لطفا صبرکنید
بازدید
8476
8476
آخرین بروزرسانی:
1396/10/26
کد سایت
fa80278
کد بایگانی
97989
نمایه
عاقبت به خیری و عاقبت به شری
طبقه بندی موضوعی
انسان و اختیار
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
آیا این ناعدالتی نیست که خدا برخی انسانهایی که با ایمان و عمل صالح زندگی کردهاند را عاقبت به شر و در طرف مقابل برخی انسانهای ناسپاس و شرور را عاقبت به خیر کند؟
پرسش
سلام؛ چرا بعضی آدمهای خوب، عارف و مجاهد عاقبت به شر میشوند، اما بعضی از آدمهایی که یک عمر غرق در گناه بوده، لحظه آخر لطف خدا شاملشان میشود؟ خدا به این آدمهای یک عمر غرق گناه لطف میکند، اما به آنها که یک عمر عبادت کردند و فقط یک لحظه غفلت کردند لطف نمیکند؟ آیا اینکار خدا عادلانه است؟ علت چیست؟
پاسخ اجمالی
انسانها بر اساس نظام آفرینش مختار آفریده شدهاند؛ خداوند نیز برای اینکه زمینه انتخاب آزاد را برای انسانها فراهم کند، آنها را در مسیر زندگی از ابتدا تا لحظهی مرگ، مخاطب دو دعوت قرار داده است: یکی مخاطب دعوت عقل و پیامبران الهی، و دیگر مخاطب شیطان و خواستههای نفسانی. برخی از انسانها با اراده خود مسیر عقل و انبیا را انتخاب میکنند و برخی دیگر مسیر شیطان را بر میگزینند؛ بنابراین نباید گفت خداوند برخی را مورد لطف خاص خود قرار داده و برخی را از آن محروم کرده است، بلکه همه بهطور مساوی از لطف خداوند برخوردار هستند. علاوه بر این، اینگونه نیست که خداوند تنها به میل خود و بدون هیچ دلیلی فرد مطیع را ناگهان به فردی عصیانگر تبدیل کرده و عاقبت او را به شر ختم کند، بلکه کسی که عاقبت به شر شده زمینههای شری را از ابتدا در دل خود داشته، اما بروزش نمیداد، مانند بلعم باعورا که قرآن در مورد وی میفرماید: «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی آتَیْناهُ آیاتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّیْطانُ فَکانَ مِنَ الْغاوین»؛[1] و بر آنها بخوان سرگذشت آنکس را که آیات خود را به او دادیم، ولى (سرانجام) خود را از آن تهى ساخت و شیطان در پى او افتاد، و از گمراهان شد. از طرفی برخی انسانهای گنهکار و ناسپاس نیز وجود دارند که به صورت اختیاری در درون خود به خوبیها مشتاق بوده و به عبارتی زمینههای خیر در وجودشان نهفته است اما فرصت ظهور و بروز نمییابد که امکان عاقبت به خیری آنان وجود خواهد داشت.
توضیح اینکه برخی از انسانها ممکن است ابتدا دعوت حق را لبیک گفته باشند و در زندگی عادی و روز مره انسانهای خوبی باشند، اما از آنجا که شیطان دشمن قسم خورده انسانها است،[2] و در هر لحظه در کمین وی میباشد؛ لذا در مسیر پر پیچ و خم زندگی و آنجا که امتحانهای سخت الهی در پیش رو قرار میگیرد، کسانی که ایمان و تقوای الهی در وجودشان نهادینه نشده باشد،[3] گرفتار دامهای شیطان شده و پیروی از هوای نفس را با اختیار خویش بر میگزینند. و این انتخاب هیچگونه خللی در عدالت خدای متعال ایجاد نمیکند؛ چرا که خداوند راه هدایت و گمراهی را برای انسان مشخص نموده،[4] و اساساً وظیفه پیامآوران الهی نشان دادن مسیر رسیدن به سعادت و هشدار نسبت به پیروی نکردن از شیطان است.[5]
آیه «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی ...»، به روشنى به داستان کسى اشاره میکند که نخست در صف مؤمنان بود، و حامل آیات و علوم الهى گشته، سپس با اختیار خود و بدون آنکه جبری در کار باشد از این مسیر گام بیرون نهاد؛ به همین جهت شیطان به وسوسه او پرداخت، و عاقبت کارش به گمراهى و بدبختى کشیده شد.
