لطفا صبرکنید
بازدید
9157
9157
آخرین بروزرسانی:
1397/09/15
کد سایت
fa82225
کد بایگانی
100065
نمایه
حقوق خویشاوندان
طبقه بندی موضوعی
تفسیر
اصطلاحات
حق ، حقوق ، حقیقت
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
در دین مقدس اسلام، خویشاوندان از چه حقوقی برخوردارند؟
پرسش
اینکه در تعدادی از آیات قرآن آمده است، حق خویشاوندان را بدهید! حق خویشاوند چیست؟ و آنها چه حقوقی به گردن ما دارند؟
پاسخ اجمالی
حقوق خویشاوندی و فامیلی از موضوعاتی است که در دین اسلام اهتمام ویژهای نسبت به آن شده، و در آیات و احادیث تحت عناوینی، مانند حق «ذی القربی» به آنها تصریح شده است.
ذی القربی(خویشاوند) علاوه بر نسبتهای نسبی نزدیک، در معنای وسیعتر شامل نسبتهای سببی و حتی طایفهای و قبیلهای هم میشود.
دلیل اهمیت دادن اسلام به حقوق خویشاوندی؛ از آنرو است که انسان در زندگی اجتماعی هر مقدار که ثروتمند باشد، باز از حمایت خویشاوندان و بستگان خود بینیاز نیست. خویشاوندان انسان، بزرگترین گروهى هستند که از او حمایت میکنند و اضطراب و ناراحتى او را میزدایند، و در هنگام مصیبتها نسبت به او، پرعاطفهترین مردم میباشند.
برخی از مهمترین حقوق خویشاوندی عبارتاند از: احسان و نیکی، صله رحم، کمکهای مالی و ارث.
البته در طرف مقابل، نباید به بهانه ارتباط خویشاوندی، حق را زیر پا گذاشت.
ذی القربی(خویشاوند) علاوه بر نسبتهای نسبی نزدیک، در معنای وسیعتر شامل نسبتهای سببی و حتی طایفهای و قبیلهای هم میشود.
دلیل اهمیت دادن اسلام به حقوق خویشاوندی؛ از آنرو است که انسان در زندگی اجتماعی هر مقدار که ثروتمند باشد، باز از حمایت خویشاوندان و بستگان خود بینیاز نیست. خویشاوندان انسان، بزرگترین گروهى هستند که از او حمایت میکنند و اضطراب و ناراحتى او را میزدایند، و در هنگام مصیبتها نسبت به او، پرعاطفهترین مردم میباشند.
برخی از مهمترین حقوق خویشاوندی عبارتاند از: احسان و نیکی، صله رحم، کمکهای مالی و ارث.
البته در طرف مقابل، نباید به بهانه ارتباط خویشاوندی، حق را زیر پا گذاشت.
پاسخ تفصیلی
حقوق خویشاوندی و فامیلی از موضوعاتی است که در دین اسلام اهتمام ویژهای نسبت به آن شده، و در آیات و احادیث به رعایت آن تصریح شده است. قرآن کریم در آیاتی چند خطاب به پیامبر اسلام(ص) تأکید میکند حق خویشاوندان را بپرداز؛ مانند: «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیل...»؛[1]
و حقّ نزدیکان و مسکینان و در راهماندگان را ادا کن.
«فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیل...»؛[2]
پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راهماندگان را ادا کن.
معنای ذی القربی(خویشاوند)
قبل از پرداختن به تفسیر آیات فوق باید گفت؛ خویشاوند گاه به کسی اطلاق میشود که نسبت خونی با شخص دیگر دارد؛ مانند عمو، عمه، خاله و دایی. و گاه به کسی اطلاق میشود که نسبت سببی دارد؛ مانند داماد: «و او است آن که از آب(نطفه) بشرى آفرید، پس او را داراى رابطه نسبى و سببى قرار داد».[3]
البته خویشاوندی گاه شامل طایفه و قبیله نیز میشود. آنجا که قرآن در نسبت خویشاوندی شعیب نبی(ع) با قوم مدین میفرماید: «گفتند: اى شعیب، بسیارى از چیزهایى را که میگویى نمیفهمیم، تو را در میان خود ناتوان میبینیم، اگر به خاطر قبیلهات نبود، سنگسارت میکردیم».[4]
این آیه عامل تأمین امنیت حضرت شعیب(ع) را طایفه وی بیان میکند و میگوید کفار از ترس خویشان شعیب نمیتوانستند حریم امنیتی وی را بشکنند و به وی آسیب رسانند.
پس از بیان این مقدمه باید گفت؛ مفسران در مورد حقی که خداوند در آیات فوق برای ذی القربی(خویشاوند) به رسمیت شناخته و پیامبرش را موظف به پرداخت آن نموده است، نظریات مختلفی ارائه کردهاند:
1. برخی معتقدند، مخاطب آیات فوق پیامبر اسلام(ص) است و منظور از «ذى القربى» خویشاوندان رسول خدا(ص) است، و این آیات در شأن حضرت فاطمه(ع) نازل شده؛ از اینرو پیامبر فدک را به فاطمه بخشید.[5]
2. از امام سجاد(ع) نقل شده است، منظور آیه پرداخت حقوق خویشاوندان پیامبر(ص) از بیت المال است؛ یعنی سهم آنان از غنایم جنگی. و مخاطب این آیه، حاکمان و جانشینان آنها هستند.[6]
3. برخی میگویند؛ حق این است که آیه در صدد بیان صله رحم، و بر طرف کردن مشکلات و کمکهای مالی به خویشاوندان است.[7] البته برخی آیه را منحصر در صله رحم دانستند.[8]
4. بعضی گفتهاند؛ منظور از ذی القربی محارم هستند و حق آنها پرداخت نفقه است، در صورتی که فقیر و ناتوان از کسب و درآمد باشند.[9]
5. گروه دیگر از مفسران خطاب در این آیه را عام گرفتهاند، و معتقدند مخاطب آیه پیامبر(ص) و غیر پیامبر میباشند، و همه مردم موظفاند حق خویشاوندان خود را فراموش نکنند.
بدیهی است که این نظریات منافاتى با هم ندارد و قابل جمع هستند، به این ترتیب که مفهوم آیه مفهوم گستردهاى است و پیامبر و خویشاوندان او مخصوصاً فاطمه(س) مصداق اتم آن است.[10]
بر اساس تعالیم قرآن و روایات خویشاوندان و بستگان نسبت به یکدیگر حقوق فراوانی دارند. و این حقوق آنچنان دارای اهمیت است که در قرآن به رعایت آن امر شده است، با عباراتی؛ مانند «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى».[11]
امام سجاد(ع) در این مسئله میفرماید: «وَ حُقُوقُ رَحِمِکَ کَثِیرَةٌ مُتَّصِلَةٌ بِقَدْرِ اتِّصَالِ الرَّحِمِ فِی الْقَرَابَةِ فَأَوْجَبُهَا عَلَیْکَ حَقُّ أُمِّکَ ثُمَّ حَقُّ أَبِیکَ ...»؛[12] و حقوق خویشانت بسیار است و مربوط به اندازه نزدیکى پیوند خویشاوندى است. واجبترین آنها حقّ مادر تو است، سپس حقّ پدرت، آنگاه حقّ فرزندت، سپس حقّ برادرت، و پس از آن به ترتیب حقّ هر که نزدیک و نزدیکتر است که نزدیکتر در اولویت است.
البته در حقوق خویشاوندی هر چه قرابت نزدیکتر باشد از جهت حق در اولویت خواهد بود. این سخن قرآن کریم است: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّه»؛[13] و در کتاب خدا خویشاوندان نسبى از مؤمنان و مهاجران به یکدیگر سزاوارترند.
البته آیات و روایاتی نیز وجود دارند که نشانگر آن هستند که اگر میان رعایت حقوق خویشاوندی و دینداری و حقمداری تعارضی وجود داشته باشد، نباید به بهانه رعایت حقوق خویشاوندی از دین و حق چشم پوشید.
فلسفه اهتمام به حقوق خویشاوندی
دلیل این همه اهمیت به حقوق خویشاوندی، در سخنان امام علی(ع) چنین آمده است: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا یَسْتَغْنِی الرَّجُلُ وَ إِنْ کَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشِیرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ ...»؛[14].
اى مردم، انسان هر مقدار که ثروتمند باشد، باز از خویشاوندان خود بینیاز نیست که از او با زبان و دست دفاع کنند. خویشاوندان انسان، بزرگترین گروهى هستند که از او حمایت میکنند و اضطراب و ناراحتى او را میزدایند، و در هنگام مصیبتها نسبت به او، پر عاطفهترین مردم میباشند... آگاه باشید، مبادا از بستگان تهیدست خود رو برگردانید و از آنان چیزى را دریغ دارید، که نگاه داشتن مال دنیا، زیادى نیاورد و از بین رفتنش کمبودى ایجاد نکند. آنکس که دست دهنده خود را از بستگانش باز دارد، تنها یک دست را از آنها گرفته، امّا دستهاى فراوانى را از خویش دور کرده است، و کسى که پر و بال محبّت را بگستراند، دوستى خویشاوندانش تداوم خواهد داشت.
