لطفا صبرکنید
23654
- اشتراک گذاری
پیامبر اسلام(ص) بنابر خواست خداوند و تقدیر او درس نخواند و هرگز پیش استادی نرفت و هیچ کتابی ننوشت. علت این تقدیر الاهی نیز کاملاً روشن است. معجزه جاوید ایشان کتابی به نام قرآن بود و نوشتن و آوردن کتاب برای شخص درس خوانده، معمولاً کار محالی نیست، یا حداقل این شبهه را برای برخی ایجاد می کرد که شاید این کتاب(قرآن)، نتیجه تراوشات ذهنی و آموزش اساتید پیامبر (ص) باشد. از امامان معصوم به جز امام علی (ع) و امام سجاد (ع) نیز به علل مختلفی از جمله؛ وظایف امامت و رهبری اجتماعی مردم، وجود شرایط زمانی خاص، داشتن شاگردان و نویسندگان حدیث، کتابی به ما نرسیده است.
سؤال شما از چند منظر قابل بررسی است.
1. نسبت به وجود پیامبر اسلام (ص): پیامبر اسلام(ص) در شرایط بسیار خاص و ویژه ای زندگی می کردند. بنابر خواست خداوند و تقدیر او، پیامبر (ص) درس نخواند و هرگز پیش استادی نرفت و هیچ کتابی ننوشت. علت این تقدیر الاهی نیز کاملاً روشن است. معجزه جاوید ایشان کتابی به نام قرآن بود و نوشتن و آوردن کتاب برای شخص درس خوانده، معمولاً کار محالی نیست، یا حداقل این شبهه را برای برخی ایجاد می کرد که شاید این کتاب (قرآن)، نتیجه تراوشات ذهنی و آموزش اساتید پیامبر (ص) باشد. لذا قرآن می فرماید: "و تو قبل از این قرآن، هیچ نوشته و کتابى را نمىخواندى و نوشته و کتابى را به دست خویش نمىنوشتى و گرنه باطلگرایان (در نبوت تو) شک مىکردند". [1]
بنابراین، درست است که خواندن و نوشتن براى هر انسانى کمال محسوب مىشود، ولى گاه شرائطى پیش مىآید که نخواندن و ننوشتن کمال است. و این در مورد پیامبران مخصوصاً خاتم انبیاء (ص) کاملاً صدق مىکند، چه این که اگر دانشمندى درس خوانده، و فیلسوفى آگاه و پر مطالعه، ادعاى نبوت کند و کتابى به عنوان یک کتاب آسمانى ارائه دهد، در چنین شرائطى ممکن است وسوسه و تردیدهایى پیش بیاید که آیا این کتاب و مکتب مولود اندیشههاى خود او نیست؟ " شاید به خاطر این که دستاویزی برای مخالفان اسلام درست نشود، پیامبر(ص)حتی بعد از نبوتشان هم مطلبی ننوشتند [2] ، اما تمام علم را از وحی الاهی فرا گرفته بود". [3]
به قول حافظ:
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه،مسأله آموز صد مدرس شد. [4]
2. اما چرا ائمه (ع) کتابی ننوشتند؟
این حرف به طور مطلق صحیح نیست؛ یعنی امام علی(ع) که ابو الائمه(ع) نامیده می شوند،کتاب مشهوری نوشتند که در کلام فرزندان معصومشان به کتاب علی(ع) معروف بود. [5] از امام سجاد(ع) نیز کتاب معروف صحیفه سجادیه به دست ما رسیده است. بله! امروز کتابی به نام کتاب علی(ع) در دست ما نیست. در مورد تفسیر قرآن نیز اولین کسی که قرآن را جمع کرد امام علی (ع) بود که در آن شأن نزول و برخی از تفاسیر آن را آورده بود، اما به علت برخی از جریانات صدر اسلام توسط خلفا و به تبع آنان توسط مردم، پذیرفته نشد. [6]
ولی غیر از این نوشته ها که توسط امامان معصوم(ع) نگارش شد، دست نوشته ای از آنان گزارش نشده است. علت این امر را می توان در چند دلیل خلاصه کرد.
1-2. وظایف امامت و رهبری اجتماعی مردم
وظایفی که بر دوش امام هر عصر می باشد آن قدر گسترده و فراگیر است که نوشتن کتاب،در مقابل آن بسیار کوچک است. امام یک مولف و نویسنده نیست، او رهبری ظاهری و معنوی مردم را بر عهده دارد، وظیفه او تربیت انسان های پاک و مجاهدی است که بتوانند در راه اسلام جان فشانی کنند. وظیفه امام رسیدگی به همه امور دنیوی و اخروی مردم است. اگر چه این کار هم می تواند از امور مهم باشد، اما از جایی که امام (ع) همیشه به کار های اهم (مهم تر) اشتغال دارد، به چنین کارهای جز به اندازه ضرورت نمی پردازد. این ضرورت و وسعت وقت، ظاهراً جز برای امام علی(ع) و امام سجاد(ع)، وجود نداشت.