لذا گاهى در میان مردم افرادى پیدا میشوند که ممکن است از نظر دین و معنویات به درجاتی رسیده باشند، ولى در اثر دنیاپرستى و خودخواهى و ریاستطلبى آنچنان در گمراهى فرو میروند که گویا علم و کمالی نداشتند و به حدى از شقاوت مىرسند که به تعبیر قرآن، شیطان همراه و ملازم آنان میشود: «و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق میکنند، و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند (چرا که شیطان، رفیق و همنشین آنها است) و کسى که شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینى است».[6]
از اینرو، چه بسا افرادی که از ابتدای زندگی با دین حق آشنا بوده و حدود آنرا رعایت میکردند، ولی در اواخر عمر خویش، راه شیطان را برگزیده و از خدا رویگردان شدند. و برخی دیگر در اواخر عمر خود راه حق را انتخاب کرده و عاقبت به خیر شدند. افرادی مانند حرّ بن یزید ریاحی که در لحظات آخر، در روز عاشورا به سپاه امام حسین(ع) پیوست و سعادتمند شد. در مقابل، افرادی مانند بلعم باعورا که آیه بالا در مورد او نازل شد، و کسانی که سالها به اسلام خدمت کرده و در کنار پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) با دشمنان جنگیدند، ولی در اواخر عمر خود، آخرت را به دنیا فروختند و در مقابل آن بزرگواران قرار گرفتند و سرانجام زندگی آنان به شر ختم شد.
توضیح اینکه برخی از انسانها ممکن است ابتدا دعوت حق را لبیک گفته باشند و در زندگی عادی و روز مره انسانهای خوبی باشند، اما از آنجا که شیطان دشمن قسم خورده انسانها است،[2] و در هر لحظه در کمین وی میباشد؛ لذا در مسیر پر پیچ و خم زندگی و آنجا که امتحانهای سخت الهی در پیش رو قرار میگیرد، کسانی که ایمان و تقوای الهی در وجودشان نهادینه نشده باشد،[3] گرفتار دامهای شیطان شده و پیروی از هوای نفس را با اختیار خویش بر میگزینند. و این انتخاب هیچگونه خللی در عدالت خدای متعال ایجاد نمیکند؛ چرا که خداوند راه هدایت و گمراهی را برای انسان مشخص نموده،[4] و اساساً وظیفه پیامآوران الهی نشان دادن مسیر رسیدن به سعادت و هشدار نسبت به پیروی نکردن از شیطان است.[5]
آیه «وَ اتْلُ عَلَیْهِمْ نَبَأَ الَّذی ...»، به روشنى به داستان کسى اشاره میکند که نخست در صف مؤمنان بود، و حامل آیات و علوم الهى گشته، سپس با اختیار خود و بدون آنکه جبری در کار باشد از این مسیر گام بیرون نهاد؛ به همین جهت شیطان به وسوسه او پرداخت، و عاقبت کارش به گمراهى و بدبختى کشیده شد.
لذا گاهى در میان مردم افرادى پیدا میشوند که ممکن است از نظر دین و معنویات به درجاتی رسیده باشند، ولى در اثر دنیاپرستى و خودخواهى و ریاستطلبى آنچنان در گمراهى فرو میروند که گویا علم و کمالی نداشتند و به حدى از شقاوت مىرسند که به تعبیر قرآن، شیطان همراه و ملازم آنان میشود: «و آنها کسانى هستند که اموال خود را براى نشان دادن به مردم انفاق میکنند، و ایمان به خدا و روز بازپسین ندارند (چرا که شیطان، رفیق و همنشین آنها است) و کسى که شیطان قرین او باشد، بد همنشین و قرینى است».[6]
از اینرو، چه بسا افرادی که از ابتدای زندگی با دین حق آشنا بوده و حدود آنرا رعایت میکردند، ولی در اواخر عمر خویش، راه شیطان را برگزیده و از خدا رویگردان شدند. و برخی دیگر در اواخر عمر خود راه حق را انتخاب کرده و عاقبت به خیر شدند. افرادی مانند حرّ بن یزید ریاحی که در لحظات آخر، در روز عاشورا به سپاه امام حسین(ع) پیوست و سعادتمند شد. در مقابل، افرادی مانند بلعم باعورا که آیه بالا در مورد او نازل شد، و کسانی که سالها به اسلام خدمت کرده و در کنار پیامبر اسلام(ص) و ائمه(ع) با دشمنان جنگیدند، ولی در اواخر عمر خود، آخرت را به دنیا فروختند و در مقابل آن بزرگواران قرار گرفتند و سرانجام زندگی آنان به شر ختم شد.
[1]. اعراف، 175.
[2]. «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعین»؛ گفت: به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد. سوره ص، 82.
[3]. عربهاى بادیه نشین گفتند: ایمان آوردهایم. بگو: شما ایمان نیاوردهاید، ولى بگویید اسلام آوردهایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است. حجرات، 14.
[4]. «وَ هَدَیْناهُ النَّجْدَیْن»؛ و او را به راه خیر و شرّ هدایت کردیم. بلد، 10.
[5]. «إِنَّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمَّا شاکِراً وَ إِمَّا کَفُوراً»؛ ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس. انسان، 3.
[6]. نساء، 38.
نظرات