لطفا صبرکنید
18701
- اشتراک گذاری
نخست باید به این نکته توجه داشت که تهمتها و افتراها علیه شیعه زیاد است. به طوری که هر روز شاهد نوع جدیدی از آنها هستیم. این به معنای عدم توانایی تهمت زنندگان در مقابل فکر و منطق و برهان شیعی و عجز در مقابل مستندات قوی شیعه در اثبات عقائد خود از طریق قرآن و سنت و عقل میباشد و به همین جهت مخالفان شیعه دست به افتراء و تهمت میزنند.
از جمله این تهمتها، متهم کردن شیعه به این است که شیعه قائل به این شده که جبرئیل(ع) از طرف خداوند مأمور ابلاغ رسالت به علی بن ابیطالب(ع) شده، ولی هنگام نزول چون حضرت علی(ع) را هنگامی که خواب بود در کنار پیامبر یافت، به مجرّد بیدار شدن پیامبر(ص) جبرئیل(ع) در امانت خیانت کرد و رسالت را به محمد(ص) تسلیم کرد! و لذا شیعه در آخر نمازشان سه مرتبه میگویند: «خان الامین»؛ یعنی جبرئیل امین خیانت کرد!
این تهمت حتی استحقاق جواب و ردّ ندارد و لیکن از باب پاسخ دادن به سؤال مورد نظر میگوییم:
- آیا خداوند هنگام فرستادن جبرئیل به سوی علی(ع) بر حسب نظر تهمت زنندگان از خیانت او با خبر بود یا نه؟ اگر میدانست، پس چگونه خدای حکیم فرشته خائنی را امین خود میگیرد؟! آیا این نشانه نقص و عیب و بیحکمتی نیست؟! در حالیکه پاک است خداوند بلند مرتبه از این نقص. و اگر نمیدانست؛ پس این چه خدایی است که به عاقبت رسالتش و آینده احکامش خبر ندارد؟!(پناه میبریم به خداوند از لغزش در کلام).
بر فرض که سئوال قبلی را نادیده بگیریم؛ چرا خداوند به این خیانت بعد از وقوعش رضایت داد، آیا قبول این خیانت به خاطر عجز از تصحیح آن است؟! این فرض عین نقص بر خداوند است؛ چرا که خدای عاجز، صلاحیت خدا بودن را ندارد(به خدا پناه میبریم از قول باطل).
یا اینکه در چشمپوشی از این واقعه مصلحتی بود؟!
باید گفت: اولاً: چه مصلحتی؟ ثانیاً: این به معنای تغییر در علم خداوند که مساوی با وصف خداوند به جهل است، میباشد، حال آنکه خدای دانا از این نقص مبرّا است.
- چگونه است که جبرئیل خیانت میکند ولی خداوند او را «جبرئیل امین» مینامد؟![1]
اضافه بر اینکه در اصل این جمله تناقض وجود دارد: «خان الامین» که اگر خائن است نباید به او امین گفت و اگر امین است چرا او را خائن بنامیم.
- همانطور که از قرآن کریم فهمیده میشود خداوند نسبت به رسالت بسیار حسّاس - اگر این تعبیر صحیح باشد - است، تا جایی که حتی پیامبرش را تهدید میکند و میفرماید: «اگر او سخنى دروغ بر ما میبست، ما او را با قدرت میگرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع میکردیم».[2]
وقتی که خداوند در مورد «برخی از سخنان» چنین موضعگیری میکند، چگونه راضی میشود که کلّ رسالتش منحرف شود و به غیر رسولش برسد؟!
- شیعه معتقد به عصمت ملائکه(فرشتگان) از خطا است، و یا حداقل در مورد ملائکهی مقرّب این نظر را دارد، به طوری که آیات زیادی بر این مطلب دلالت میکند؛ به عنوان نمونه:
الف): «و هرگز فرمان خدا را مخالفت نمیکنند و آنچه را فرمان داده شدهاند(به طور کامل) اجرا مینمایند».[3]
ب): «آنها از پروردگارشان که حاکم بر آنها است میترسند و مأموریتشان را انجام میدهند».[4]
ج): «هرگز در سخن بر او پیشى نمیگیرند و به فرمان او عمل میکنند».[5]
د) خداوند پیامبر(ص) را مورد خطاب قرار داده و میفرماید: «روح الامین با قرآن بر قلبت نازل شد تا از منذرین باشی».[6]
این آیه تصریح دارد که جبرئیل، امین وحی است و این اعتقاد شیعه است، بلکه بالاتر از آن، اینکه دشمنی با جبرئیل را گناه بزرگی میداند که مخالفت با قرآن نیز میباشد؛ چرا که خداوند میفرماید: «قُلْ مَنْ کانَ عَدُوًّا لِجِبْریلَ فَإِنَّهُ نَزَّلَهُ عَلى قَلْبِکَ بِإِذْنِ اللَّهِ مُصَدِّقاً لِما بَیْنَ یَدَیْهِ وَ هُدىً وَ بُشْرى لِلْمُؤْمِنینَ».[7]
در آیه دیگر میفرماید: «هر کس دشمن خدا و فرشتگان و رسولان و جبرئیل و میکائیل باشد، به درستی که خداوند هم دشمن کافران است».[8]
آیا آیهای صریحتر از این در حقانیّت جبرئیل(ع) وجود دارد؟ این از جهت آیات، امّا برای اطلاع از مفاد این آیات بهتر است که به تفاسیر شیعه؛ مانند المیزان، تفسیر نمونه، من وحی القرآن، من هدی القرآن و ... رجوع شود.
