لطفا صبرکنید
بازدید
36043
36043
آخرین بروزرسانی:
1394/03/31
کد سایت
fa59960
کد بایگانی
73675
نمایه
بررسی استحباب گذاشتن عقیق زیر لب میت
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|کفن و دفن
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا گذاشتن عقیق زیر لب میت قبل از دفن مستحب است؟ دلیل آن چیست؟
پرسش
آیا روایتی در مورد استحباب گذاشتن عقیق زیر لب میت، از ائمه معصومین(ع) وارد شده است؟
پاسخ اجمالی
روایتی در این خصوص وجود ندارد، با این حال عدهای از فقها با توجه به داستانی که سید ابن طاووس نقل کرده است؛ چنین کاری را مستحب میدانند، اما در مقابل گروهی هم، چنین عملی را جایز ندانسته و آنرا اتلاف مال میدانند.
پاسخ تفصیلی
مسئله استحباب گذاشتن عقیقی که ذکر شهادتین و اسماء آل البیت(ع) در آن حک و نقاشی شده باشد، در زیر لب میت، با داستانی که سید بن طاووس (م 664ق) نقل نموده، آغاز و به مرور ایام مبدل به یک مسئله فقهی مشهور شده است. او میگوید:
جد من «ورّام بن ابی فارس» - وی از کسانی است که باید به او اقتدا نمود - وصیت میکند که بعد از وفاتش در دهانش نگینی از عقیق گذاشته شود که بر روی آن نام امامان(ع) باشد. پس من هم عقیقی برداشتم و این نامها را بر آن نوشتم «اللهُ رَبِّی، وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی، وَ عَلِی إمامى» و پس از نوشتن نام ائمّه(ع) تا آخر، نوشتم: «أَئِمَّتِی وَ وَسِیلَتِی» و وصیّت نمودم که آنرا بعد از مرگ در دهانم بگذارند، تا هنگام سؤال قبر، پاسخ دو فرشتهاى گردد که در قبر از انسان سؤال میکنند. ان شاء الله.[1]
همچنین زمخشرى در کتاب «ربیع الابرار» در باب «اللّباس و الحلى» از بعضى نقل کرده که کلمه شهادت «أشهد أن لا إله إلا الله» را بر نگینى نوشته و وصیّت کرده بود که بعد از مرگ در دهانش بگذارند.[2]
برخی از فقها؛ داستان سید بن طاووس را به عنوان یکی از ادله استحباب این عمل آوردهاند.[3] ظاهراً این بزرگان؛ به این مسئله به عنوان یک سیره مسلّم بین بزرگان و صلحا نگریسته و آنرا به عنوان یک دلیل تلقی نمودهاند؛ لذا درباره ردّ یا اثبات آن سخنی به میان نمیآوردهاند.
از اینرو؛ برخی از فقها در مستحبات دفن نوشتهاند: نگین عقیقى در دهان میت گذارند که بر آن نقش «لا اله الّا الله ربّى، محمّد نبیّی، علىّ و الحسن و الحسین و ... ائمتى» باشد.[4]
در مقابل؛ برخی از فقها چنین چیزی را جایز ندانسته و آنرا اتلاف مال میدانند:
محمد بن مکى عاملی معروف به شهید اول(م 786ق): «اگر وصیت شود به دفن انگشتر با میت یا هر چیزی شبیه به آن، از چیزهایی که بدان تبرّک میجویند، در اجابت وصیت او دو وجه ممکن است: الف. چنین وصیتی، وصیت به اتلاف مال است که از آن نهی شده است، ب. او مسلط بر مال خود است پس چنین وصیتی جاری مجرای وصیت در حق دیگری است، در این صورت، اجرای وصیت او منوط به آن است که وصیت او بیشتر از ثلث مال میت نباشد و یا از ورّاث اجازه بگیرند. امّا اگر در چنین کاری غرضی نباشد بهطور قطع چنین کاری جایز نیست؛ چون چنین کاری چیزی جز اتلاف مال نیست».[5]
