جستجوی پیشرفته
بازدید
19683
آخرین بروزرسانی: 1393/09/09
خلاصه پرسش
کتاب «قصص الانبیاء» تألیف «محمد جویری» تا چه حد اعتبار دارد؟
پرسش
می‌خواستم بدانم کتاب «قصص الانبیاء» نوشته محمد جویری (قرن چهارم قمری) تا چه حد سندیت و اعتبار دارد؟ چون کلیات داستان‌های آن به نظر درست می‌آید ولی جزئیاتی در آن آورده شده که تا بحال نشنیده‌ام.
پاسخ اجمالی
«قصص الانبیاء» اثر محمد جویری از متون قدیمی و از ذخایر گرانبهای زبان فارسی است.
تاریخ آغاز تألیف «قصص الانبیاء» سال 352 قمری می‌باشد،[1] او در ابتدای کتاب چنین می‌نویسد:
«...محمد جویری - نویسنده کتاب – می‌گوید چون از خدمت سلطان بازگشتم مدت یک سال گردیدم و بسیاری از کتب که اسانید مختلف در وی بود بیرون آوردم و آنچه به قرآن و اخبار موافق بود جمع کردم و هر کلمه تا بر من معلوم نشد از مخبر صادق، در این کتاب ننوشتم و همه را در یک کتاب جمع کردم. قصص الانبیاء و سیر الملوک نام نهادم و آغاز تألیف این کتاب در غره ربیع الاول سنه اثنی و خمسین و ثلاث مأة بود...».[2]
چنان‌که در ادامه آمده، این سلطان که احتمالاً حاکم خراسان و یا برخی از نواحی آن‌جا بوده، علاقه زیادی به سرگذشت پیامبران داشته و چون اطرافیانش حکایت انبیا را از روی متون عربی برایش می‌خواندند تصمیم می‌گیرد مورّخ و محدّثی را بیابد که ترجمه فارسی آنها را برای وی در یک کتاب تدوین نماید که برای این کار یکی از مشایخ به نام محمد جویری انتخاب می‌شود.
جویری شیعه است؛ و در مقدمه کتاب بعد از حمد و ثنای الهی درود و صلوات بر پیغمبر و اهل بیت او می‌فرستد. و در قضیه آفرینش چنین می‌گوید:
«خداوند در آغاز آفرینش قلم را خلق فرمود و دستور داد بر ساق عرش بنویسند: "لا اله الاّ اللّه، محمد رسول اللّه و علی ولی اللّه" و وقتی این نوشت از هیبت سر قلم شکافت»[3] و در «قصه وفات رسول» توصیه‌های پیامبر(ص) بر ولایت و وصایت امیرالمؤمنین(ع) ذکر می‌شود.
این کتاب، از لحاظ ترکیب دارای عبارات لطیف است و استفاده نویسنده از لغات صحیح فارسی مأخذی مستند و منبعی سرشار شمرده می‌شود.
قصص الانبیاء جویری؛ مشتمل است بر داستان‌هایی از پیامبران و برگزیدگان که مأخذ آنها در بسیاری از حکایات قرآن مجید است. سرگذشت پیامبران از زمان پیدایش خلقت تا رحلت حضرت محمد(ص) بیان شده است. عنوان‌های برخی از مطالب کتاب عبارت است از: قصه آفرینش جهان، ذکر وفات آدم، قصه ادریس، حدیث کیومرث پادشاه، بنا کردن ابراهیم خانه کعبه را، قصه لوط پیامبر، و حدیث قحط موسی.
نویسنده در عین حال که در فضای ادیان ابراهیمی قرار دارد ولی حس ایران‌دوستی و عشق به اساطیر میهنی او را وادار می‌کند که داستان کیومرث و جمشید و... را در کتاب خود به عنوان انسان‌های اولین و یا پادشاهان نخستین بیاورد.
جویری اگرچه خود را متعهد کرده که جز آنچه از مخبر صادق شنیده را نقل نکند، ولی برخی از مطالبش با آنچه در کتب معتبر وجود دارد، چندان همخوانی ندارد و اساساً شاید انگیزه او از این تألیف قصه‌سرایی جذاب برای تهییج احساسات ممدوح بوده و نه مستندنویسی و چون احتمالاً می‌خواسته کتابش راحت خوانده شود از مغلق‌نویسی و به کار بردن صناعات ادبی خودداری کرده است.
نویسنده در جای جای کتاب، آیات قرآن را به عنوان سند ذکر می‌کند ولی در مورد احادیث تنها راوی او عبد الله بن عباس می‌باشد که او هم از پیامبر نقل می‌کند و از سلسله روات هم خبری نیست. با این حال؛ نمی‌توان در مورد این کتاب به صورت صد در صد نظر مثبت یا منفی داشت، بلکه باید هر بخش از کتاب به صورت مستقل مورد بررسی قرار گیرد.
در این‌جا چند مورد از نقل‌های کتاب جویری را می‌آوریم که کمتر در کتب دیگر مشاهده می‌شود:
1. در مورد طول قامت حضرت آدم(ع) چنین می‌نویسد:
 «روایت است که آدم به بالا سخت بلند بود. چون برفتی سرش به آسمان رسیدی و... خدای عزّ و جلّ جبرئیل را بفرستاد تا دست بر سر او کشید بالای او کم شد مقدار شصت فرسنگ شد».
2. در قصّه حضرت یونس درباره علت این‌که یک نهنگ (ماهی بزرگ) او را بلعید می‌نویسد:
 «ماهیان را در دریا رنج و بیماری می‌بود، به خدا نالیدند که آدمیان را اگر رنج و بیماری رسد، داروها داده‌ای مداوا می‌کنند، اگر ما را دارویی می‌بود بدان راحت می‌یافتیم. حق تعالی حکم کرد که یونس پیغمبر در شکم ماهی افتد تا ماهیان او را ببویند و از رنج خلاصی یابند و تا قیامت چنان خواهد بود که ماهیان مریض، نسل آن ماهی را ببویند و شفا یابند».
3. مشکلات کشتی نوح و حل آنها را چنین مطرح می‌کند:
 «چون قاذورات انسان‌ها و حیوانات در کشتی زیاد شد خداوند نوح را فرمود دست بر پشت فیل بمال، چنان کرد. خوک از دبر فیل برآمد و تمام نجاست‌ها خورد و دیگر موش‌ها تخته‌های کشتی را می‌خوردند و بیم آن بود که کشتی سوراخ شود، نوح به خدا نالید. خطاب شد دست بر پشت شیر بمال، چنان کرد. شیر عطسه کرد و گربه از دماغ او افتاد و تمام موش‌ها را برگرفت».
4. درباره لقمان می‌نویسد:
«او از حبشه بود و 3500 سال عمر کرد».
 

[1]. شیخ آقا بزرگ تهرانى‏، الذریعة إلى ‏تصانیف ‏الشیعة، ج ‏17، ص 106، قم، تهران، اسماعیلیان، کتابخانه اسلامیه‏، 1408ق.
[2]. جویری، محمد، کلیات قصص الانبیاء، ص 3، تهران، کتابفروشی اسلامیه، چاپ یازدهم، 1384ش.
[3]. همان، ص 3 – 4.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها