لطفا صبرکنید
18493
- اشتراک گذاری
از آنجا که دین اسلام دین جامع و خاتم ادیان الهی است، برای تمام شئون زندگی بشر، اعم از زندگی فردی، اجتماعی، و ... برنامه دارد؛ از جملهی آنها مسئلۀ حقوق بشر و چالشهای آن در جامعۀ امروز است. این مسئله با به رسمیت شناختن حقوق انسان و کرامت وی نمایان میشود که در ادامه با بیان مواردی از حقوق مردم تحت عنوان حقوق شهروندی از نگاه اسلام، پرسش فوق تبیین خواهد شد.
حق حیات، آزادی عقیده، آزادی بیان، حقوق شهروندان غیر مسلمان، نفی نژادپرستی، آزادی عقیده و فکر، پذیرش حقوق اقلیتها، مشارکت مردم در قانونگذاری، نظارت آنان بر حاکمان و ... از مهمترین مباحث حقوق بشر در دنیای کنونی است که مکتب حیاتبخش اسلام در بارهی آنها دیدگاههای روشنی دارد.
از آنجا که دین اسلام دین جامع و خاتم ادیان الهی است برای تمام شئون زندگی، اعم از زندگی فردی، اجتماعی، و.... برنامه و راهکار دارد؛ از جمله مسئلۀ حقوق بشر و چالشهای آن در دنیای کنونی است. این مسئله با به رسمیت شناختن حقوق انسان و کرامت وی نمایان میشود که در ادامه با بیان مواردی از حقوق مردم از نگاه اسلام پرسش فوق تبیین میشود
- حق حیات
اولین حقوق شهروندی که در اسلام مطرح و حائز اهمیت بوده، حق حیات است؛ چون تمام حقوق، به حیات انسان تعلق دارد؛ یعنی جان و حیات انسان محترم و کسی حق تعرض و تجاوز به آنرا ندارد. و در باور و عقیدهی اسلامی، انسان تا حدی محترم و ارزشمند است که فلسفهی وجود هستی برای انسان است:
«هُوَالذی خَلَقَ لَکُمْ ما فِیالأَرضِ جَمِیعَاً»؛ [1] خدا آنکسی است که همهی موجودات و پدیدههای روی زمین را برای شما آفرید.
حق حیات از مسلمترین حقوق این موجود با کرامت است، و سلب حق حیات از او جایز نیست، مگر در مواردی که قانون اسلام تشخیص دهد، آن هم در محکمهای که بر اساس عدالت حکم صادر گردد. سلب حق حیات یک فرد بدون جرم(قصاص، فساد) مانند قتل تمام انسانها است؛ یعنی مرگ یک فرد در جامعهی انسانی مرگ همه و حیات او مانند زنده کردن و حیات بخشیدن به جامعه است:
«مَنْ قَتَلَ نَفْسَاً بِغَیرِ نَفْس أَوْ فَسَادَاً فِیالأَرْض فَکَأَنَما قَتَلَالناسَ جَمِیعَاً وَ مَنْ أَحْیاها فَکأَنَما أَحْیاالناس جَمِیعَاً»؛ [2] هر کس، کسی را جز به قصاص و قتل، یا کیفر فسادی در زمین بکشد، چنان است که گویی تمام مردم را کشته باشد، و هر کس، کسی را زنده کند، چنان است که همهی مردم را زندگی بخشیده است.
با ملاحظهی مقاصد شریعت، بیشتر و بهتر به عمق و فلسفۀ حقوق شهروندی متوجه میشویم که شارع مقدس چه هدفی را تعقیب میکند. از کلمات دانشمندان مسلمان برمیآید که مقاصد شریعت بر پنج اصل اساسی است که مجموع حقوق شهروندی و حقوق بشر صادره از اعلامیه حقوق بشر، در راستای حفظ همین موارد پنجگانه است. و نادیده گرفتن حقوق انسانی و نقض حقوق، تعدی به یکی از این حقوق است. این حقوق عبارتاند از:
- حفظ دین، 2. حفظ جان، 3. حفظ عقل، 4. حفظ نسل، 5. حفظ مال، ملاحظه میکنیم که بعد از حفظ دین، به عنوان منشور زندگی حیات دنیای انسان؛ حفظ جان مطرح است و قصد شارع مقدس، حفظ جان انسانها است. و تمام حقوق، قوانین و مقررات دینی و غیردینی همگی برای حفاظت از موارد فوق است.
در نظام اسلامی، شخص(شهروند) موجودی است که دارای حق و تکلیف است. به عبارت دیگر، دو عنصر تشکیلدهنده شخصیت انسان «حق و تکلیف» است؛ یعنی نظام اسلامی به همان اندازه که از نظر دینی، سیاسی و اجتماعی تکالیفی را بر عهدهی انسان نهاده است، در مقابل آن مجموعه تعهداتی به نام «حقوق» در مقابل او برعهده دارد که اولین آن حق «حیات» است.
