بِزِینَةٍ وَ أَنْ یَسْتَعْفِفْنَ خَیْرٌ لَهُنَّ وَ اللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیم»؛ و زنان از کارافتاده اى که امید به ازدواج ندارند، گناهى بر آنان نیست که لباس هاى (رویین) خود را بر زمین بگذارند، به شرط این که در برابر مردم خودآرایى نکنند و اگر خود را بپوشانند براى آنان بهتر است و خداوند شنوا و داناست.
[10]. بقره، 273: «لِلْفُقَراءِ الَّذِینَ أُحْصِرُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ لا یَسْتَطِیعُونَ ضَرْباً فِی الْأَرْضِ یَحْسَبُهُمُ الْجاهِلُ أَغْنِیاءَ مِنَ التَّعَفُّفِ تَعْرِفُهُمْ بِسِیماهُمْ لا یَسْئَلُونَ النَّاسَ إِلْحافا...»؛ (انفاقِ شما، مخصوصاً باید) براى نیازمندانى باشد که در راه خدا، در تنگنا قرار گرفته اند (و توجّه به آیین خدا، آنها را از وطن هاى خویش آواره ساخته و شرکت در میدانِ جهاد، به آنها اجازه نمى دهد تا براى تأمین هزینه زندگى، دست به کسب و تجارتى بزنند) نمى توانند مسافرتى کنند (و سرمایه اى به دست آورند) و از شدّت خویشتن دارى، افراد ناآگاه آنها را بى نیاز مى پندارند امّا آنها را از چهره هایشان مى شناسى و هرگز با اصرار چیزى از مردم نمى خواهند. (این است مشخّصات آنها!).
[12]. احزاب، 59: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنینَ یُدْنینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما»؛ اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: جلبابها [روسرىهاى بلند] خود را بر خویش فروافکنند، این کار براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده رحیم است.
[13]. نور، 31: «وَ قُلْ لِلْمُؤْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدینَ زینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها...»؛ و به آنان با ایمان بگو چشم هاى خود را (از نگاه هوسآلود) فروگیرند، و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را- جز آن مقدار که نمایان است- آشکار ننمایند.
.[14] احزاب، 32: «یا نِساءَ النَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً»؛ اى همسران پیامبر! شما همچون یکى از آنان معمولى نیستید اگر تقوا پیشه کنید پس به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند، و سخن شایسته بگویید!
.[15] احزاب، 33: «وَ قَرْنَ فی بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیَّةِ الْأُولى...»؛ و در خانه هاى خود بمانید، و همچون دوران جاهلیّت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید.