لطفا صبرکنید
26442
- اشتراک گذاری
شیعه، بیعت بسیاری از صحابه، از جمله افراد مورد نظر را در جریان صلح حدیبیه انکار ننموده و نیز منکر آن نیست که خداوند در آن مقطع زمانی از عملکرد صحابه؛ در کلیت آن؛ رضایت داشته است، هر چند که برخی از آنها، از جمله خلیفه دوم، بعد از بیعت نیز، اما و اگرهای فراوانی به تصمیمات پیامبر(ص) ابراز داشتند. بر این اساس، شیعیان معتقدند که در صورت استوار نبودن بر بیعت و پیمان شکنی، این امکان وجود دارد که رضایت خداوند تبدیل به خشم گردیده و همین موضوع نیز صریحا در آیه دهم سوره فتح که آن نیز در ارتباط با بیعت رضوان است، بیان گردیده و خداوند فرموده که هر که بر این پیمان باشد، خداوند به او پاداش بزرگی خواهد داد و رفتار پیمان شکنان نیز علیه خودشان تمام خواهد شد و این را نیز میدانیم که تمام افراد حاضر در بیعت رضوان، به پیمان خود باقی نمانده، بلکه با گریختن خود از صحنه نبرد در جنگ حنین، به عهد خود با پیامبر(ص) وفا ننمودند و مشابه چنین قضیهای در مورد صحابه یکی از پیامبران بنی اسرائیل که با طالوت روانه نبرد شدند، نیز اتفاق افتاده است و بعید نیست که هر چه در آن امت اتفاق افتاده، در امت ما نیز تکرار شده باشد.
ما پرسش شما را که برگرفته از آیهای از قرآن کریم است در سه محور مورد بررسی قرار خواهیم داد بدین ترتیب که:
1 – آیا شیعیان منکر بیعت جمع بسیاری از صحابه، از جمله افراد مورد نظر، در زیر درخت بوده و رضایت خداوند از حاضرین در بیعت رضوان را انکار مینمایند؟
2 - آیا رضایت خداوند از گروه و جماعتی در پی حادثهای خاص، نشانگر آن است که تمام افراد وابسته به آن گروه، تا ابد مرتکب خطا و اشتباهی نخواهند گردید؟
3 – آیا تمام افرادی که در بیعت رضوان حاضر بودند، تا پایان عمر خود و یا حتی تا زمان رحلت پیامبر(ص)، بر عهد خود استوار ماندند؟
در نظر داشته باشید، آیهای را که به آن استدلال نمودهاید، آیه 18 سوره فتح است، برای پاسخ به پرسش خود میتوانستید هشت آیه قبل همین سوره، یعنی آیه دهم آن را با دقت ملاحظه فرمایید که قضیه نکث بیعت یا پیمان شکنی را مطرح نموده است. آیا از خود پرسیدهاید که اگر رضایت مطرح شده در آیات سوره فتح، رضایتی دائمی و تغییر ناپذیر بود، پس دیگر چه معنایی داشت که خداوند، سخنی از پیمان شکنی به میان آورد؟!
بر این اساس، ما معتقدیم که بعد از رسیدن سپاه اسلام به منطقه حدیبیه و انتشار اخبار نگران کنندهای در میان مسلمانان، پیامبر(ص) آنان را گرد درختی جمع آوری نموده و با آنان عهد نمود که در صورت بروز جنگ، پشت به دشمن ننموده و فرار ننمایند و مسلمانان حاضر در آن ماجرا، جز یک نفر، همگی بیعت نمودند.[1] در پی آن بود که خداوند رضایت خود را از آنان اعلام داشته و سکینه و آرامش خود را بر آنان نازل نمود. بنابر این ما منکر حضور جمع زیادی از صحابه در این بیعت نیستیم ، بر این اساس، کفر و خلافی در کار نیست و ما آیهای از قرآن را انکار ننمودیم! اما شما باید به قسمت دوم پرسش، پاسخ داده و بگویید آیا به عقیده شما، رضایت خداوند و نازل شدن سکینه بر صحابه، به آنان ضمانتی ابدی اعطا نموده و موجب آن میگردد که ما حق هیچ گونه انتقادی به عملکردهای بعدی آنها نداشته باشیم؟!
ما چنین عقیدهای نداریم و گمان مینماییم که نظر ما دقیقا برگرفته از آموزه های قرآن کریم است.
ما دلایل خود را برایتان ذکر مینماییم تا میان رضایت خداوند از صحابه در این ماجرا و انتقاد ما از عملکردهای دیگر آنان، تفاوت بگذارید! در این راستا، علاوه بر آیه دهم سوره فتح که بیان شد، ذکر ماجراهای مشابهی از بنی اسرائیل؛ که شما معتقدید هر آن چه در آن امت اتفاق افتاده، در امت ما نیز تکرار خواهد شد[2]؛ خالی از لطف نیست:
به تصریح قرآن کریم، خداوند بر بنی اسرائیل منت گذاشته و آنها را بر جهانیان برتری داده است[3]. آیا به دلیل صبر و تحمل آنها، خداوند نفرموده که وعده نیکوی او در مورد آنان به حد تمام و کمال رسیده است؟، آیا آنها در بهترین جایگاه قرار نگرفته و بعد از این که به مراحل بلندی از علم و دانش رسیدند، باز هم دچار اختلاف و دودستگی نشدند[4]؟!
آیا واقعه دیگری از بنی اسرائیل را به یاد نمیآورید که گروهی از این قوم از پیامبر خود درخواست نمودند که برای ما فرماندهی تعیین نما تا زیر پرچم او با دشمنانمان بجنگیم که آن پیامبر پاسخ داد که چه بسا بعد از این که فرمان جنگ صادر گردید، شما نافرمانی نموده و از جنگیدن سرباز زنید! آنان گفتند که با این که ما از خانه و کاشانه و فرزندانمان رانده شدیم، چگونه چنین احتمالی وجود دارد که نجنگیم! در پی اصرار آنان بود که فرمان جنگ صادر گردید که در همان آغاز، جز اندکی از آنان، فرمانبرداری ننمودند! ولی با این وجود، طالوت به فرماندهی سپاهیان بنی اسرائیل برگزیده شد که این انتخاب نیز مورد اعتراض آنان واقع گردید! سپس همان مقدار اندک باقیمانده به همراه طالوت روانه نبرد شده و تابوت موسی(ع) که سکینه خداوند و آثاری از گذشتگان در آن بود و فرشتگان الاهی آن را حمل مینمودند، جهت دلگرمی آنها در اختیارشان قرار گرفت. در پی نزول این نشانههای الاهی، طالوت آنان را با نهر آبی آزمود که طی آن نیز، بیشتر افراد جز اندکی که به همراه وی آمده بودند نیز از وی جدا گردیدند!
البته خداوند به آن تعداد بسیار اندک لطف نموده و با کشته شدن جالوت توسط داود(ع)، آنان بر دشمنان خویش پیروز گردیدند![5]
حال آیا ما میتوانیم بیان داریم که چون سکینه خداوند که نشانگر رضایت اوست، بر مجموعه بنی اسرائیل و قبل از حرکت آنان به سوی میدان نبرد نازل گردیده، ما دیگر نباید نسبت به فراریان از جنگ که طی دو مرحله، از رفتن به جنگ خودداری نمودند، انتقادی به عمل آوریم!؟ آیا این طرز تفکر، با منطق قرآنی سازگار بوده و آیا پرسش شما نیز چیزی در همین راستا نیست؟!
شاید بگویید که این دو موضوع متفاوتند و همراهان طالوت با فرارشان، گذشته خود را خراب نمودند، اما این اتفاق در مورد یاران پیامبر(ص) اتفاق نیفتاد که در این زمینه باید گفت که :
اولا: در این صورت نیز اجمالا پذیرفتهاید که ممکن است عملکرد بعدی انسان ها، گذشته افتخارآمیزشان را از بین ببرد!
و ثانیا: میدانیم در بیعت رضوان قید گردیده بود که مسلمانان نباید فرار نمایند، اما در آن هنگام، جنگی رخ نداد تا عملکرد بیعت کنندگان مورد ارزیابی قرار گیرد، ولی مشاهده مینماییم که در سال های بعد و در جنگ حنین که بسیاری از افراد حاضر در بیعت رضوان، که در آن جنگ حضور داشتند، با هجوم سپاهیان دشمن، پا به فرار گذاشته و پیامبر را با تعداد اندکی تنها گذاشتند تا جایی که پیامبر(ص) فریاد برآورد که کجایند آنانی که در زیر درخت با من بیعت نمودند[6]؟! و سپس تنها با نزول مجدد سکینه الاهی و فرستادن سپاهیان غیبی بود که صحنه جنگ به نفع مسلمانان رقم خورد![7]
صرف نظر از افرادی که با پیامبر(ص) باقی مانده و آنانی که فرار نمودند، آیا این خود نشانگر نقض بیعت رضوان از جانب بسیاری از مسلمانان تلقی نمیگردد و این که تنها بیعت نمودن و بدون عمل نمودن به مقتضای آن، نمیتوان رضایت دائم الاهی را جلب نمود!؟ اما در مورد خلیفه اول و دوم، اگر از اختلاف نظری که در مورد استقامت یا فرارشان در جنگ حنین وجود دارد، صرف نظر نموده و آنان را از فراریان به شمار نیاوریم، اما باید بدانیم که حتی آنان نیز بعد از بیعت رضوان، در مقابل تصمیمات پیامبر(ص)، کاملا تسلیم نبوده و انتقادات تندی را خطاب به ایشان بیان میداشتند که به یک نمونه آن اشاره مینماییم:
بعد از این که با انعقاد صلح حدیبیه، احتمال جنگ منتفی شده و سپاهیان اسلام تصمیم به بازگشت به مدینه گرفتند، عمر به نزد پیامبر(ص) آمده و بیان نمود که ای پیامبر! آیا ما برحق نبوده و آنان بر باطل نمیباشند؟ آیا کشتههای ما در بهشت نبوده و کشتههای آنان در جهنم نیستند؟ پیامبر(ص) فرمود: البته همین طور است! عمر پرسید که پس چرا ما در دین خود از موضع ضعف عمل نموده و بدون این که خداوند در میان ما و مشرکان داوری نماید، به مدینه برمیگردیم! پیامبر(ص) فرمودند: ای پسر خطاب! من پیامبر خدایم و خداوند هرگز مرا ضایع و رسوا نخواهد نمود. در پی این گفتگو، عمر قانع نشده و با خشم و عصبانیت از جوار پیامبر(ص) خارج شده و به نزد ابوبکر رفت و همین سخنان را تکرار نمود که ابوبکر به او گفت که خدا پیامبرش را ضایع نخواهد کرد، سپس آیات سوره فتح نازل گردید و پیامبر(ص) آنها را برای عمر تلاوت نمود. عمر با تعجب پرسید: آیا ما با چنین صلحی به پیروزی دست یافتیم؟! پیامبر(ص) پاسخ فرمود: بلی[8].
انصاف دهید، آیا صحابه محترم میتوانند عملکرد پیامبر(ص)، که با تصریح قرآن از روی هوای نفس خود سخنی بر زبان نمیآورد[9]؛ را با این شدت مورد انتقاد خود قرار دهند، اما هیچ شخصی نتواند از آنان، کوچکترین نقطه ضعفی را بیابد و از رفتار آنان در موضوع خلافت؛ تنها بدین دلیل که در بیعت رضوان حضور داشتند؛ چشمپوشی کند؟!
ما شیعیان به خبر الاهی در مورد رضایت از صحابه کفر نمیورزیم، بلکه میگوییم: خدایا تو به آن چه که در ظاهر مشخص نبود، علم و دانش داشتی که پیمان شکنان را تهدید نمودی! و گرنه ما گمان میبردیم که با وجود چنین بیعتی، دیگر کسی پیمان خود را با خدا و پیامبر نخواهد شکست! و تمام افراد حاضر در آن بیعت، بدون ملاحظه عملکرد بعدیشان وارد بهشت خواهند شد! این عقیده ما شیعیان است، ولی گویا برخی برادرانمان به آیه بیعت و رضایت، ایمان آورده، ولی به آیه ناظر به تهدید پیمان شکنان کفر میورزند و میگویند که با اعلام رضایت خدا از افراد حاضر در بیعت، دیگر دلیلی برای تهدید وجود نداشته است و خداوند بیجهت اقدام به چنین کاری نموده است! و العیاذ بالله.
[1] - طبری، ابو جعفر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 26، ص 56-54، دار المعرفه، بیروت، 1412 هـ ق.
[2] - صحیح ترمذی، ج 4، ص 135، دار الفکر، بیروت، 1403 هـ ق.
[3] - بقره، 47.
[4] - یونس، 93.
[5] - تمام این ماجرا، به صراحت در آیات 246 تا 252 سوره بقره نقل گردیده است.
[6] - طبری، ابو جعفر، جامع البیان، ج 10، ص 71 عبارت پیامبر(ص) این گونه بود:أین الذین بایعوا تحت الشجره.
[7] توبه، 27- 25.
[8] - طبری، ابو جعفر، جامع البیان ، ج 26، ص 45.
[9] - نجم، 4-3.