حق حیات جنین
در نظام اسلامی، علاوه بر محترم بودن حق حیات، حق قبل از حیات(دوران جنین) هم محترم است. و پاسداری از آن بر عهدهی حقوق اسلامی است، به همین دلیل سقط جنین جرم محسوب میشود و حتی اموال و دارایی جنین هم مورد حمایت و پاسداری حقوق اسلامی است. تا در دوران جنینی و دوران کودکی، به سرمایه، ملک و ثروت او آسیبی وارد نشود که همان اصول چهارگانهی مقاصد شریعت است؛ از اینرو است که ارث، وصیت، به جنین تعلق میگیرد و این بیانگر رعایت حقوق مادی او قبل از تولد است.
- حقوق اجتماعی شهروند در اسلام
دکتر عبدالکریم زیدان فقیه و حقوقدان، حقوق افراد در حکومت اسلامی را به دو دسته تقسیمبندی میکند:
2- 1. حقوق سیاسی: حقوق سیاسی از نظر حقوقدانان عبارت است از: حقوقی که شخص به اعتبار اینکه عضوی از یک مجموعهی سیاسی است به دست میآورد؛ مانند حق انتخاب کردن، کاندیدا شدن و بر عهده گرفتن وظایف عمومی و مسئولیت اجتماعی، حق نظارت؛ حق نظارت از حقوق موکل بر وکیل است، حق مشورت؛ که در واقع دنبالهی حق اُمت در انتخاب رئیس حکومت است، حق عزل و برکناری رئیس دولت؛ مردم در جایگاه موکِّل و رئیس دولت در جایگاه وکیل، رابطه بین آنان.
2- 2. حقوق عمومی: حقوق عمومی به حقوقی گفته میشود که برای انسان به اعتبار اینکه فردی از جامعه است - و نمیتواند از آن بینیاز باشد و برای حراست از جان، مال و آزادی انسان وضع شده است- تعلق میگیرد.
- آزادی عقیده
در بعضی از آیات قرآن کریم، بر اصل «آزادی عقیده» تأکید شده است؛ یعنی اساساً طبیعت اعتقادات قلبی و مسائل وجدانی به گونهای است که در آنها اکراه و اجبار جایی ندارد:
«در کار دین اکراه روا نیست؛ چرا که راه از بیراهه به روشنی آشکار شده است». [3]
«اگر پروردگار تو بخواهد، تمام کسانى که در روى زمیناند ایمان میآورند. آیا تو مردم را به اجبار وامیدارى که ایمان بیاورند»؟ [4]
پیامبر(ص) مأمور به ابلاغ دستورهای الهی است، خواه مخالفان ایمان بیاورند یا نه: «و بگو: این حق از سوی پروردگارتان است، پس هر کس میخواهد ایمان بیاورد و هر کس میخواهد کفر ورزد». [5]
«و اگر خداوند میخواست، شرک نمیورزیدند، ولی تو را نگهبان آنان نگماشتهایم و تو کارساز آنان نیستی». [6]
بر اساس این آیات و آیات دیگر، ایمان به خدا و مبانی اسلام هیچگاه نمیتواند تحمیلی باشد، بلکه تنها راه نفوذ آن در فکر و روح، منطق و استدلال است. مهم این است که حقایق و دستورهای الهی بیان شود تا مردم آنرا درک کنند و با اراده و اختیار خویش آنرا بپذیرند.
بعد دیگر آزادی، «آزادی فکر و اندیشه» است. قرآن کریم در آیات متعددی انسان را به تعقل، تدبر و اندیشه در جهان هستی فرامیخواند و از او میخواهد که با نیروی عقل، منافع و مضار خویش را بشناسد و در جهت کمال و آزادی از هرگونه اسارت، پلیدی و گمراهی قدم بردارد:
«زود است که ما آیات خود را در آفاق جهان و نفوس بندگان هویدا گردانیم، تا آشکار شود که آن حق است؛ آیا کافی نیست که پروردگارت بر همه چیز گواه است»؟ [7]
«و در زمین، نشانههایی برای اهل یقین و نیز در وجود شما است؛ آیا به چشم بصیرت نمینگرید»؟ [8]
- آزادی بیان
در مورد آزادی بیان، نظام اسلامی برای ابراز اندیشه و بیان؛ حق ویژهای قائل است. خالق انسان همزمان با خلقت انسان یکی از نعمتهای مورد برای انسان را حق «بیان» اعلام میکند: «الرحمن* علم القرآن* خلق الإنسان* علمه البیان»؛[9] خداوند مهربان، قرآن را یاد داد، انسان را آفرید، به او بیان آموخت.
بیان، سخن گفتن برای ابراز و اظهار مافیالضمیر است. موضوع بیان موضوعی صوری و نمایشی نیست؛ بلکه خداوند تمام نعمتهای وجودی را به انسان بخشید، تا در حد اعلا و در مسیر صحیح، از آنها به نفع خویش و جامعه بهره گیرد. و اینکه آموزش قرآن را مقدم آورده، برای آن است که قرآن نعمت اصلی است و انسان در سایهی آن از نعمتهای الهی بهرهی درست و صحیح میبرد. و بیان و اندیشه اگر در سایهی قرآن باشد، برای انسان مفید است.
آزاد گذاشتن بیان اندیشه، و شنیدن اندیشهی دیگران و انتخاب صحیح؛ برای آن است که در نظام اسلامی فضای گفتوگو آزاد است، اما به شرطی که بر اساس «حکمت و موعظۀ حسنه» باشد و اندیشه و عقیدهی دیگران مورد تجاوز و تعدی قرار نگیرد. نص صریح قرآن آزادی بیان و گفتوگو را مشخص و معلوم نموده است:
«... فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذینَ هَداهُمُ اللَّهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْبابِ»؛ [10] مژده ده به بندگانم، کسانی که به همهی سخنان گوش فرامیدهند، و از نیکوترین و زیباترین آنها پیروی میکنند. آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده و آنان خردمندانند.
در این آیه چند نکتهی اساسی وجود دارد:
- آزادی بیان برای تمام بندگان خدا؛ چون در این آیه منظور از کلمهی «قول» هرگونه سخن و گفتاری است.
- گفتار و آزادی بیان و اندیشه یک طرفهنیست، فرد مسلمان هم اظهارنظر میکند، و هم به نظریات دیگران گوش میدهد و آثاردیگران را مطالعه میکند، سپس بهترین سخن را برمیگزیند.
- بندگان هدایت یافته و فرزانه، کسانی هستند که به آرا و نظریات و اندیشهی دیگران گوش میسپارند، و در صورت برتری قول و نظر آنان بر نظر خویش، آنرا میپذیرند.این نهایت آزادی بیان و اندیشه در اسلام است، و تمام انسانها را شامل میشود، به شرطاینکه حقوق و حدود دیگران را رعایت نمایند.
- گفت و گوی مسالمت آمیز
قرآن کریم به مسلمانان دستور اکید میدهد که با «جدل احسن» و «گفتوگوی مسالمتآمیز» با اهل کتاب سخن بگویند و روابط خود را بر اساس «اصول مشترک» قرار دهند:
«و با اهل کتاب، جز به شیوهای که نیکوتر است مجادله نکنید، مگر کسانی از آنها که مرکتب ظلم و ستم شدهاند؛ و بگویید به آنچه بر ما و ـ به آنچه ـ بر شما نازل شده، ایمان آوردهایم و خدای ما و شما یکی است و ما همه فرمان بردار اوییم». [11]
در آیات پیشتر سخن از نحوۀ برخورد با «بتپرستان» لجوج و جاهل بود که به مقتضای حال با آنها سخن میگفت، ولی در این آیه سخن از مجادله و گفتوگوی ملایمتر با «اهل کتاب» است؛ زیرا آنها حداقل، بخشی از دستورهای انبیا و کتب آسمانی را شنیده بودند و آمادگی بیشتری برای شنیدن آیات الهی داشتند.
قرآن مجید به مسلمانان دستور میدهد که از دشنام دادن به کافران و بتپرستان پرهیز نمایند؛ زیرا آنها هم در مقابل، به همین روش متوسل خواهند شد:
«شما مؤمنان، به کسانی که غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید، تا مبادا آنها نیز از روی ظلم و جهل خدا را دشنام دهند، این چنین عمل هر امتی را زینت دادیم، پس بازگشت آنها به سوی پروردگارشان است و آنها را از آنچه عمل میکردند آگاه میسازد». [12]
از آنجا که بیان دستورات اسلام، همراه با منطق، استدلال و شیوههای مسالمتآمیز است، به برخی از مؤمنان که از روی ناراحتی شدید نسبت به «مسئلۀ بتپرستی» به بتهای مشرکان دشنام میدادند، سفارش اکید میکند که از ناسزا گفتن پرهیز نمایند؛ اسلام رعایت اصول ادب، عفت و نزاکت در بیان را، حتی در برابر خرافیترین و بدترین ادیان، لازم میشمارد؛ زیرا هر گروه و ملتی، نسبت به عقاید و اعمال خویش تعصب دارد. ناسزا گفتن و برخورد خشن موجب میشود که آنها در عقاید خود سختتر شوند. [13]
- حقوق شهروندان غیر مسلمان
بر اساس نص قرآن، در پذیرش دین اکراه و اجبار نیست. این بیانگر آزادی در پذیرش عقیده و اندیشه است. و در راستای آن، طبق آیهی 20 سورهی حدید، عدالت اجتماعی بدون تبعیض، مانند سایر شهروندان مسلمان شامل حال شهروندان غیرمسلمان هم میشود. در مورد رعایت عدالت نسبت به آنان قرآن به صورت خاص دستور به رعایت عدالت صادر نموده است: «لا یَنْهاکُمُ اللَّهُ عَنِ الَّذینَ لَمْ یُقاتِلُوکُمْ فِی الدِّینِ وَ لَمْ یُخْرِجُوکُمْ مِنْ دِیارِکُمْ أَنْ تَبَرُّوهُمْ وَ تُقْسِطُوا إِلَیْهِمْ إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ الْمُقْسِطینَ»؛ [14] خداوند شما را باز نمیدارد از اینکه نیکی و بخشش کنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و شما را از شهر و دیارتان بیرون نراندهاند، خداوند عدالت پیشگان را دوست میدارد.
تمام تلاش، قبول محرومیت و محدودیتی که جلوی پای فرد مؤمن و مسلمان است؛ برای جلب رضایت خداوند و محبت الهی است. در این آیه خداوند اشاره به محبوبیت مقسطین میکند. مقسطین چه کسانی هستند؟ کسانی که نسبت به غیرمسلمان نیکی نموده و رفتار همراه با قسط و عدالت را با آنان دارند.
در مورد اهل کتاب خداوند به پیامبر(ص) دستور میدهد که در صورت حکمیت بین آنها، حق و عدالت را رعایت کن و در بین آنان به عدالت حکم کن: «... فَإِنْ جاؤُکَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ أَوْ أَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ إِنْ تُعْرِضْ عَنْهُمْ فَلَنْ یَضُرُّوکَ شَیْئاً وَ إِنْ حَکَمْتَ فَاحْکُمْ بَیْنَهُمْ بِالْقِسْط ...»؛ [15] اگر ایشان نزد تو آمدند (و از تو داوری خواستند) در میانشان داوری کن، یا از ایشان روی بگردان (و کاری به داوری آنان نداشته باش و مترس که) اگر از آنان روی بگردانی، نمیتوانند هیچ زیانی به تو برسانند، ولی اگر در میانشان داوری کردی، دادگرانه داوری کن؛ چرا که بیگمان خداوند دادگران را دوست میدارد.
رسول خدا(ص) در دفاع از حقوق شهروندی و تأمین امنیت فرد «ذّمی»، آزار دهنده آنان را دشمن خود تلقی میکند. و این نهایت دلسوزی و دفاع نسبت به حقوق شهروندان غیرمسلمان است: «من اذی ذمیاً فأنا خَصْمُهُ، و من کنتُ خَصْمُهُ خَصَمْتُهُ یومَالقِیامِه»؛ [16] هر کسی فردی ذمی را اذیت کند من دشمن او هستم، و هرکسی که من دشمن وی باشم در قیامت هم با او دشمن خواهم بود.
برای آزادیهای فردی غیرمسلمان فقهای اسلامی قاعدهای بیان کردهاند که در آن قاعده، حقوق طرفین محفوظ است. شهروندان نسبت به همدیگر و حاکم اسلامی نسبت به آنان و اصولاً روابط اجتماعی بر پایهی رعایت حقوق طرفین استوار و محفوظ است: «لهم ما لنا، و علیهم ما علینا»؛ آنچه برای ما است بر آنان نیز هست، و بر آنان است هر آنچه که بر ما است. [17]
- عدالت پشتوانه حقوق اجتماعی در اسلام
محور دعوت آسمانی، و سلسلهی دعوت انبیا(ع) بر اساس عدالت برای جامعهی انسانی است. در دعوت انبیا نقاط مشترک به چشم میخورد که بعد از دعوت به سوی خدای یگانه، و دوری از طاغوت در ناحیهی عقیده، در حوزهی اجتماعی «عدالت اجتماعی» است. عدالتی که همهی افراد جامعه از آن برخوردار باشند:
«لقد أرسلنا رسلنا بالبینت و أنزلنا معهم الکتب و المیزان لیقوم الناس بالقسط»؛ [18] ما پیامبران خود را همراه با دلایل متقن، و معجزات روشن (به میان مردم) روانه کردیم و با آنان کتابهای (آسمانی و قوانینی) و موازین(شناسایی حق و عدالت) نازل کردیم تا مردمان (برابر آن در میان خود) دادگرانه رفتار کنند.
برای بهرهمندی تمام انسانها و رعایت حقوق شهروندان، آیهی مبارکه تصریح به کلمهی «ناس» فرمود، و عدالت حقی است سرلوحهی دعوت تمام پیامبران، ایجاد عدالت برای بشر بدون در نظر گرفتن رنگ، نژاد، فقیر، غنی، مؤمن و غیر مؤمن... و در سایهی عدالت، تمام حقوق شهروندی محقق میشود؛ چون عدالت جوهری است که تمام امور و جریانات حاکم بر نظام زندگی انسان را تنظیم میکند.
تمدن اسلامی حقوق بشر را در گذشتهی دور نه تنها مجرد حقوق بشر، بلکه به عنوان فرایض الهی و تکالیف و واجبات شرعی انسان شناخته و انجام داده است. به گونهای که برای انسان [مسلمان] روا نیست تا از آن چشم بپوشد، یا در آن زیادهروی و یا کوتاهی کند...، بلکه محافظت از جان، عقل، دین، ناموس، مال، وطن، علم، عدالت، برابری، آزادی و مشارکت انسانها در امور عمومی از راه مشورت، و امر به معروف و نهی از منکر، تنها مجرد حقوق بشر نیست؛ هر گاه خواست آنرا انجام دهد و هر گاه خواست از آن چشم بپوشد؛ و تنها حکم یک اعلامیه و بیانیه را ندارد، بلکه همهی اینها از فرایض الهی و تکلیف شرعی و ضرورتهای واجب به شمار میآیند، و کسانی که مسئولیت انجام آنها را بر عهده دارند، در صورت تخلف و کوتاهی مؤاخذه و مجازات میشوند.