ابن فهد حلی(م841ق): «اگر وصیت کند که در قبر با او انگشتری از عقیق گذاشته شود آیا چنین چیزی جایز است و یا اینکه این مسئله چیزی جز اتلاف مال نیست؟ جواب: وصیت به چنین چیزی باطل است و امتثال آن نیز جایز نیست».[6]
علامه مجلسی(ره)(م 1110ق) بعد از ذکر سخن سید ابن طاووس، مینویسد: «اکتفاء در گذاشتن نگین در دهان میت بر اساس چنین داستانی، خالی از اشکال نیست و غیر از او ندیدهام کسی متعرض چنین مسئلهای شود».[7] برخی از فقهای معاصر نیز سخن مجلسی(ره) را تأیید نمودهاند و نصی از معصوم(ع) برای آن نیافتهاند.[8]
ادله تسامح در سنن هم نمیتوانند مجوّز چنین اعمالی باشند؛ چون مضمون احادیث «مَن بلغ»[9] که به واسطه آن، در روایات دلالت کننده بر امور مستحبی، دقت سندی چندانی نمیشود، بعد از اثبات و احراز اصل مشروعیت عمل است، به همین جهت شیخ حر عاملی نام احادیث «مَن بلغ» را «باب استحباب انجام هر عمل مشروعی که پاداشی برای آن روایت شده»[10] گذاشته است. به تعبیر دیگر؛ هر عمل مشروعی که در حدیث ضعیفی برای آن ثوابی نقل شده، خوب و پسندیده است که به امید ثواب آن عمل را انجام داد نه اینکه با تمسک به چنین داستانی به هر عملی مشروعیت بخشید.
ممکن است سید ابن طاووس با توجه به احادیثی که در خصوص آثار عقیق وارد شده چنین مطلبی را بیان نموده باشند. برای نمونه؛ امام باقر(ع) فرمود: «کسی که انگشتری از عقیق بسازد و در آن بنویسد "مُحَمَّدٌ نَبِیُّ اللهِ وَ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللهِ" خداوند او را از مرگ بد دور نگهدارد و نمیمیرد مگر بر وحدانیت خداوند».[11]
جد من «ورّام بن ابی فارس» - وی از کسانی است که باید به او اقتدا نمود - وصیت میکند که بعد از وفاتش در دهانش نگینی از عقیق گذاشته شود که بر روی آن نام امامان(ع) باشد. پس من هم عقیقی برداشتم و این نامها را بر آن نوشتم «اللهُ رَبِّی، وَ مُحَمَّدٌ نَبِیِّی، وَ عَلِی إمامى» و پس از نوشتن نام ائمّه(ع) تا آخر، نوشتم: «أَئِمَّتِی وَ وَسِیلَتِی» و وصیّت نمودم که آنرا بعد از مرگ در دهانم بگذارند، تا هنگام سؤال قبر، پاسخ دو فرشتهاى گردد که در قبر از انسان سؤال میکنند. ان شاء الله.[1]
همچنین زمخشرى در کتاب «ربیع الابرار» در باب «اللّباس و الحلى» از بعضى نقل کرده که کلمه شهادت «أشهد أن لا إله إلا الله» را بر نگینى نوشته و وصیّت کرده بود که بعد از مرگ در دهانش بگذارند.[2]
برخی از فقها؛ داستان سید بن طاووس را به عنوان یکی از ادله استحباب این عمل آوردهاند.[3] ظاهراً این بزرگان؛ به این مسئله به عنوان یک سیره مسلّم بین بزرگان و صلحا نگریسته و آنرا به عنوان یک دلیل تلقی نمودهاند؛ لذا درباره ردّ یا اثبات آن سخنی به میان نمیآوردهاند.
