جستجوی پیشرفته
بازدید
29807
آخرین بروزرسانی: 1394/03/06
خلاصه پرسش
اقسام استثناء را بیان کرده و در آیه «ما هذا بَشَراً اِنْ هذا اِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ»، نوع استثنا را مشخص نمایید؟
پرسش
اقسام استثنا را بیان نمایید و بفرمایید استثناء «اِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ» در آیه «وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً اِنْ هذا اِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ» کدام یک از اقسام استثناست و چرا مرفوع شده است؟
پاسخ اجمالی
تعریف استثناء و اقسام آن
استثناء عبارت است از اخراج اسم مابعد ادات استثناء، از حکم اسم ماقبل آنها به سبب یکی از ادات استثناء.[1]
یعنی آنچه بعد از ادات استثناء می‌آید، مشمول حکمی نخواهد بود که قبل از این ادات بدان اشاره شده است.
ادات استثناء عبارت‌اند از: «الّا، غیر، سوى، خلا، عدا، حاشا، لاسیّما، بید، لیس، لا یکون».[2]
استثناء به اعتباری بر دو قسم است: 1. استثنای مفرغ؛ آن استثنایى است که «مُستثنى منه» در کلام ذکر نشده باشد. مانند: «ما جائنی اِلّا احدٌ». 2. استثنای تام؛ آن است که «مستثنی منه» در کلام ذکر شده باشد. مانند: «جائنی القوم اِلّا زیداً.»
در استثناء تام، اگر مستثنی از جنس مستثنی منه و داخل در دلالت منطوقی آن باشد، آن‌را استثنای متصل گویند. مانند «زید» در مثال «جائنی القوم الّا زیداً»، که زید از جنس قوم و داخل در دلالت منطوقی قوم است.
و اگر مستثنى از جنس مستثنى منه و داخل در دلالت منطوقی آن نباشد، آن‌را استثنای منقطع یا منفصل گویند. مانند «فرس» در مثال «جائنی القوم الّا فرساً». که «فرس» از جنس قوم نبوده و داخل دردلالت منطوقی قوم نیست.
استثنای تام چه متصل چه منفصل یا در کلام موجب(مثبت) می‌باشد یا در کلام غیر موجب(منفی)،[3] ولی استثنای مفرغ، غالباً در کلام غیر موجب می‌آید.[4]
اعراب مستثنی
اعراب مستثنای مفرغ، به حسب عوامل می‌باشد؛ یعنی اگر عامل ماقبلش مرفوع طلب بود، مستثنی، مرفوع می‌شود و اگر عامل ماقبلش منصوب طلب بود مستثنی منصوب و اگر عامل ماقبلش مجرور طلب بود مستثنی مجرور خواهد شد. مانند: «ما قام اِلّا هندٌ».[5] یا مانند: «ما رایتُ اِلّا زیداً». یا مانند: «ما مررتُ اِلّا بزیدٍ».
اما مستثنای تام اگر در کلام موجب(مثبت) باشد مطلقاً منصوب می‌شود، چه در مستثنای متصل چه در منقطع؛ مانند: «جائنی القوم الا زیداً» و «جائنی القوم الا فرساً».
اگر مستثنای تام در کلام غیر موجب(منفی) واقع شود، اگر مستثنی متصل باشد در او دو وجه جایز است؛ نصب و تابعیت از مستثنى منه(رفع)، اما تبعیت کردن بهتر است. مانند «ما فَعَلُوهُ اِلَّا قَلِیلٌ» که رفع مستثنى (قلیل) بنابر تابعیت مستثنى از مستثنى منه است و از قسم «بدل بعض از کل» مى‏باشد، هرچند نصب آن نیز جایز است.