- توجه به اصول مشترک
اسلام آیینی است که از زمان پیدایش خود با شعار همزیستی مسالمتآمیز دعوت خویش را به جهانیان عرضه نموده است و این آیین خطاب به «اهل کتاب» چنین میگوید:
«بگو ای اهل کتاب بیایید تا بر سخنی که بین ما و شما یکسان است بایستیم که جز خداوند را نپرستیم و برای او هیچ گونه شریکی نیاوریم و هیچکس از ما دیگری را به جای خداوند به خدایی برنگیرد، و اگر رویگردان شدند، بگویید: شاهد باشید که ما فرمانبرداریم». [19]
این آیه از آیات مهمی است که اهل کتاب را به سوی وحدت دعوت مینماید. استدلال این آیۀ شریفه با استدلال در آیات سابق تفاوت دارد. آیات گذشته به طور مستقیم به سوی اسلام دعوت کردهاند، ولی در این آیه به نقطههای مشترک بین «اسلام» و «اهل کتاب» توجه شده است.
قرآن به مسلمانان میآموزد که اگر کسانی حاضر نبودند در تمام اهداف مقدستان با شما همکاری کنند، از پا ننشینید و بکوشید حداقل در قسمتی که با شما اهداف مشترک دارند همکاری آنها را جلب کنید و آنرا پایۀ پیشبرد اهداف مقدستان قرار دهید. [20]
- نفی نژادپرستی
قرآن کریم، هرگونه تفکر نژادپرستانه را محکوم نمود و همۀ انسانها را فرزند یک پدر و مادر و فاقد برتری نژادی، قومی و مذهبی میداند:
«ای مردم! همانا شما را از یک مرد و یک زن آفریدیم و به هیأت اقوام و قبایلی درآوردیم تا با یکدیگر انس و آشنایی یابید؛ بیگمان گرامیترین شما نزد خداوند پرهیزکارترین شما است؛ خداوند دانای آگاه است». [21]
یکی از اصول مهم همزیستی مسالمتآمیز، تساوی و برابری انسانها است؛ زیرا نژادپرستی، خودبرتربینی و تحقیر ملتها و مذاهب دیگر، موجب مشکلات فراوانی برای جامعۀ بشری شده است. جنگ جهانی اوّل و دوم نمونۀ بارز این مشکلات است.
تفاوت در رنگ، نژاد و ملیت، مایۀ فضیلت کسی بر دیگری نیست. از نظر قرآن، اختلاف زبانها و رنگها از آیات و نشانههای الهی و وسیلهای برای شناخت افراد و اشخاص از یکدیگر است؛ اگر همۀ انسانها یک شکل، یک رنگ و دارای قد و قوارۀ یکسان باشند، زندگی دچار مشکل و هرج و مرج میگردد.
از نظر قرآن کریم، انسانها نسبت به یکدیگر فضیلتی جز به تقوا و پرهیزکاری ندارند و مجموعۀ انسانها، «خانوادۀ بشری» و «امت واحد» را تشکیل میدهند:
«مردم (در آغاز) امت یگانهای بودند، آنگاه خداوند پیامبران را مژدهآور و هشدار دهنده برانگیخت، و با آنان، به حق، کتاب آسمانی فرستاد، تا در میان مردم در آنچه اختلاف میورزند داوری کند ...». [22]
بسیاری از آیات قرآن کریم خطاب به جمیع بشر است؛ مانند «یا بنی آدم» [23] و «یا ایها الانسان». [24] این خطابها و تعبیرها به این اشاره دارد که انسانیت یک معنای مشترک بین تمام ساکنان زمین است. افراد مناطق مختلف از جهت انسانیت هیچ فرقی با یکدیگر ندارند. بشر در طول تاریخ از حیث زبان، رنگ، نژاد و ... مختلف بوده است، ولی از نظر اسلام، همه فرزندان یک پدر و مادر(آدم و حوا) هستند و این تفاوتها در انسانیت انسان خدشهای وارد نمیکند. [25]
- پذیرش حقوق اقلیتها
هیچ دینی مانند دین اسلام، ضامن آزادی و حافظ شرف و حقوق ملی اقلیتها نیست. اسلام عدالت اجتماعی کامل را در کشور اسلامی، نه تنها برای مسلمانان، بلکه برای تمام ساکنان سرزمین خود - با وجود اختلاف مذهب، نژاد، زبان و رنگ - تأمین میکند و این یکی از مزایای بزرگ عالم انسانیت است که هیچ مذهب و قانونی، غیر از اسلام نمیتواند به این آرمان تحقق بخشد.