آنحضرت در فلسفه گرامیداشت حق خویشاوندی به فرزندش میفرماید: «وَ أَکْرِمْ عَشِیرَتَکَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُکَ الَّذِی بِهِ تَطِیرُ وَ أَصْلُکَ الَّذِی إِلَیْهِ تَصِیرُ وَ یَدُکَ الَّتِی بِهَا تَصُول»؛[15]
و خویشانت را گرامى دار؛ زیرا آنان پر و بال تو هستند که با آن پرواز میکنى، و اصل و ریشه تو هستند که به آنها باز میگردى.
برخی از مهمترین حقوق خویشان
1. احسان و نیکی: یکی از حقوقی که خداوند مسلمانان را به رعایت آن فرمان داده، احسان و نیکی نسبت به خویشان است: «هنگامى که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که هرگز جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مسکینان نیکى کنید».[16]
«نیکى آن نیست که روى خود به جانب مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوکار کسى است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد. و مال خود را، با آنکه دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و دربندماندگان ببخشد».[17]
«احسان» از «حسن» به معنای هر نوع کار خوب و کمک و یاری است که نسبت به دیگری انجام میشود. البته در فرهنگ قرآن اگر احسان و نیکی به خویشان مورد تأکید قرار گرفته، این بدان معنا نیست که نسبت به دیگران نباید احسان و نیکی نمود.
2. صله رحم: صله رحم که همان رفت و آمدهای فامیلی است، مورد اهتمام ویژه قرآن و احادیث میباشد: «وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَل...»؛[18] و آنها که پیوندهایى را که خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار میدارند.
3. اطعام و کمک مالی: «أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ، یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ»؛[19] یا غذا دادن در روز گرسنگى، یتیمى از خویشاوندان.
4. ارث: از دیگر حقوق خویشاوندان ارث بردن از یکدیگر است که این اختصاص به خویشان نسبی به ترتیب اولویت و طبقات ارث دارد: «براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جاى میگذارند، سهمى است و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان میگذارند، سهمى خواه آن مال، کم باشد یا زیاد این سهمى است تعیین شده و پرداختنى».[20]
و حقّ نزدیکان و مسکینان و در راهماندگان را ادا کن.
«فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ وَ الْمِسْکینَ وَ ابْنَ السَّبیل...»؛[2]
پس حقّ نزدیکان و مسکینان و در راهماندگان را ادا کن.
معنای ذی القربی(خویشاوند)
قبل از پرداختن به تفسیر آیات فوق باید گفت؛ خویشاوند گاه به کسی اطلاق میشود که نسبت خونی با شخص دیگر دارد؛ مانند عمو، عمه، خاله و دایی. و گاه به کسی اطلاق میشود که نسبت سببی دارد؛ مانند داماد: «و او است آن که از آب(نطفه) بشرى آفرید، پس او را داراى رابطه نسبى و سببى قرار داد».[3]
البته خویشاوندی گاه شامل طایفه و قبیله نیز میشود. آنجا که قرآن در نسبت خویشاوندی شعیب نبی(ع) با قوم مدین میفرماید: «گفتند: اى شعیب، بسیارى از چیزهایى را که میگویى نمیفهمیم، تو را در میان خود ناتوان میبینیم، اگر به خاطر قبیلهات نبود، سنگسارت میکردیم».[4]
این آیه عامل تأمین امنیت حضرت شعیب(ع) را طایفه وی بیان میکند و میگوید کفار از ترس خویشان شعیب نمیتوانستند حریم امنیتی وی را بشکنند و به وی آسیب رسانند.
پس از بیان این مقدمه باید گفت؛ مفسران در مورد حقی که خداوند در آیات فوق برای ذی القربی(خویشاوند) به رسمیت شناخته و پیامبرش را موظف به پرداخت آن نموده است، نظریات مختلفی ارائه کردهاند:
1. برخی معتقدند، مخاطب آیات فوق پیامبر اسلام(ص) است و منظور از «ذى القربى» خویشاوندان رسول خدا(ص) است، و این آیات در شأن حضرت فاطمه(ع) نازل شده؛ از اینرو پیامبر فدک را به فاطمه بخشید.[5]
2. از امام سجاد(ع) نقل شده است، منظور آیه پرداخت حقوق خویشاوندان پیامبر(ص) از بیت المال است؛ یعنی سهم آنان از غنایم جنگی. و مخاطب این آیه، حاکمان و جانشینان آنها هستند.[6]
3. برخی میگویند؛ حق این است که آیه در صدد بیان صله رحم، و بر طرف کردن مشکلات و کمکهای مالی به خویشاوندان است.[7] البته برخی آیه را منحصر در صله رحم دانستند.[8]
4. بعضی گفتهاند؛ منظور از ذی القربی محارم هستند و حق آنها پرداخت نفقه است، در صورتی که فقیر و ناتوان از کسب و درآمد باشند.[9]
5. گروه دیگر از مفسران خطاب در این آیه را عام گرفتهاند، و معتقدند مخاطب آیه پیامبر(ص) و غیر پیامبر میباشند، و همه مردم موظفاند حق خویشاوندان خود را فراموش نکنند.
بدیهی است که این نظریات منافاتى با هم ندارد و قابل جمع هستند، به این ترتیب که مفهوم آیه مفهوم گستردهاى است و پیامبر و خویشاوندان او مخصوصاً فاطمه(س) مصداق اتم آن است.[10]
بر اساس تعالیم قرآن و روایات خویشاوندان و بستگان نسبت به یکدیگر حقوق فراوانی دارند. و این حقوق آنچنان دارای اهمیت است که در قرآن به رعایت آن امر شده است، با عباراتی؛ مانند «وَ آتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، «فَآتِ ذَا الْقُرْبى حَقَّهُ»، «إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَ الْإِحْسانِ وَ إیتاءِ ذِی الْقُرْبى».[11]
امام سجاد(ع) در این مسئله میفرماید: «وَ حُقُوقُ رَحِمِکَ کَثِیرَةٌ مُتَّصِلَةٌ بِقَدْرِ اتِّصَالِ الرَّحِمِ فِی الْقَرَابَةِ فَأَوْجَبُهَا عَلَیْکَ حَقُّ أُمِّکَ ثُمَّ حَقُّ أَبِیکَ ...»؛[12] و حقوق خویشانت بسیار است و مربوط به اندازه نزدیکى پیوند خویشاوندى است. واجبترین آنها حقّ مادر تو است، سپس حقّ پدرت، آنگاه حقّ فرزندت، سپس حقّ برادرت، و پس از آن به ترتیب حقّ هر که نزدیک و نزدیکتر است که نزدیکتر در اولویت است.
البته در حقوق خویشاوندی هر چه قرابت نزدیکتر باشد از جهت حق در اولویت خواهد بود. این سخن قرآن کریم است: «وَ أُولُوا الْأَرْحامِ بَعْضُهُمْ أَوْلى بِبَعْضٍ فی کِتابِ اللَّه»؛[13] و در کتاب خدا خویشاوندان نسبى از مؤمنان و مهاجران به یکدیگر سزاوارترند.
البته آیات و روایاتی نیز وجود دارند که نشانگر آن هستند که اگر میان رعایت حقوق خویشاوندی و دینداری و حقمداری تعارضی وجود داشته باشد، نباید به بهانه رعایت حقوق خویشاوندی از دین و حق چشم پوشید.
فلسفه اهتمام به حقوق خویشاوندی
دلیل این همه اهمیت به حقوق خویشاوندی، در سخنان امام علی(ع) چنین آمده است: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّهُ لَا یَسْتَغْنِی الرَّجُلُ وَ إِنْ کَانَ ذَا مَالٍ عَنْ [عَشِیرَتِهِ] عِتْرَتِهِ وَ دِفَاعِهِمْ عَنْهُ بِأَیْدِیهِمْ وَ أَلْسِنَتِهِمْ ...»؛[14].
اى مردم، انسان هر مقدار که ثروتمند باشد، باز از خویشاوندان خود بینیاز نیست که از او با زبان و دست دفاع کنند. خویشاوندان انسان، بزرگترین گروهى هستند که از او حمایت میکنند و اضطراب و ناراحتى او را میزدایند، و در هنگام مصیبتها نسبت به او، پر عاطفهترین مردم میباشند... آگاه باشید، مبادا از بستگان تهیدست خود رو برگردانید و از آنان چیزى را دریغ دارید، که نگاه داشتن مال دنیا، زیادى نیاورد و از بین رفتنش کمبودى ایجاد نکند. آنکس که دست دهنده خود را از بستگانش باز دارد، تنها یک دست را از آنها گرفته، امّا دستهاى فراوانى را از خویش دور کرده است، و کسى که پر و بال محبّت را بگستراند، دوستى خویشاوندانش تداوم خواهد داشت.
