لطفا صبرکنید
بازدید
8304
8304
آخرین بروزرسانی:
1396/09/08
کد سایت
fa80195
کد بایگانی
97873
نمایه
بررسی حدیثی درباره عدم بخشش گناه
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا این حدیث معتبر است که؛ گاه انسان گناهی را انجام میدهد که دیگر قابل بخشش نخواهد بود؟
پرسش
آیا این حدیث معتبر است: امام صادق(ع) میفرماید: «هرگاه قصد کار بدى کردى آنرا انجام نده؛ زیرا گاهی خداوند به بنده در حال ارتکاب معصیتى نظر میافکند و میفرماید: به عزّت و جلال خود سوگند که از این پس هرگز او را نمیبخشم».
پاسخ اجمالی
متن کامل این روایت چنین است:
امام صادق(ع) میفرماید: «وقتی اراده کار خیرى نمودى، تأخیرش مینداز؛ زیرا خداى عزّ و جلّ گاهى به بندهاش توجه میکند که او مشغول طاعتى است و میفرماید: به عزّت و جلالم سوگند که تو را پس از این هرگز عذاب نکنم و وقتی اراده گناهى کردى انجام مده؛ زیرا گاهى خدا بندهای را میبیند که معصیتى انجام میدهد و میفرماید: به عزّت و جلالم که تو را بعد از این دیگر نخواهم آمرزید».[1]
این حدیث از جهت سندی صحیح است. و تمام راویان آن شیعه امامی، ثقه و جلیل القدر هستند.[2] همچنین علامه مجلسی این روایت را «حسن مثل صحیح» ارزیابی کرده است.[3]
در تفسیر و شرح بخش دوم این روایت، احتمالاتی دادهاند؛ مانند این که گفتهاند مقصود گناهکاری است که شیطان بر او مسلط شده و غرق در گناه و شرور است و توبه نکرده و با همین حال میمیرد.[4] به عبارتی، خدا میداند با انجام چنین گناهی از طرف بندهاش، او آخرین شانس توبه را از دست داده و دیگر نقطه سفیدی در قلب او باقی نمانده که امید بازگشت در او باشد و این احتمال موافق آیات و روایات مربوط به توبه گناهکار و آمرزش گناهان هست[5] وگرنه ظاهر روایت، دلالت بر آن دارد که برخی گناهان به صورت کاملاً شانسی و تصادفی قابلیت آمرزش را ندارند، و یا آنکه خدا در شرایط کاملاً مساوی و بدون هیچ دلیل خاصی، گناهی را بخشیده و از بخشیدن گناه دیگر خودداری میکند و این موضوع، با آنکه موافق آیه «یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ» به نظر میرسد، اما با ادامه آیه «وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» چندان همخوانی ندارد. و به عبارتی با آنکه خدا در بخشش و عدم بخشش مختار است و این اختیار نیز اعمال میکند، اما زمینههایی که خود فرد ایجاد کرده نیز نمیتواند در انتخاب یکی از این دو گزینه توسط خدا بیتأثیر باشد.
امام صادق(ع) میفرماید: «وقتی اراده کار خیرى نمودى، تأخیرش مینداز؛ زیرا خداى عزّ و جلّ گاهى به بندهاش توجه میکند که او مشغول طاعتى است و میفرماید: به عزّت و جلالم سوگند که تو را پس از این هرگز عذاب نکنم و وقتی اراده گناهى کردى انجام مده؛ زیرا گاهى خدا بندهای را میبیند که معصیتى انجام میدهد و میفرماید: به عزّت و جلالم که تو را بعد از این دیگر نخواهم آمرزید».[1]
این حدیث از جهت سندی صحیح است. و تمام راویان آن شیعه امامی، ثقه و جلیل القدر هستند.[2] همچنین علامه مجلسی این روایت را «حسن مثل صحیح» ارزیابی کرده است.[3]
در تفسیر و شرح بخش دوم این روایت، احتمالاتی دادهاند؛ مانند این که گفتهاند مقصود گناهکاری است که شیطان بر او مسلط شده و غرق در گناه و شرور است و توبه نکرده و با همین حال میمیرد.[4] به عبارتی، خدا میداند با انجام چنین گناهی از طرف بندهاش، او آخرین شانس توبه را از دست داده و دیگر نقطه سفیدی در قلب او باقی نمانده که امید بازگشت در او باشد و این احتمال موافق آیات و روایات مربوط به توبه گناهکار و آمرزش گناهان هست[5] وگرنه ظاهر روایت، دلالت بر آن دارد که برخی گناهان به صورت کاملاً شانسی و تصادفی قابلیت آمرزش را ندارند، و یا آنکه خدا در شرایط کاملاً مساوی و بدون هیچ دلیل خاصی، گناهی را بخشیده و از بخشیدن گناه دیگر خودداری میکند و این موضوع، با آنکه موافق آیه «یَغْفِرُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یُعَذِّبُ مَنْ یَشاءُ» به نظر میرسد، اما با ادامه آیه «وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحیما» چندان همخوانی ندارد. و به عبارتی با آنکه خدا در بخشش و عدم بخشش مختار است و این اختیار نیز اعمال میکند، اما زمینههایی که خود فرد ایجاد کرده نیز نمیتواند در انتخاب یکی از این دو گزینه توسط خدا بیتأثیر باشد.
[1]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 2، ص 143، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. افراد در سند آن عبارتند از: علی بن إبراهیم قمی و پدرش هاشم، محمد بن ابی عمیر زیاد، هشام بن سالم؛ درباره اعتبار و ثقه بودن این افراد به ترتیب نک: نجاشی، احمد بن علی، رجال النجاشی، ص260، 16، 327 و 434، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1407ق.
[3]. «حسن کالصحیح»؛ مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق، رسولی، سید هاشم، ج 8، ص 336، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ دوم، 1404ق. «حسن کالصحیح»، روایتی است که راجع به راویان آن مدحی که تالی وثاقت است ذکر شده باشد، یا یک یا چند راوی آن از اصحاب اجماع باشد(قاسمی، محمد جمال الدین، قواعد التحدیث من فنون مصطلح الحدیث، ص 102، بیروت، دار الکتب العلمیة، 1399ق).
[4]. سروی مازندرانی، محمد صالح بن احمد، شرح الکافی (الاصول و الروضة)، محقق، شعرانی، ابو الحسن، ج 8، ص 392، تهران، المکتبة الإسلامیة، چاپ اول، 1382ق.
نظرات