اقلیتهای مذهبی با انعقاد «پیمان ذمه» و اکتساب تابعیت میتوانند در کشور آزادانه زندگی کنند و مانند مسلمانان از حقوق اجتماعی و امنیت داخلی و خارجی بهرهمند گردند.
قرآن کریم با صراحت، سیاست کلی اسلام را دربارۀ مراعات حقوق ملل و سایر مذاهب بیگانه چنین بیان میکند:
«خداوند شما را باز نمیدارد از اینکه نیکی و بخشش کنید به کسانی که به سبب دین با شما نجنگیدهاند و شما را از شهر و دیارتان بیرون نراندهاند، خداوند عدالت پیشگان را دوست میدارد». [26]
بنابر این، اسلام اجازه میدهد که اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام در جامعۀ اسلامی زندگی کنند و از حقوق انسانی برخوردار گردند؛ بشرط به آنکه مزاحمتی برای اسلام و مسلمانان نداشته باشند. و بر ضد آنها کاری صورت ندهند.
در آیۀ دیگر میفرماید: «خداوند فقط شما را از دوست داشتن کسانی که با شما در کار دین کارزار کردهاند، و از خانه و کاشانهتان آواره کردهاند و برای راندنتان با دیگران همدستی کردهاند، نهی میکند و هر کس دوستشان بدارد از ستمکاران است». [27]
با توجه به این دو آیه، سیاست کلی اسلام دربارۀ اقلیتهای مذهبی و مخالفان اسلام چنین است: مادامی که اقلیتها به حقوق مسلمانان تجاوز نکنند و بر ضد اسلام و مسلمانان توطئه ننمایند، در کشور اسلامی کاملاً آزادند و مسلمانان وظیفه دارند با آنها به عدالت و نیکی رفتار کنند، ولی اگر بر ضد اسلام و مسلمانان، با کشورهای دیگر هم کاری داشته باشند، مسلمانان موظفاند مانع فعالیت آنها شوند و هرگز آنها را دوست خود ندانند.
در اسلام، آزادی و احترام اقلیتهای مذهبی به مقداری است که اگر کسی از «اهل ذمّه» کاری که در دین آنها جایز است ولی در شرع اسلام حرام است - مانند شرابخواری - انجام دهد، کسی متعرض آنها نمیشود؛ البته تا زمانی که به آن عمل تظاهر ننماید. اگر به آن عمل تظاهر نماید، به عنوان نقض «قانون تحت الحمایه» مورد بازخواست قرار میگیرد و اگر عملی انجام دهد که در دین آنها نیز حرام محسوب میشود، مانند: زنا، لواط و ... از نظر حقوق با مسلمانان هیچ تفاوتی ندارد و قاضی حق دارد که «حدّ» را بر آنها جاری سازد، اگر چه میتواند آنها را به ملت خود تحویل دهد تا طبق قوانین مذهبی خودشان مجازات شوند. [28]
بر اساس فقه اسلامی اگر دو نفر از اهل ذمّه دعوای خود را پیش قاضی مسلمانان ببرند، قاضی مخیر است که طبق حکم اسلام قضاوت نماید و یا اینکه از آنها اعراض نماید. قرآن کریم در این باره میفرماید: «اگر از اهل کتاب برای رفع مرافعه به تو مراجعه کنند، پس میان آنان حکم کن، یا از آنان اعراض نما». [29]
البته منظور این نیست که پیامبر(ص) تمایلات شخصی را در انتخاب یکی از ایندو راه دخالت دهد، بلکه منظور این است که شرایط و اوضاع را در نظر بگیرد، چنانچه مصلحت بود دخالت و حکم کند و گرنه صرف نظر نماید. [30] در این میان میتوان یکی از مصالح را رعایت تعاملات و روابط اهل کتاب با مسلمانان دانست. از این آیه استفاده میشود که همزیستی مسلمانان با اهل کتاب، به گونهای بود که آنان برای قضاوت نزد پیامبر اسلام(ع) میآمدند. عدالت همیشه و با هر گروه، یک ارزش است. اگر حاکم یا دولت اسلامی برای داوری و میانجیگری انتخاب شد، باید عدالت را رعایت کند و نباید مسائل نژادی منطقهای، تعصبهای گروهی، تمایلات شخصی و تهدیدها در قضاوتها تأثیر بگذارد.
