لطفا صبرکنید
68634
- اشتراک گذاری
واژه هرمنوتیک داراى دو اصطلاح است:
أ- اصطلاح عام: در این اصطلاح، این واژه هر گونه تحقیقى را که در باره تفسیر متن صورت بگیرد، شامل میشود، از این رو هرمنوتیک، تمام نحلهها را در این زمینه در بر میگیرد و حتى مباحث الفاظ علم اصول نیز مباحثى هرمنوتیکى شمرده میشوند.
ب- اصطلاح خاص: در این اصطلاح، این واژه فقط به نحله خاصى در این باره صدق میکند و ناظر به مباحثى است که معناى متن را وابسته به فضاى فرهنگى مخاطبان قلمداد میکند.
هرمنوتیک در اصطلاح عام آن، در واقع همراه پیدایش متون پیدا شده و تاریخى به قدمت فرهنگ بشر دارد، ولى آنچه هم اکنون به نام هرمنوتیک خوانده مىشود و به عنوان دانش مستقل در مغرب زمین مطرح است سابقهاى در حدود سه قرن دارد.
براین اساس گفته شده است: هدف از هرمنوتیک ارائه روشی است تا به وسیله آن مفسر به اهداف و مقاصد مؤلف نائل گردد. از این رو، در هرمنوتیک گفته شده است که پنج پیش فرض به عنوان مقومات تفسیر است:
1. پیش فهم یا پیش دانسته مفسر
2. علائق و انتظارات هدایت کننده مفسر
3. پرسش از تاریخ
4. کشف مرکز معنای متن و دیدگاه اصلی که همه مطالب بر محور آن نظم یافته
5. ترجمه معنای متن در افق تاریخی مفسر
مسئله هرمنوتیک، به معنای تأثیر پیش فرض ها در فهم متون، متأثر از کانت است. به عقیده او ارتباط مستقیم با خارج ممکن نیست؛ زیرا شناخت متأثر از خارج و ذهن و ترکیبی از آن دو است.
هرمنوتیک همانند نسبی گرایی اعتقاد دارد که یک قرائت واحد و مطلق نسبت به متون مقدس وجود ندارد؛ زیرا پیش فرض ها و موقعیت مفسر در فهم آنها تأثیر دارد. لذا هر کسی به مقتضای شرایط خود یک برداشت و تفسیر از متون مقدس دارد. بنابراین، هرمنوتیک نتیجه نسبی گرایی است، چنان که نتیجه هرمنوتیک پلورالیسم دینی است.
برخی از پیامدهای هرمنوتیک عبارت اند از:
1. امکان قرائت های مختلف و عدم وجود معیار واحد
2. اعتبار بخشیدن به فرقه های انحرافی
3. اعتبار دادن به تفسیر به رأی
4. پذیرش نسبی گرایی در تفسیرهای دینی
5. عدم دسترسی به فهم صحیح و دقیق متون دینی
از این جهت هرمنوتیک با چالش ها و اشکالات اساسی مواجه است؛ زیرا نه ادیان الهی این پیامد ها را می پذیرند و نه با غرض ادیان الهی که همانا هدایت است، سازگاری دارند. علاوه معرفت دینی نزد عالمان و صاحب نظران، روش مند است و از اصولی پیروی می کند و اگر اختلافی هم در نتایج حاصله از فهم متون دینی، ملاحظه می گردد، اولاً: ناشی از عدم رعایت تمام اصول و یا اختلاف نظر در بعضی از مبانی است، ثانیاً: این اختلافات در فروع است نه در اصول.
مفهوم هرمنوتیک
"هرمنوتیک" در اصل مشتق از نام "رمس" خداى یونان باستان است. هرمس، الهه مرزها و واسطه بین خدایان و مردمان، خالق سخن و تفسیر کننده خواستههاى خدایان براى مردمان بوده است. به همین مناسبت، هرمنوتیک، در لغت به معناى "وابسته به تفسیر" است[1] و در اصطلاح شامل مجموعه بحثهایى است که در باره "تفسیر متن" و فهم آن مطرح مىشود.[2]
اما "تفسیر[3]" و "متن" در این عبارت به چه معنا است؟ تفسیر به معناى شناخت معناى مقصود و کشف و بیان مراد گوینده است و این با "تأویل" فرق دارد؛ زیرا تأویل کشف ریشههاى معنا و سایههاى معنایى سخن است. "متن" در این تعبیر، شامل هر چیزى است که در وراى آن مطلبى و مفهومى نهفته باشد. از این رو، نه تنها نوشته، بلکه سخن و هر اثر هنرى؛ مانند نقاشى، موسیقى، و سینما را در بر میگیرد. گاهى – همچنان که در مباحث هایدگر مشاهده می شود - معناى "متن" آن قدر توسعه مییابد که شامل عالم عین نیز میشود و این جا است که هرمنوتیک از حوزه تفسیرى خود خارج میشود و به قلمرو فلسفه و هستیشناسى گسترش مییابد.
بنابراین، هر بحثى که مربوط به تفسیر متن باشد و اصول و ضوابطى را در جهت کشف مراد مؤلف و رسیدن به معناى نهایى متن معرفى کند، یا وجود چنین امورى را انکار نماید، در حوزه مباحث هرمنوتیکى قرار میگیرد. این معنا، اصطلاحِ عام "هرمنوتیک" و شامل همه نحلههاى تفسیرى است. در این نگاه حتى مباحث الفاظ علم اصول در فرهنگ رایج حوزه اسلامى، میتوانند مباحثى هرمنوتیکى تلقّى شوند، هر چند به عنوان علم مستقل مطرح نگردیده و در ضمن علم اصول که مباحث فراوان دیگرى نیز دارد، بیان شدهاند. هرمنوتیک در این اصطلاح، در واقع از زمان پیدایش متون پدیدار شده است و تاریخى به قدمت فرهنگ بشرى دارد.
امّا آنچه امروزه به نام "هرمنوتیک کلاسیک" مطرح شده و خود را به عنوان یک دانش مستقل نشان داده و در غرب نیز به همین نام شهرت یافته است، قدمت زیادى نداشته و در همین سدههاى اخیر پیدا شده است.
شایان ذکر است که گاهى واژه "هرمنوتیک" - به خصوص در فرهنگ امروزى ما - بر یک نحله خاصّ تفسیرى اطلاق میشود به گونهاى که سایر نحلههاى تفسیرى را به عنوان هرمنوتیک معرفى نمیکنند. عصاره مباحث و خلاصه نتایج در این نحله آن است که یک متن در جریان فرهنگها و سنتها نمودهاى مختلفى دارد و پیامهاى مناسب با آن فضاى فرهنگى را تحویل مخاطبان خود میدهد. در واقع مخاطبان و فضاهاى ذهنى و شرایط فرهنگى آنها است که به متن معنا میبخشد. از این رو، هر کس هر چه از متن فهمید، اگر متناسب با فضاى فرهنگى او باشد، درست خواهد بود. چه بسا مخاطب از مؤلف فراتر رفته و به فهمى عمیق تر در باره متن دست یابد! نقطه آغاز این اصطلاح و پیدایش این نحله در هرمنوتیک اوایل قرن بیستم و اواخر قرن نوزده میلادى است. این نحله در آراى گادامر به اوج خود رسیده و هم اکنون از طرفداران بسیارى در غرب برخوردار است.
پرداختن به همه این اصطلاحات در این مختصر نمی گنجد، از این رو ما تنها اشاراتی خواهیم داشت و اطلاع از بحث هرمنوتیک را به کتاب های معتبر ارجاع می دهیم. در این بین کتاب مبانی کلامی اجتهاد، از جایگاه ویژه ای برخوردار است.[4]
تفسیر متن بر این پیش فرض مبتنی است که خواندن و شنیدن یک متن یا گفتار، گرچه مدلولات کلمات و جملات آنها معلوم باشد، آنچه را متن و گفتار در خود پنهان دارد آشکار نمی گرداند و این امر پنهان را تنها با تفسیر می توان آفتابی و روشن نمود.[5]
معنای هر متن یک واقعیت پنهان است که باید به وسیله تفسیر آشکار و هویدا گردد و در حقیقت متن به وسیله تفسیر به سخن می آید.[6]
در تفسیر متون پنج مسئله به عنوان مقدمات و مقومات تفسیر بیان شده است که به طور خلاصه بیان می گردد:
1. پیش فهم یا پیش دانسته مفسر: این مطلب نه تنها در تفسیر متون، بلکه در هر تحقیق علمی، مفسر و محقق یک پیش فهم یا پیش دانسته دارد که بدون آن تفسیر متن یا تحقیق علمی ممکن نیست.