2-2.وجود شرایط زمانی خاص
این دلیل از دو جهت قابل بررسی است؛ اول: عدم استقبال و توجه مردم. مردم آن زمان به علت شرایطی که حکومت های غاصب فراهم کرده بودند توجه شایسته ای به اهل بیت(ع) نداشتند و علت اصلی خانه نشین شدن امامان معصوم(ع) همین عدم اقبال و توجه مردم بود. البته این عدم اقبال مردم، چیزی از شأن و جایگاه اهل بیت (ع) نمی کاهد و ضرر آن متوجه خود مردم می شود، ولی در هر حال برای ارایه یک نظر، فکر، یا نوشته ای که حاوی چنین خصوصیاتی باشد، آمادگی اجتماعی نیز لازم است.
دوم: وجود جو تقیه در آن زمان خاص. این جو خفقان نه تنها نسبت به هر مطلبی که ائمه می فرمودند یا نامه ای که می نوشتند، وجود داشت بلکه نسبت به کتاب های اصحاب ائمه(ع) نیز چنین بود. یکی از اصحاب امام جواد(ع) به حضرت عرض می کند:" استادان ما از امامان باقر(ع) و صادق(ع) روایاتی را نقل کرده و نوشته اند، ولی به خاطر شدت تقیه، کتاب هایشان را مخفی کردند و در جامعه انتشار ندادند، الآن با این کتاب ها چه کنیم؟ حضرت فرمود: در آن کتاب ها اشکالی وجود ندارد آنها را انتشار دهید." [7] بنابراین؛ از مهم ترین دلایلی که امامان معصوم(ع)از به دست گرفتن قلم و نوشتن حتی یک نامه(تا چه برسد به نوشتن کتاب)،ابا می کردند، وجود جو شدید تقیه بود. دستگاه حاکم اموی و عباسی در طول دوران امامت امامان معصوم(ع)، شدیداً آنان را تحت جازجویی و نظارت داشت. این امر در دوران امامان(ع) شدت و ضعف داشت، اما همه آنان در جو تقیه زندگی می کردند به طوری که امام باقر (ع) می فرماید: "تقیه دین من و دین پدران من است". [8]
3-2. داشتن شاگردان و نویسندگان حدیث
وظیفه نوشتن احادیث و فرمایشات امامان (ع) را عده ای از اصحاب آنان که مشهور به محدثان بودند، بر عهده داشتند. بنابراین؛ احادیث ائمه با تلاش و سعی اصحاب آنان برای ما باقی مانده است و با ننوشتن کتاب توسط ائمه(ع)، این احادیث از بین نرفت. بله! شاید گفته شود اگر خود امامان(ع) کتاب می نوشتند، اختلافی در آن پیدا نمی شد؟ ولی قطعاً چنین نیست؛ زیرا اگر ائمه کتاب می نوشتند، کتابشان مانند کتاب های اصحابشان از دستبرد تحریف کنندگان در امان نمی ماند، بلکه شدت تلاش، برای تحریف کتاب های آنان بسیار بیشتر از کتاب های اصحابشان بود و البته شدت گمراه شدن مردم با این کتاب های تحریف شده و منسوب به ائمه، بیشتر بود؛ زیرا مردم و حتی محدثان با توجه به انتساب این کتاب ها به ائمه(ع) احتمال خطا و اشتباه را در آن نمی دادند تا مانند کتاب های دیگر اصحاب به فکر پیرایش و تصحیح آن باشند. پس نهایتاً فایده ای در نوشتن کتاب توسط خود ائمه(ع) وجود نداشت.
در پایان متذکر می شویم، آنچه از آن به عنوان " تناقض های فراوان در کتاب های حدیث" یاد کردید، امر صحیحی نیست. بله برخی از تعارضات ظاهری که در احادیث وجود دارد با تلاش دانشمندان اسلامی قابل حل است. احادیث ما در طول تاریخ توسط اصحاب امامان و خود ائمه(ع) بارها مورد پیرایش و پالایش قرار گرفته است و در کلام فقها، تعارضات ظاهری برخی از روایات حل و فصل شده است.
برای اطلاع بیشتر در این باره می توانید به سؤال 1937 (سایت: 2185) (تشخیص و تمییز احادیث صحیح) مراجعه کنید.
[1] عنکبوت، 48.
[2] مطهری، مرتضی، پیامبر امی، ص 6، صدرا، تهران، 1378.
[3] مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 308، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1374.
[4] دیوان حافظ، غزل 167.
[5] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 1، ص 41، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365.
[6] برای اطلاع بیشتر به سؤال 4687 (سایت: 4954) مراجعه کنید.
[7] کافی، ج1 ، ص53.
[8] کافی، ج 2،ص219.