آنحضرت در فلسفه گرامیداشت حق خویشاوندی به فرزندش میفرماید: «وَ أَکْرِمْ عَشِیرَتَکَ فَإِنَّهُمْ جَنَاحُکَ الَّذِی بِهِ تَطِیرُ وَ أَصْلُکَ الَّذِی إِلَیْهِ تَصِیرُ وَ یَدُکَ الَّتِی بِهَا تَصُول»؛[15]
و خویشانت را گرامى دار؛ زیرا آنان پر و بال تو هستند که با آن پرواز میکنى، و اصل و ریشه تو هستند که به آنها باز میگردى.
برخی از مهمترین حقوق خویشان
1. احسان و نیکی: یکی از حقوقی که خداوند مسلمانان را به رعایت آن فرمان داده، احسان و نیکی نسبت به خویشان است: «هنگامى که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که هرگز جز خدا را نپرستید و به پدر و مادر و خویشان و یتیمان و مسکینان نیکى کنید».[16]
«نیکى آن نیست که روى خود به جانب مشرق و مغرب کنید، بلکه نیکوکار کسى است که به خدا و روز بازپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران ایمان آورد. و مال خود را، با آنکه دوستش دارد، به خویشاوندان و یتیمان و درماندگان و مسافران و گدایان و دربندماندگان ببخشد».[17]
«احسان» از «حسن» به معنای هر نوع کار خوب و کمک و یاری است که نسبت به دیگری انجام میشود. البته در فرهنگ قرآن اگر احسان و نیکی به خویشان مورد تأکید قرار گرفته، این بدان معنا نیست که نسبت به دیگران نباید احسان و نیکی نمود.
2. صله رحم: صله رحم که همان رفت و آمدهای فامیلی است، مورد اهتمام ویژه قرآن و احادیث میباشد: «وَ الَّذینَ یَصِلُونَ ما أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ یُوصَل...»؛[18] و آنها که پیوندهایى را که خدا دستور به برقرارى آن داده، برقرار میدارند.
3. اطعام و کمک مالی: «أَوْ إِطْعامٌ فی یَوْمٍ ذی مَسْغَبَةٍ، یَتیماً ذا مَقْرَبَةٍ»؛[19] یا غذا دادن در روز گرسنگى، یتیمى از خویشاوندان.
4. ارث: از دیگر حقوق خویشاوندان ارث بردن از یکدیگر است که این اختصاص به خویشان نسبی به ترتیب اولویت و طبقات ارث دارد: «براى مردان، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان از خود بر جاى میگذارند، سهمى است و براى زنان نیز، از آنچه پدر و مادر و خویشاوندان میگذارند، سهمى خواه آن مال، کم باشد یا زیاد این سهمى است تعیین شده و پرداختنى».[20]
[1]. اسراء، 26.
[2]. روم، 38.
[3]. فرقان، 54.
[4]. هود، 91.
[5]. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر القمی، محقق، مصحح، موسوی جزائری، سید طیب، ج 2، ص 18، قم، دار الکتاب، قم، چاپ سوم، 1404ق.
[6]. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لأحکام القرآن، ج 11، ص 247، تهران، ناصر خسرو، چاپ اول، 1364ش.
[7]. همان.
[8]. ثعلبی نیشابوری، ابو اسحاق احمد بن ابراهیم، الکشف و البیان عن تفسیر القرآن، ج 6، ص 95، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ اول، 1422ق.
[9]. ر. ک: آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیة، علی عبدالباری، ج 8، ص 6، بیروت، دارالکتب العلمیة، چاپ اول، 1415ق.
[10]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 16، ص 441- 442، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ اول، 1374ش.
[11]. نحل، 90.
[12]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول صلی الله علیه و آله، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 256، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[13]. احزاب، 6.
[14]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 65، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[15]. همان، ص 405.
[16]. بقره، 83.
[17] بقره، 177.
[18]. رعد، 21.
[19]. بلد، 14و 15.
[20]. نساء، 7.
نظرات