2. علایق و انتظارات هدایت کننده مفسر: علایق و انتظارات شخص مفسر که وی را به سؤال کردن از متن و فهمیدن آن وا می دارد، از مقدمات و مقومات فهم متن است. انسان هر سؤالی را از روی علاقه و انتظار خاصی مطرح می کند و این علاقه و انتظار حتماً با پیش دانسته های وی که مقومات سؤال او هستند متناسب است.
3. پرسش از تاریخ: پرسش از تاریخ عبارت است از جست و جو از انگیزه پدید آورنده متن و آنچه که می خواسته مخاطبان، آن را بفهمند. در این مرحله با تحقیق تاریخی، درستی چند مسئله روشن می شود؛ مثل این که کدام علایق و انتظارات، مؤلف را به پدید آوردن متن سوق داده است؟ در کدامین وضعیت و شرایط تاریخی سخن گفته است؟ وضعیت و شرایط تاریخی مخاطبان وی چگونه بوده است؟ و امثال آن.
4. کشف مرکز معنای متن: منظور، آن دیدگاه اصلی است که همه مطالب متن بر محور آن نظم یافته است. این دیدگاه اصلی باید کشف گردد و تمام متن با فرض ابتناءاش بر آن دیدگاه فهمیده شود. کشف مرکز معنا کم و زیاد، تحت تأثیر تجربه ها و پرسش های مفسر قرار می گیرد. در این صورت ممکن است هر کدام از مفسران متعدد تحت تأثیر تجربه ها و پرسش های متفاوتی که دارند مرکز معنای متن را به گونه ای نسبتاً متفاوت با معنایی که دیگری به دست آورده است بفهمند و در نتیجه فهم های متفاوتی از تمامی متن به دست آید.
5. ترجمه معنای متن در افق تاریخی مفسر: قائلین به نظریه هرمنوتیک عقیده دارند در صورتی که زمان تاریخی و عصر مفسر با پدید آورنده متن متفاوت باشد، تفسیر بر اساس داده ها و تجربه های مفسر است. این تفاوت ناشی از تاریخی بودن زندگی انسان است. فرهنگ ها و تمدن های متفاوت، همچنین جهان بینی ها و ادیان مختلف، تجربه های گوناگونی را اقتضا دارد. تجربه انسان نسبت به خود و جهان پیرامون خود در زمانی که انسان زندگی ابتدایی دارد و محکوم به قوانین طبیعی است، قهراً با تجربه های انسان از خود و عالم بیرون از خود در عصر پیشرفت و تسلط بر نیروهای طبیعی بسیار متفاوت است.[7]
مسئله هرمنوتیک به معنای تأثیر پیش فرض ها در فهم متون، متأثر از فلسفه کانت است.[8] به اعتقاد او، "شیء فی نفسه" غیر از شیء پدیداری است که در نزد ماست؛ زیرا شناخت ما در جهان، فهمی است مرکب از جهان خارج و ذهن؛ زیرا جهان خارج از طریق حواس وارد ذهن می شود و سپس در قالب های ذهنی قرار می گیرد و علم تولید می شود و شناخت در واقع نتیجه تعامل ذهن و خارج است. آنچه که ما از خارج دریافت می کنیم در خارج نیست؛ چون شناخت و آگاهی ترکیبی از ذهن و خارج است. بنابراین، راهی برای شناخت حقایق خارجی فی نفسه نداریم.
ارتباط نسبی گرایی و هرمنوتیک
ارتباط نسبی گرایی و هرمنوتیک در دست آورد آن روشن می شود؛ زیرا همان طور که نسبی گرایی می گوید معرفت حقیقی و مطلق وجود ندارد و راهی به واقع مطلق نیست، هرمنوتیک نیز می گوید فهم متون، نسبی است و قرائت های مختلفی نسبت به هر متنی وجود دارد و چون نمی توان گفت کدام قرائت مطابق با واقع است، بنابراین، همه تفاسیر با اختلافی که دارند، دارای وجه صحیح اند.
به عبارت دیگر، نتیجه نسبی گرایی و همچنین هرمنوتیک، شک نسبت به آگاهی های بشر است. با این تفاوت که نسبی گرایی راجع به تمام علوم بشر و ارتباط آن با خارج است، اما هرمنوتیک لااقل در بعضی از تعابیر مربوط به تفسیر متون و بالأخص متون مقدس است و نتیجه نسبی گرایی است.