از اینرو؛ برخی از فقها در مستحبات دفن نوشتهاند: نگین عقیقى در دهان میت گذارند که بر آن نقش «لا اله الّا الله ربّى، محمّد نبیّی، علىّ و الحسن و الحسین و ... ائمتى» باشد.[4]
در مقابل؛ برخی از فقها چنین چیزی را جایز ندانسته و آنرا اتلاف مال میدانند:
محمد بن مکى عاملی معروف به شهید اول(م 786ق): «اگر وصیت شود به دفن انگشتر با میت یا هر چیزی شبیه به آن، از چیزهایی که بدان تبرّک میجویند، در اجابت وصیت او دو وجه ممکن است: الف. چنین وصیتی، وصیت به اتلاف مال است که از آن نهی شده است، ب. او مسلط بر مال خود است پس چنین وصیتی جاری مجرای وصیت در حق دیگری است، در این صورت، اجرای وصیت او منوط به آن است که وصیت او بیشتر از ثلث مال میت نباشد و یا از ورّاث اجازه بگیرند. امّا اگر در چنین کاری غرضی نباشد بهطور قطع چنین کاری جایز نیست؛ چون چنین کاری چیزی جز اتلاف مال نیست».[5]
ابن فهد حلی(م841ق): «اگر وصیت کند که در قبر با او انگشتری از عقیق گذاشته شود آیا چنین چیزی جایز است و یا اینکه این مسئله چیزی جز اتلاف مال نیست؟ جواب: وصیت به چنین چیزی باطل است و امتثال آن نیز جایز نیست».[6]
علامه مجلسی(ره)(م 1110ق) بعد از ذکر سخن سید ابن طاووس، مینویسد: «اکتفاء در گذاشتن نگین در دهان میت بر اساس چنین داستانی، خالی از اشکال نیست و غیر از او ندیدهام کسی متعرض چنین مسئلهای شود».[7] برخی از فقهای معاصر نیز سخن مجلسی(ره) را تأیید نمودهاند و نصی از معصوم(ع) برای آن نیافتهاند.[8]
ادله تسامح در سنن هم نمیتوانند مجوّز چنین اعمالی باشند؛ چون مضمون احادیث «مَن بلغ»[9] که به واسطه آن، در روایات دلالت کننده بر امور مستحبی، دقت سندی چندانی نمیشود، بعد از اثبات و احراز اصل مشروعیت عمل است، به همین جهت شیخ حر عاملی نام احادیث «مَن بلغ» را «باب استحباب انجام هر عمل مشروعی که پاداشی برای آن روایت شده»[10] گذاشته است. به تعبیر دیگر؛ هر عمل مشروعی که در حدیث ضعیفی برای آن ثوابی نقل شده، خوب و پسندیده است که به امید ثواب آن عمل را انجام داد نه اینکه با تمسک به چنین داستانی به هر عملی مشروعیت بخشید.
ممکن است سید ابن طاووس با توجه به احادیثی که در خصوص آثار عقیق وارد شده چنین مطلبی را بیان نموده باشند. برای نمونه؛ امام باقر(ع) فرمود: «کسی که انگشتری از عقیق بسازد و در آن بنویسد "مُحَمَّدٌ نَبِیُّ اللهِ وَ عَلِیٌّ وَلِیُّ اللهِ" خداوند او را از مرگ بد دور نگهدارد و نمیمیرد مگر بر وحدانیت خداوند».[11]
[1]. سید ابن طاووس، على بن موسى، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 75، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1406ق.
[2]. زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الأبرار و نصوص الأخیار، ج 4، ص 442، بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، چاپ اول، 1412ق.
[3]. ر.ک: نجفى، محمد حسن، جواهر الکلام فی ثوبه الجدید، ج 2، ص 511، قم، مؤسسه دائرة المعارف فقه اسلامى بر مذهب اهل بیت(ع)، چاپ اول، 1421ق؛ شیخ انصاری، مرتضی، کتاب الطهارة، ج 4، ص 363، قم، کنگره جهانی بزرگداشت شیخ اعظم انصاری، چاپ اول، 1415ق؛ آملى، میرزا محمد تقى، مصباح الهدى فی شرح العروة الوثقى، ج 6، ص 223، تهران، نشر مؤلف، چاپ اول، 1380ق.
[4]. طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، العروة الوثقی (المحشّٰی)، محقق: محسنی سبزواری، احمد، ج 2، ص 124، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1419ق.
[5]. عاملی(شهید اول)، محمد بن مکی، ذکرى الشیعة فی أحکام الشریعة، ج 2، ص 83، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1419ق.
[6]. حلّى، جمال الدین، الرسائل العشر، ص 394، قم، کتابخانه آیة الله مرعشى، چاپ اول، 1409ق.
[7]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، ج 79، ص 52، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[8]. اشتهاردى، علیپناه، مدارک العروة، ج 7، ص 226، تهران، دار الأسوة للطباعة و النشر، چاپ اول، 1417ق؛ صافی گلپایگانى، على، ذخیرة العقبى، ج 9، ص 150، قم، گنج عرفان، چاپ اول، 1427ق.
[9]. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 2، ص 87، تهران، دارالکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[10]. حر عاملی، شیخ حرّ عاملی، ج 1، ص 80، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[11]. همان، ج 5، ص 91.
نظرات