اما روایات در این باب زیاد است که به روایتی از نهج البلاغه علی(ع) که در وصف ملائکه بیان شده است اکتفاء میکنیم: «گروهی از فرشتگان همواره در سجدهاند و رکوع ندارند و گروهی در رکوعاند و یارای ایستادن ندارند و گروهی در صفهایی ایستادهاند که پراکنده نمیشوند و گروهی همواره تسبیح گویند و خسته نمیشوند و هیچگاه خواب به چشمشان راه نمییابد و عقلهای آنان دچار اشتباه نمیگردد. بدنهایشان دچار سستی نشده و آنان دچار بیخبری برخاسته از فراموشی نمیشوند. برخی فرشتگان، امینان وحی الهی، و زبان گویای وحی برای پیامبران هستند...».[9]
چطور میشود که علی(ع) آنها را امین وحی میداند، ولی آنان خیانت به وحی میکنند(بر حسب اتهام مذکور)؟!
- قرآن کریم تصریح به اسم رسول دارد که وی جز محمد(ص). خداوند در آیات فراوانی از جمله این آیه میفرماید: «محمد(ص) پدر هیچکدام از مردان شما نیست و لکن رسول و فرستاده خدا و خاتم پیامبران است».[10]
همچنین میفرماید: «محمد پیامبر خدا، و کسانى که با او هستند بر کافران سختگیرند و با یکدیگر مهربان».[11]
آیا کسی که این آیات را بخواند هیچ شک میکند که صاحب رسالت شخصی جز پیامبر اکرم(ص) باشد!
اما از روایات به برخی از آنچه از حضرت علی(ع) نقل شده است اکتفا میکنیم:
الف) «گواهی میدهم که خدای جز خدای یگانه نیست و هیچ شریکی ندارد و گواهی میدهم که محمد(ص) عبد و فرستاده او و خاتم پیامبران است».[12]
ب) «امین وحیاش و خاتم فرستادگانش».[13]
امام علی(ع) در مورد رابطهاش با پیامبر(ص) میفرماید: «شما جایگاه مرا در نزد رسول خدا(ص) میدانید که قرابت نزدیک با او دارم و جایگاه خاصی در نزدش، مرا در دامن خود مینهاد، در حالیکه کودکی بودم و مرا به سینهاش میچسباند ... تا اینکه میفرماید: از آن زمانی که پیامبر را از شیر گرفتند. خداوند بزرگترین فرشته(جبرئیل) خود را مأمور تربیت پیامبر(ص) کرد تا شب و روز او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند. و من همواره چونان فرزند که همراه مادر است(مانند شتر بچهای که همراه مادرش است) همراه او بودم. پیامبر هر روز نشانه تازهای از اخلاق نیکو را برایم آشکار میفرمود و به من فرمان اقتداء میداد».[14] «گواهی میدهم که محمد(ص) بنده و فرستاده پروردگار است که خداوند او را به دین مشهور فرستاد».[15]
- هر کس به کتابهای اعتقادی شیعه مراجعه کند عقاید شیعه را به این ترتیب میبیند:
الف) توحید: اینکه خداوند واحد و بیشریک است.
ب) نبوت: مخصوص محمد بن عبد الله(ص) است.
ج) امامت: امام بعد از رسول(ص) علی بن ابیطالب(ع) است. و به امر خدا و رسولش، وصّی پیامبر است.[16]
همچنین در کتب فقهی آمده است: شهادت به توحید قرین شهادت به نبوت محمد بن عبد الله(ص) است.[17]
- از صاحب این کذب و دروغ میخواهیم تا منبع شیعی که این مطلب را بیان کرده است معرفی کند! با اینکه کتب علمای شیعه در دسترس همگان است و از کسی مخفی نیست.
- مجدّدا میپرسیم، اگر شیعه تا این حدّ دچار انحراف عقیده باشد؛ چرا بزرگِ علماء الازهر، و رهبر آنان، شیخ محمود شلتوت، و غیر او تعبد به مذهب شیعه را اجازه دادند.
و چگونه میتوان تصور کرد با این انحراف، علمای اهلسنت با علمای شیعه زیر یک سقف در «مجمع تقریب بین المذاهب» جمع شدند و اکنون نیز جمع میشوند و در مورد شئون مسلمانان بحث میکنند؟!
[1] . انبیاء، 27.
[2] . حاقه، 44- 46.
[3] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، مقدمه، بلاغی، محمد جواد، ج 10، ص 477، تهران، ناصر خسرو، چاپ سوم، 1372ش؛ طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 14، ص 281، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
[4] . نحل، 50.
[5] . انبیاء، 27.
[6] . شعراء، 193.
[7] . بقره، 97.
[8] . بقره، 98.
[9] . سید رضی، نهج البلاغه، تحقیق، صبحی صالح، ص 41، خطبه اول، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[10] . احزاب، 40.
[11] . فتح، 29.
[12] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 67، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[13] . نهج البلاغة، ص 247، خطبه 173.
[14] . همان، ص 300، خطبه 192 (قاصعه).
[15] . همان، ص 46، خطبه 2.
[16] . ر. ک: اصل الشیعه و اصولها، و سایر کتب.
[17] . ر. ک: کتابهای فقهی، باب صلاة، و باب تشهد.