نقد هرمنوتیک [9]
هرمنوتیک که نتیجه نسبی گرایی و زاییده مکتب سوفسطایی است، دارای پیامدهای متعددی است که برخی از آنها بیان می گردد:
1. امکان قرائت های مختلف و عدم وجود معیار برای تشخیص برتری یک تفسیر بر تفسیر دیگر.
2. اعتبار بخشیدن به تمام فرقه های انحرافی، به دلیل این که تمام فرقه ها مدعی برتری تفسیر خود از دین هستند و هیچ معیاری برای انحراف آنها وجود ندارد.
3. اعتبار بخشیدن به تفسیر به رأی به دلیل نبود معیار همگانی در تفسیر.
4. نسبی گرایی در تفسیرهای دینی.
5. عدم دسترسی به فهم صحیح و عینی متون دینی.
این پیامد ها نمی توانند مورد پذیرش قرار گیرند؛ زیرا اولاً: ادیان الهی هر تفسیری از دین را نمی پذیرند.[10] ثانیاً: لغویت در کلام خالق و پیامبران لازم می آید؛ زیرا پیامبران برای هدایت مردم از ضلالت و ارایه طریق حق و رسیدن به کمال واقعی فرستاده شده اند و اگر هر نوع تفسیری از دین صحیح باشد و هیچ ملاکی برای برتری یک تفسیر بر سایر تفاسیر وجود نداشته باشد، پس هر عقیده و روشی صحیح خواهد بود و در نتیجه بت پرستی در کنار توحید و یکتاپرستی نیز صحیح خواهد بود و این نقض غرض است و نقض غرض بر حکیم مطلق محال است.[11]
علاوه معرفت دینی و آگاهی صاحب نظران از مفاهیم و مقولات دینی به طور روش مند و با مراجعه به منابع اصلی همانند فهم و تفسیر متون مقدس، تجارب دینی و تأملات عقلانی، صورت می پذیرد که البته در ادیان توحیدی، متون مقدس محور و نقش اساسی را ایفا می کنند[12] و رعایت این اصول ما را به نتایج قطعی و یقینی رهنمون می سازد و دسترسی به معرفت حقیقی را امکان پذیر می کند.
علایم روشمند بودن فهم دینی
با توجه به این که امکان دسترسی به معرفت حقیقی وجود دارد و مفسر می تواند با رعایت شرایط و قواعد تفسیر صحیحی از متون داشته باشد.[13] برخی برای روش مند بودن فهم دین علایمی ذکر نموده اند؛ مانند:
1. گستردگی در میان تمام انسان ها
2. ریشه داشتن در آفرینش
3. تابع اوضاع سیاسی و جغرافیایی نبودن
4. استواری و ثبات در مقابل تبلیغات مخالف در مفاهیم دینی
به هرحال فهم معارف دینی قانون و ضوابطی دارد و هر کس که بخواهد اظهار نظر کند باید از اصول و قواعد آن اطلاع کافی داشته باشد و این اختصاصی به متون دینی ندارد، بلکه در تمام علوم جاری و ساری است. معیارهای زیر بعضی از قواعد و اصول است:
1. آگاهی کامل داشتن نسبت به قواعد زبان و مفردات آن
2. قادر بودن بر تفسیر آیه به آیه
3. توجه داشتن به شأن نزول آیه که موجب روشنی مقصود از آن می شود
4. رجوع کردن به احادیثی که به منزله تفسیر آیات اند، در تفسیر آیات
5. آشنا بودن به قرائات مختلفه
6. در نظر گرفتن سیاق و ما قبل و ما بعد آیات
7. در نظر گرفتن محکمات و متشابهات قرآن و بهره جستن از محکمات برای تفسیر متشابهات
8. پرهیز کردن از تفسیر به رای[14]
برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به:
1. مبانی کلامی اجتهاد، هادوی تهرانی، مهدی، ص119- 288.
2. مبانی معرفت دینی، حسین زاده، محمد، ص160- 173.
3. مجموعه آثار، مطهری، مرتضی، ج 13، ص 343، ج 15، ص 419.
4. اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 1، ص 98، 111-114.
5. مجله ذهن، ش 19،ص 42- 57.
6. مجله نقد،ش5 و 6، ص 154.
7. آموزش فلسفه، مصباح، محمد تقی، ج 1، ص 145.
8. نظریة المعرفة، سبحانی، جعفر، ص 227.
[1] به عبارت دیگر؛ این واژه با کلمه "رمس" ( پیامبر خدایان) از جهت ریشه و اصل بی ارتباط نیست. گویا مفسر همانند پیامبر، قصد کشف معنا از سخن و پیام آوردن را دارد. پس هدف از هرمنوتیک ارائه روشی است تا به وسیله آن مفسر به اهداف و مقاصد مؤلف نائل گردد.
سبحانی، جعفر ، هرمنوتیک، ص 7، مجله قبسات، ش 17، ص 3؛ ریچارد پالمر، علم هرمنوتیک، ترجمه، حنایی کاشانی، محمد سعید.
[2] Mircea Eliadei. The Encyclopedia of Religion, Hermeneutics, Van A.Harvey. p. 279 - kurt Mueller - Vollmer, The Hermeneutics Reader. Philological Hermeneutics, Philip August Boeckn, Basil Blackwell, 1986, p. 134.
[3] " Interpretation"
[4] هادوی تهرانی، مهدی، مبانی کلامی اجتهاد، ص119- 288.
[5] مجتهد شبستری، محمد، کتاب، سنت، هرمنوتیک، ص 130.
[6] در باره هرمنوتیک تعابیر مختلفی بیان شده است که از آن جمله است:
1. علم به قواعد کشف اندیشه مؤلف و گوینده (اگوست ولف).
2. به مثابه روش جهت جلوگیری از خطر بدفهمی یا سوء فهم (شلایرماخر).
3. نظریه عمل فهم در جریان روابطش با تفسیر متون (پل ریکو).
لازم است ذکر گردد که در هرمنوتیک جدید، چهار دیدگاه مهم وجود دارد که گذرا به آن اشاره می شود:
1. دیدگاه شلایرماخر: هرمنوتیک به عنوان تحقیقی پیرامون تفسیر متون است. علم هرمنوتیک فن شنیدن است.
2. دیدگاه دیلتای: هرمنوتیک به عنوان مبنایی برای علوم انسانی است. دیلتای، هرمنوتیک را به عنوان شیوه و نظامی اساسی برای علوم انسانی در مقابل علوم طبیعی درنظر می گیرد.
3. دیدگاه هایدگر: هرمنوتیک به عنوان تأملی در شرایط هرگونه فهم است. به عقیده او خود وجود بشری ساختار هرمنوتیکی دارد که زمینه ساز همه تفسیرهای موضعی ما می باشد؛ یعنی وضعیتی که پیش فرض هایی را بر ما تحمیل می کند و ما نیز آنها را بر فهم تحمیل می کنیم.
4. دیدگاه گادامر: به تبع هایدگر معتقد بود که تفسیر مسبوق به فهم پذیری است و مفروضات و اعتقاد مفسر به عنوان پیش فرض و مقدمه فهم است. افق دید مفسر در مواجهه با اشیا و متن مدام تعدیل می شود و هیچ تفسیر عینی و نهایی وجود ندارد و لذا ما نمی توانیم مطمئن شویم که تفسیر ما صحیح یا بهتر از تفسیرهای قبلی است.
مجله قبسات، ش 17، ص 4-7، بابک احمدی، ساختار و هرمنوتیک، ص 97.
از دقت در همین کلمات نقل شده روشن می شود که در باره هرمنوتیک دو تفسیر متفاوت وجود دارد:
1. هرمنوتیک روش شناسی.
2. هرمنوتیک فلسفی.
سبحانی، جعفر ، هرمنوتیک، ص 9؛ ریچارد پالمر، علم هرمنوتیک، ترجمه، حنایی کاشانی، محمد سعید، ص41؛ برای مطالعه بیشتر رجوع کنید به: مبانی کلامی اجتهاد، هادوی تهرانی، مهدی، ص119- 288.
[7] مجتهد شبستری، محمد، کتاب، سنت، هرمنوتیک، ص 17-31.
[8] بحث و بررسی موضوع «فهمیدن» به مثابه گونه ای از شناختن که باید تئوری و روش خود را داشته باشد، از قرن نوزدهم آغاز شده است. تا قرن نوزدهم تنها از قاعده های تفسیر متون دینی، فلسفی و هنری و حقوقی سخن می گفتند و در این زمینه ها مباحث و سوابقی وجود داشت. این قاعده ها عبارت بودند از لزوم آشنایی با زبان متن و قواعد دستوری آن، لزوم دقت در چگونگی به کار بردن واژه ها و ترکیبات به وسیله مؤلف متن، لزوم تأمل در سبک و اسلوب استفاده شده از آن در هر بخش از متن و احتمالاً لزوم توجه به موقعیتی که مؤلف، متن را در آن موقعیت پدید آورده است. هنوز بررسی دقیقی در این باره نشده بود که اساساً «فهمیدن» به عنوان گونه ای از شناخت مستقل در برابر شناخت تبیینی چیست؟ آنچه علاوه بر فلسفه استعلایی کانت مهم ترین تأثیر را در پیدایش این بررسی ها گذاشت، به وجود آمدن بحث های دقیقی درباره پدیده زبان بود.
به تدریج معلوم شد همان طور که زبان یک پدیده تاریخی است و شرط ها و امکان های «بیان» تاریخی و متحول اند، فهمیدن هم یک مسئله تاریخی است و شرط و امکان های آن نیز متحول است، آنچه در افق تاریخی معین بیان شده، برای فهمیدن در افق تاریخی دیگر نیازمند گونه ای «ترجمه محتوایی» و بیان جدید است. بابک احمدی، ساختار و هرمنوتیک، ص 74.
[9] برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: مبانی معرفت دینی، حسین زاده ، محمد، ص160- 173.
[10] ممکن است پرسیده شود که اگر نسبی گرایی در معرفت و هرمنوتیک و تعدد قراءات صحیح نیست و اگر هر دینی و متنی بیش از یک تفسیر واحد را در واقع بر نمی تابد، پس علت اختلاف مفسرین و فقها چیست؟
در جواب گفته می شود:
در بین مفسران اولاً در مورد ضروریات و اعتقادات، اختلافی وجود ندارد؛ و ثانیاً اگر در موارد جزئی اختلافی وجود دارد چه بسا ظاهری باشد و در واقع نظریات محتلف مکمل یکدیگر باشند و هر کدام از جنبه ای به مساله نگاه کرده باشد؛ و ثالثاً در مواردی اختلافات ناشی از عدم رعایت قواعد تفسیری است از قبیل: 1. عدم رعایت قوانین زبان شناختی، 2. غفلت از ناسخ و منسوخ، 3. جزءنگری در روش تفسیری، 4. به کارگیری عقل در قلمروهایی که راه به آن ندارد، 5. اختلاف در اعتبار سند، 6. اختلاف در مصداق آیه و حدیث، 7. دخالت هوای نفس و یا تعصبات مذهبی و چشم پوشی از حقیقت.
و اما راجع به اختلاف فقها در فتاوا باید گفت: اولا، فقها در احکام کلی و ضروریات دین اختلافی ندارند و حتی می توان گفت در اکثر مسایل مشترک اند و تنها در مسایل بسیار جزئی و فرعی اختلاف دارند که اختلاف آنها می تواند عللی از این قبیل داشته باشد:
1. اختلاف در ثقه بودن راویان احادیث. مثلا به نظر یکی از فقها راوی ثقه است و ترتیب اثر می دهد و به نظر دیگری ثقه نیست و لذا حکم بر طبق آن نمی کند و الا هر دو از حدیث یک چیز را می فهمند.
2. اختلاف در دلالت روایات.
3. اختلاف در اعتبار بخشی به شهرت و بعضی ادله.
4. تعارض و اختلاف روایات که روش اتخاذ شده در حل تعارض، موجب پیدایش آرای مختلف شده است.
5. اختلاف در تطبیق کلیات بر موارد و مصادیق؛ مجله قبسات، ش 17، ص 11و 22-23و 29-30.
[11] سبحانی، جعفر ، هرمنوتیک، ص73-76، مجله قبسات، ش 17، ص 7- 8؛ فرزین، جلال ، قرائت دین، آنارشیسم هرمنوتیک، ص147-189.
[12] مجله قبسات، ش 17، ص 26.
[13] نمایه مرتبط: شرایط فهم آیات قرآن، سؤال 193 (سایت: 2511).
[14] سبحانی، جعفر ، هرمنوتیک، ص13-15، مجله قبسات، ش 17، ص 15-17.