- به رسمیت شناختن انبیا و کتب آسمانی
اساساً تمام کتابهای آسمانی در اصول مسائل با یکدیگر هماهنگی دارند و هدف واحدی را(تربیت و تکامل انسان) دنبال میکنند، اگر چه در مسائلی فرعی، به مقتضای قانون تکامل تدریجی با هم تفاوتهایی دارند و هر آیین تازه، مرحلۀ بالاتری را میپیماید و برنامۀ جامعتری دارد. قرآن کریم ضمن تکریم و احترام به پیامبران و کتب آسمانی سابق، آنها را تصدیق مینماید:
«و کتاب آسمانی(قرآن) را به راستی و درستی بر تو نازل کردیم که همخوان(مصدق) با کتابهای آسمانی پیشین و حاکم بر آنها است، پس در میان آنان بر وفق آنچه خداوند نازل کرده است، داوری کن ...». [31]
حدود بیست آیۀ دیگر نیز در تصدیق و تأیید تورات و انجیل آمده است. [32] اساساً این سنت الهی است که هر پیامبری، پیامبر پیشین را تأیید، و هر کتاب آسمانی، کتاب آسمانی سابق را تصدیق مینماید. خداوند در تأیید موسی(ع) و تورات، به وسیلۀ پیامبر و کتاب آسمانی بعدی، یعنی حضرت مسیح(ع) و انجیل چنین میفرماید:
«و به دنبال ایشان(تورات و موسی) عیسی بن مریم را فرستادیم که گواهی دهنده بر - حقانیت - تورات بود که پیشاپیش او بود، و به او انجیل دادیم که در آن نوری است و همخوان( تصدیق کننده) با تورات است که پیشاپیش آن - نازل شده - و راهنما و پندآموز پارسایان است». [33]
- صلح بینالمللی
اسلام از ابتدا، اصول صلح را پی ریزی نموده و از این طریق، راه را برای پیمودن صلح بین المللی و همزیستی مسالمتآمیز همواره ساخته است. در این مورد کافی است که بدانیم صلح، روح اسلام است. همانکونه که گفته شد، واژهی اسلام از مادۀ «سلم» گرفته شده است و بدین جهت، متضمن معنای سلامت و آرامش است؛ لذا قرآن دستور می دهد که همگی در حوزۀ «سلم و صلح» وارد شوند:
«ای افراد با ایمان، همگی در حوزۀ مسالمت وارد شوید...». [34]
«سلم» خیلی عالیتر و با دوامتر از «صلح» است؛ زیرا به معنای سلامت و امنیت است و صورت یک صلح موقت ظاهری را ندارد.
خداوند به پیامبر(ص) دستور میدهد که اگر دشمنان تو از در مسالمت وارد شدند و به آن میل کردند، تو نیز از فرصت استفاده کن و با آنان موافقت نما: «و اگر دشمنان به صلح تمایل داشتند تو نیز مایه به صلح باش». [35]
علاقۀ اسلام به صلح میان انسانها، به حدی است که به افراد با ایمان نوید میدهد که شاید بر اثر نحوۀ رفتار مسالمتآمیز مسلمانان، میان آنها و دشمنان پیوند دوستی پدید آید:
«چه امید است که خداوند در میان شما و کسانی از آنان که با هم دشمنی داشتید، مهربانی پدید آورد و خداوند بر هر کار قادر (به خلق) آمرزنده و مهربان است». [36]
افراد غیر مسلمان به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی که در مقابل مسلمانان ایستادند، شمشیر به روی آنها کشیدند، آنها را از خانه و کاشانهشان به اجبار بیرون کردند و عداوت و دشمنی را با اسلام و مسلمانان در گفتار و عمل، آشکارا نشان دادند. تکلیف مسلمانان با این گروه این است که از هر گونه مراوده و پیوند محبت و دوستی با آنان خودداری نمایند. مصداق روشن آن، مشرکان مکه، مخصوصاً سران قریش بودند؛ گروهی رسماً دست به این کار زدند و گروهی دیگر نیز آنها را یاری کردند.
اما گروه دوم، در عین کفر و شرک، کاری به مسلمانان نداشتند. نه عداوت میورزیدند، نه با آنها پیکار میکردند و نه اقدام به بیرون راندنشان از شهر و دیارشان مینمودند؛ حتی گروهی از آنها پیمان ترک مخاصمه با مسلمانان بسته بودند. باید به این گروه وفا کنند و در اجرای عدالت بکوشند. مصداق این گروه طایفۀ خزاعه بودند که با مسلمانان پیمان ترک مخاصمه داشتند. [37]
خلاصه اینکه، طرفداری از صلح و همزیستی مسالمتآمیز در سیاست خارجی، از خردمندانهترین و مترقیترین برنامهها است و اسلام نیز این برنامه را اتخاذ کرده و تقویت نیرو را برای دفاع در مواقع اضطراری خواسته است.
اسلام برای صلح و زندگی مسالمتآمیز چنان اهمیت قایل است که حتی در اجتماعات کوچک و در اختلاف خانوادگی نیز دستور به صلح و سازش میدهد: «و الصلح خیر». [38]
تمام موارد فوق که به صورت مختصر بیان گردید، موضع اسلام در برابر حقوق بشر و حقوق شهروندی - اعم از مسلمان و غیر مسلمان - در جامعه و نظام اسلامی است که حاوی مترقیترین قوانین در دنیای کنونی است و به جرأت میتوان ادعا کرد که هیچیک از مکاتب دنیا و سازمانهای بین المللی نتوانستند اینگونه حقوق بشر را رعایت کنند. گفتنی است؛ اگر کسانی در لباس اسلام(مسئول و غیر مسئول) حقوق شهروندی را نقض کند گناه جرم او به خودش بر میگردد نه به اسلام.
[3]. «لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی». بقره، 256.