و اگر مستثنی منقطع باشد حجازیون آن‌را واجب النصب و تمیمیون علاوه بر نصب، اتباع از لفظ(رفع) را نیز اجازه داده‌اند مانند: ما جائنی القوم الا فرساً، او فرسٌ.[6]
اما آیه «وَ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما هذا بَشَراً اِنْ هذا اِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ»:[7]
لفظ «ما» در این‌جا نافیه و مشبهه به لیس بوده و همانند لیس، رفع به اسم و نصب به خبر می‌دهد. بنابراین «هذا» اسم اشاره و محلاً مرفوع است به عنوان اسم ما و «بشراً» منصوب شده به عنوان خبر ما. «اِن» نافیه و «هذا» مبتدا، «اِلّا» حصریه و از ادات حصر، «ملک»، خبر برای هذا و محصور فیه، و «کریم»، صفت برای «مَلَک» است.[8]
گفتنی است «الّا» همیشه از ادات استثناء نیست تا مابعدش همیشه به عنوان مستثنی منه باشد، بلکه «اِلّا» اقسام متعدد دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از: 1. استثنائیه،[9] 2. وصفیه،[10] 3. عاطفه،[11] 4. زائده،[12]5. حصریه و...،[13] بنابراین«اِلّا» در عبارت « اِنْ هذا اِلاَّ مَلَکٌ کَریمٌ» از ادات حصر محسوب شده نه استثناء، از این رو جای بحث از تطبیق مصداق استثناء و اعراب آن نیز نخواهد بود، ولی اگر آن را از ادات استثناء و برای استثناء قرار می‌دادیم نیز اشکالی متوجه نمی‌شد. زیرا استثناء در این‌جا مفرغ بوده و «ملکٌ» نیز به عنوان مستثنی و خبر برای «هذا» که مبتداست بوده در نتیجه باید مرفوع می‌شد که شد.
 

[1]. صفایى، غلامعلى‏، ترجمه و شرح مغنی الادیب،‏ ج 1، ص 141، قم، قدس، چاپ هشتم، 1387ش.
[2]. همان.
[3]. «هو ما یتقدّمه نفی او شبهه من نهی او استفهام انکاریّ‏ «غالبا» لا دائما». مدنى، علیخان بن احمد، الحدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه، محقق، مصحح، سجادى، ابو الفضل‏، ص 393، قم، ذوی القربى، چاپ اول، بی‌تا.
[4]. ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج ‏1، ص 142.
[5]. الحدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه، ص 391.
[6]. ر.ک: الحدائق الندیه فی شرح الفوائد الصمدیه، ص 388.
[7]. «و گفتند: منزّه است خدا، این بشر نیست این یک فرشته بزرگوار است.»، یوسف، 31.
[8]. صافی، محمود بن عبد الرحیم، الجدول فی اعراب القرآن، ج 12، ص 416 - 417، دمشق‏، بیروت، دار الرشید، مؤسسه الایمان، چاپ چهارم، 1418ق؛ دعاس- حمیدان- قاسم، اعراب القرآن الکریم، ج 2، ص 82، دمشق، دارالمنیر و دارالفارابى، چاپ اول، 1425ق.
[9]. ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج ‏1، ص 141.
[10] . «اِلّای وصفیه به معناى «غیر» است و همواره در جملات، این کلمه و مابعدش صفت واقع می‌‏شود و دلالت بر مغایرت موصوف با اسم مابعد خود می‌کند مانند: «لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَهٌ اِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا». شاهد در «الّا» اسمیه وصفیه است که صفت براى جمع منکر «آلهه» می‌باشد.»، ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج ‏1، ص 143.
[11]. «الّای عاطفه، همانند واو عاطفه دلالت بر تشریک معطوف و معطوف علیه در اعراب و حکم دارد، یعنى وقتی در کلام قرار می‌گیرد بیان می‌کند که معطوف همان حکم معطوف علیه را دارد». ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج 1، ص 148 – 149.
[12]. «در جایی است که هیچ‌‌یک از اقسام دیگر محتمل نباشند.»، ترجمه و شرح مغنی الادیب، ج ‏1، ص 150 – 151.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها