لطفا صبرکنید
28272
- اشتراک گذاری
ابتدا شایسته است چند اصطلاح برای شما شرح داده شود:
1-در تعریف صغیر فقهای محترم این گونه فرموده اند: صغیر به شخصی گفته می شود که به حد بلوغ نرسیده باشد . چنین شخصی صلاحیت تصرف در اموال خود مانند بیع[1]، صلح، هبه(بخشیدن)، قرض دادن و عاریه دادن را ندارد. اگرچه این امور واقعاً به نفعش باشد و طفل صغیر در نهایت رشد و تمییز باشد.»[2]
2- ولایت تصرف در مال طفل و اداره شؤون وی به عهده پدر و جد پدری وی است. اگر این دو نباشند هر کس که آن دو (پدر و جدر پدری)به عنوان قیم (سرپرست) تعیین و وصیت کرده باشند، اگر وصی نباشد، ولایت بر اطفال صغیر بر عهده حاکم شرع است، اما مادر، جد مادری، برادر، عموها و دایی ها (در صورت عدم وصیت پدر و جدر پدری یا تعیین آنها از سوی حاکم شرع) هیچ ولایتی ندارند. و در صورت نبود حاکم، ولایت بر آنان به عهده مؤمنان عادل است.[3]
3- ولی و قیم صغیر باید با میانه روی از مال صغیر برای خود صغیر خرج کنند؛ نه به صورت اسراف و نه با تنگ نظری[4] که در صورت اسراف ضامن هستند.
اما در مورد سؤال شما باید چند نکته را رعایت کنید:
1- اگر مادرتان (به واسطه وصیت پدر یا جد پدری یا تعیین از سوی حاکم شرع) قیم باشد، تصرفات ایشان در صورتی که به مصلحت بچه ها باشد کاملاً شرعی است و چه بسا اموری را در نظر دارد که به مصلحت خانواده باشد.
2- اگر مادر شما قیم نباشد،یا تصرفات وی به نظرتان به مصلحت اطفال نباشد؛ باید با کمال احترام و به طور منطقی این امر را با مادرتان در میان بگذارید. دقت کنید که مسائل را به گونه ای مطرح نکنید که بی احترامی به ایشان تلقی شود.
3- توجه داشته باشید که ممکن است مادر شما نیز از اموال پدرتان، اموالی را به ارث برده باشد که حق تصرف در آنها را دارد و چه بسا هزینه های دایی تان را از آن اموال تأمین و پرداخت می کند.
4- در هر صورت شما را به رعایت حق مادر و احترام به وی توصیه می کنیم؛ زیرا امام صادق (علیه السلام)
خوبی کردن در حق پدر و مادر را مانند جهاد و نماز اول وقت از بالاترین اعمال برشمردند[5].
[1] وسیلة النجاة (مع حواشی الإمام)، ص 483، مسئله 1.
[2] البته امام خمینی ره در تعلیقه خود می گویند: نفوذ بیعه فی الأشیاء الغیر الخطیرة لا یخلو من قوّة؛ یعنی صحت بیع اطفال در اشیای کم ارزش خالی از قوت نیست.
3] ولایة التصرّف فی مال الطفل و النظر فی مصالحه و شؤونه لأبیه و جدّه لأبیه، و مع فقدهما للقیّم من أحدهما؛ و هو الذی أوصى أحدهما بأن یکون ناظراً فی أمره، و مع فقد الوصیّ یکون الولایة و النظر للحاکم الشرعی. و أمّا الامّ و الجدّ للُامّ و الأخ فضلًا عن الأعمام و الأخوال فلا ولایة لهم علیه بحال. نعم الظاهر ثبوتها لعدول (2) المؤمنین مع فقد الحاکم.وسیلة النجاة (مع حواشی الإمام)، ص: 484.
[4]همان.
[5]عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ قُلْتُ أَیُّ الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ قَالَ الصَّلَاةُ لِوَقْتِهَا وَ بِرُّ الْوَالِدَیْنِ وَ الْجِهَادُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ کلینی، اصول کافی،ج 2،ص 159.