[4]. «و لو شاء ربک لامن من فی الارض کلهم جمیعاً أفانت تکره الناس حتی یکونوا مؤمنین». یونس، 99.
[5]. «و قل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاء فلیفکر». کهف، 29.
[6]. «و لو شاء الله ما اشرکوا و ما جعلناک علیهم حفیظاً و ما انت علیهم بوکیل». انعام، 107.
[7]. «سنریهم آیاتنا فی الآفاق و فی انفسهم حتی یتبین لهم انه الحق أو لم یکف بربک انه علی کل شیء شهید». فصلت، 53.
[8]. «و فی الارض آیات للموقنین * و فی انفسکم أفلا تبصرون». ذاریات، 20-21.
[11]. «و لا تجادلوا أهل الکتاب إلا بالتی هی أحسن الا الذین ظلموا منهم و قولوا آمنا بالذی أنزل إلینا و أنزل إلیکم و إلهنا و إلهکم واحد و نحن له مسلمون». عنکبوت، 46.
[12]. «و لا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدوا بغیر علم کذلک زینا لکل أمة عملهم ثم الی ربهم مرجعهم فینبئهم بما کانوا یعملون». انعام، 108.
[13]. اقتباس از سؤال 1619 (سایت: 1671).
[16]. سیوطی، جلال الدین، جامع الصغیر، ج 2، ص 473. به نقل از، زیدان، عبد الکریم، فرد و حکومت در شریعن اسلام، ترجمه، شریعتی، محمد.
[17]. همان.
[19]. «قل یا اهل الکتاب تعالوا الی کلمة سواء بیننا و بینکم الا نعبد الا الله و لا نشرک به شیئاً و لا یتخذ بعضنا بعضاً ارباباً من دون الله فإن تولوا فقولوا اشهدوا بانا مسلمون». آل عمران، 64.
[20] ر. ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 2، ص 594، تهران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش.
[21]. «یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر و أنثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن اکرمکم عند الله أتقاکم إن الله علیم خبیر». حجرات، 13.
[22]. «کان الناس امة واحدة فبعث الله النبیین مبشرین و منذرین و أنزل معهم الکتاب بالحق لیحکم بین الناس فیما اختلفوا فیه و ما اختلف فیه ....». بقره، 213.
[23]. تعبیر «بنی آدم» در چند آیه، از جمله: اعراف، 26؛ اعراف، 27؛ اعراف، 35 و اعراف، 171 و اعراف، 70 و آیهی 70 سورهی اسراء به کار رفته است.
[24]. انفطار، 6؛ انشقاق، 6 و حدود 60 آیهی دیگر.
[25] ر. ک: یاسر ابو شبانه، النظام الدولی الجدید بین الواقع الحالی و التصور الاسلامی، ص 542 – 543.
[26]. «لا ینهاکم الله عن الدین لم یقاتلوکم فی الدین و لم یخرجوکم من دیارکم أن تبروهم و تقسطوا إلیهم إن الله یحب المقسطین». ممتحنه، 8.
[27]. «انما ینهاکم الله عن الذین قاتلوکم فی الدین و أخرجوکم من دیارک و ظاهروا علی إخراجکم أن تولوهم و من یقولهم فأولبک هم الظالمون». ممتحنه، 9.
[28]. سبحانی، جعفر، مبانی حکومت اسلام، ترجمه و نگارش، الهامی، داود، ص 526 ـ 530.
[29]. «فان جاوک فاحکم بینهم أو أعرض عنهم». مائده، 42.
[30]. تفسر نمونه، ج 4، ص 386.
[31]. «و أنزلنا إلیک الکتاب بالحق مصدقاً لما بین یدیه من الکتاب و مهیمنا علیه فاحکم بینهم بما أنزل الله». مائده، 48.
[32]. برخی آیات عبارتاند از: «و مصدقا ما بین یدی من التوراة ....». آل عمران، 50؛ «یا أیها الذین اوتوا الکتاب بما نزلنا مصدقا لما معکم». نساء، 47؛ «فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراة ...». مائده، 46؛ «انی رسول الله الیکم مصداقا لما بین یدی من التوراة». صف، 6؛ «و لما جاءهم کتاب من عندالله مصدق لما معهم». بقره، 89؛ «و لما جاءهم رسول من عند الله مصدق لما معهم». بقره، 101.
[33]. «و قفینا علی آثارهم بعیسی ابن مریم مصدقا لما بین یدیه من التوراة و آتیناه الانجیل فیه هدی و نور و مصدقا لما بین یدیه من التوراة و هدی و موضوعة للمتقین». مائده، 46.
[34]. «یا أیها الذین آمنوا ادخلوا فی السلم کافة...». بقره، 208.
[35] «و أن جنحوا للسلم فاجنح لها...»، انفال، 61.
[36]. «عسی الله أن یجعل بینکم و بین الذین عادیتم منهم مودة و الله قدیر و الله غفور رحیم». ممتحنه، 7.
[37]. تفسیر نمونه، ج 22، ص 31 ـ 32.