لطفا صبرکنید
11210
- اشتراک گذاری
صورتهای حسی مجرد هستند و از بین نمی روند. بله ممکن است این صور علمیه فراموش شوند. ادراکات و صور حسی ارتباطی با ماده دارند؛ یعنی علم ما به فلان صورت محسوس، از وجود مادی آن حاصل شده است، یا به عبارت دیگر؛ شرط حضور ماده فقط جهت حصول استعداد در نفس برای ادراک حسی است. پس احتیاج ادراکات حسی به ماده فقط از باب معِد (آماده کننده) جهت حصول استعداد در نفس برای ادراک حسی است. و آنگاه که صور علمیه در نفس حاصل شد، از عالم ماده خارج شده و حرکت جوهری در ماده، تأثیری بر صور علمیه مجرد نخواهد داشت.
در مورد سؤال اول:
وجود از حیث تجرد از ماده و عدم تجرد از ماده، به سه عالم[1] تقسیم می شود:
1 . عالم ماده و قوه
2. عالم تجرد از ماده؛ در این عالم که به عالم مثال معروف است،ماده وجود ندارد ولی برخی از آثار ماده؛ مانند: شکل، مقدار، وضع، و غیر آن موجود است. صور جسمانی (ادراکات حسی) در این عالم قرار دارند.
3. عالم تجرد از ماده و آثار آن که به عالم عقل معروف است.
از طرفی در ابتدا علم در یک تقسیم ، به علوم حضوری و علوم حصولی تقسیم می شود، اما با امعان نظر و به دلیل براهینی که در جای خود اقامه شده است، علوم حصولی نیز به علم حضوری بر می گردد، یعنی صُور علمی به هرگونه که فرض شوند (حسی،خیالی،وهمی،عقلی) مجرد از ماده و خالی از قوه هستند. برای این مطلب برخی از ادله را می آوریم:
الف: بسیار واضح است که صور علمی در جایگاه معلوم بودنشان برای نفس، فعلیت کامل یافته و هیچ قوه ای ندارند، بنابراین هر تغییری که در این صورت علمیه فرض شود در واقع یک صورت جدید است که مباین با صورت قبلی است.[2] در حالی که اگر صورت علمی مادی باشد از تغییر ابایی نداشت. مثلا وقتی تصویر یک سیب را ذهن داریم، اگر همان سیب جلوی چشم ما به دو سیب تقسیم شود، وجود خارجی تقسیم شده است ولی صورت ذهنی و ادراک حسی ما که قبل از تقسیم این سیب داشته ایم از بین نرفته و تقسیم نشده است، بلکه علم جدیدی نسبت به این سیب برای ما حاصل شده است، علمی که مباین با علم قبل است در نتیجه علم به متغیر و تغییر غیر از تغییر علم است.
ب: اگر صور علمی و ادراکات حسی، مادی باشند، باید خواص لازم ماده را نیز داشته باشند، یعنی این ادراکات باید تقسیم شوند،یا زمان و مکان داشته باشند، یا این که به طور مثال، اگر به چیزی علم داشته باشیم و برای چندین سال از یادمان رفته باشد، دوباره که آن را به ذهن می آوریم، باید اگر مقید به زمان بود، با تغییر زمان، تغییر پیدا می کرد یا با تبدیل سلولهای مغزی مثلا از بین می رفت؟
تذکر:
بله ادراکات و صور حسی ارتباطی با ماده دارند؛ یعنی علم ما به فلان صورت محسوس، از وجود مادی آن حاصل شده است، یا به عبارت دیگر؛ شرط حضور ماده فقط جهت حصول استعداد در نفس برای اداراک حسی است[3]، ولی مدرِک همه ادراکات منسوب به انسان، نفس انسان است، لذا این جمله فلاسفه مشهور است که :" النفس فی وحدته کل القوی"[4]. نظیر این مسئله در باره خود نفس هم قابل بیان است؛ زیرا "نفس جسمانیة الحدوث و روحانیة البقاء"[5] است یعنی نفس در ابتداء پیدایش خود دارای یک وجود مادی است و بر اثر حرکت جوهری تکامل می یابد و در نهایت به مرحله تجرد عقلی می رسد و پیش از رسیدن به تجرد یک موجود جسمانی است. طبق این نظریه حقیقت نفس در آغاز جوهری جسمانی است اما در خلال حرکت جوهری پیوسته سیر تکاملی خود را از طریق وصول به مراتب برتر و شدیدتر وجود ادامه می دهد و با حفظ وحدت شخصی فرد در نهایت به مرتبه تجرد راه می یابد و موجود مجرد می شود[6] که ادامه راه ممکن است به بدن هم نیازی نداشته باشد.[7]
تا این جا؛ به این نتیجه رسیدیم که صور علمی (محسوس یا غیر محسوس)، مجرد هستند و نیاز داشتن آنها به ماده نیز روشن شد ولی اگر منظور از زایل شدن ادراکات حسی، از بین رفتن یاد آنان است که بعد از مدتی به فراموشی سپرده می شوند، این به معنای زایل شدن و از بین رفتن آنها نیست و فراموش شدن این ادراکات تعارضی با مجرد بودنشان ندارد.
در مورد سؤال دوم:
بنابر حکمت متعالیه،حرکت جوهری ثابت است و جسم که یکی از جواهر اولیه است شامل این حرکت است، اما همان طور که در سؤال اول بیان شد، احتیاج ادراکات حسی به ماده فقط از باب معِد (آماده کننده) جهت حصول استعداد در نفس برای ادراک حسی است. و آنگاه که صور علمیه در نفس حاصل شد، از عالم ماده خارج شده و حرکت جوهری در ماده تأثیری بر صور علمیه مجرد نخواهد داشت.
[1]طباطبایی،محمد حسین، نهایه الحکمه،ص 245، دفتر انتشارات اسلامی،قم،1362.
[2]نهایه الحکمه، ص 237 و 238.
[3]همان،ص 244.
[4]شیرازی،محمد بن ابراهیم(صدر المتالهین)، الأسفارالأربعة، ج8، ص 221، مکتبه مصطفوی، قم،1368؛ حسن زاده آملی،حسن، شرحالمنظومة، ج5، ص 180،نشر ناب،تهران،1369.
[5] الأسفارالأربعة، ج8، ص 346
[6] مصباح یزدی، شرح جلد هشتم، اسفار، جزء اول، ص 60، نشر پیشین. با استفاده از سایت اندیشه قم.
[7]ملا صدرا در این باره می گوید:« الحق أن النفس تنفصل عن البدن بسبب استقلالها فی الوجود على التدریج و تنقطع شیئا فشیئا من هذه النشأة الطبیعیة إلى نشأة ثانیة لما مر من إثبات الحرکة الذاتیة للوجود فی الجواهر المتعلقة بالمواد الهیولانیة فالنفس تتحول فی ذاتها من طور إلى طور و تشتد فی تجوهرها من ضعف إلى قوة و کلما قویت النفس و قلت إفاضة القوة منها على البدن لانصرافها عنه إلى جانب آخر» نک: الأسفارالأربعة، ج9، ص 52.