لطفا صبرکنید
بازدید
5916
5916
آخرین بروزرسانی:
1396/10/06
کد سایت
fa82377
کد بایگانی
100245
نمایه
وظیفه مردم و نخبگان در برابر فساد حکومتها
طبقه بندی موضوعی
انتقاداتی در عملکرد
اصطلاحات
فساد ، فاسد ، مفسد ، مفسده
گروه بندی اصطلاحات
اصطلاحات فقهی - اصولی|سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
نابسامانیهای گوناگون در جامعه، ناشی از انحراف حکومتها است، و یا انحراف حکومتها، ناشی از بیتفاوتی جامعه نسبت به آنان؟! به عبارت دیگر، آیا مردم، مقصر اصلی هستند، یا حاکمان؟!
پرسش
سلام علیکم؛ وقتی مسیر سیاسی و فرهنگی جامعهای منحرف میشود، آیا با توجه به حدیث «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ»، باید مسئولان را مقصر دانست، یا با توجه به اینکه معروف است مسئولان خوب را مردم خوب انتخاب میکنند باید مردم را مقصر دانست؟ وقتی دولت یا نمایندهای بد عمل میکند، وقتی جامعه پر از فساد میشود، باید گفت مردم بد بودند که این وضعیت پیش آمده: «إن الله لا یغیر ما بقوم حتى یغیروا ما بأنفسهم»، یا مسئولان مقصر بودند؟ مسئولان علت بد شدن مردماند، یا مردم علت بد شدن مسئولاناند که از آنها مطالبه نمیکنند و ساکت مینشینند؟
پاسخ اجمالی
تنها بر اساس احادیثی؛ مانند «اَلنّاسُ بِاُمَرائِهِمْ اَشْبَهُ مِنْهُمْ بِآبائِهِمْ»؛[1] و «الناس علی دین ملوکهم»،[2] نمیتوان مردم و یا مسئولان و حاکمان را به تنهایی در به وجود آمدن انحراف، فساد و نابسامانیهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و... مقصر دانست؛ چرا که مسئولیتهای این دو قشر، دو سویه و دو جانبه بوده، و مسئول بودن هر کدام از این دو گروه، از مسئولیت و پاسخگو بودن طرف دیگر نمیکاهد. اما به صورت خاص میتوان گفت که حاکمان در برابر اعمال نادرست خود که اثر منفی بر جامعه میگذارد به صورت مطلق مسئولاند، و از طرف مقابل، آن گروه از جامعه؛ مانند عالمان، نخبگان و... که در جامعه تأثیرگذارند، و میتوانند از باب امر به معروف و «النصیحه لائمة المسلمین»،[3] از انحرافات جلوگیری نموده، و توانایی برکناری مسئولان فاسد و انتخاب مسئولان صالح را دارند، نیز مسئولیت خطیری در برابر انحرافات حکومت دارند، و اگر از نفوذ و توانایی خود به نحو مناسب استفاده نکنند، مورد بازخواست الهی قرار خواهند گرفت.
قرآن کریم در این زمینه خطاب به افرادی که توانایی مبارزه را دارند میفرماید: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها ...»؛[4] چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که میگویند: پروردگارا، ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، نجات ده و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده، و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما.
این آیه همچنین نشانگر آن است که مستضعفان پاکدامنی که به دلیل شرایط حاکم بر آنها توانایی ایجاد تغییر و تحول را ندارند، از مسئولیت کمتری برخوردار بوده و یا شاید در مواردی، هیچ مسئولیتی نداشته باشند.
این موضوع، در آیهای دیگر نیز بازگو شده است:
«إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلا»؛[5] مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانى که براستى تحت فشار قرار گرفتهاند (و حقیقتاً مستضعفاند) نه چارهاى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده) مییابند.
البته نباید با نگاهی افراطی، این آیات را به گونهای تفسیر کرد که با دیدن هر انحرافی از جانب حکومتها، از ابتدا به اقدامات خشونتآمیز متوسل شد، بلکه مهمترین نکته همان احساس مسئولیت در قبال جامعه و مردم است.
در همین راستا ارزیابی میشود کلام پر معنای امام علی(ع) که فرمود: «... و اگر نبود عهدى که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگى هیچ ستمگر و گرسنگى هیچ مظلومى سکوت ننمایند ...». [6]
امیرمؤمنان(ع) که خود زمامدار جامعه اسلامی بود، وظایف و حقوق بسیاری را برای شهروندان جامعه اسلامی به رسمیت میشناخت که یکی از آنها همین مسئله نصیحت و خیرخواهی حاکمان و مسئولان است: «وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ». [7] تا بدین وسیله حاکم و زمامدار را در پیشبرد اهداف یاری نموده و از انحراف جلوگیری نمایند.
امام علی(ع) در تعبیری صریحتر علاوه بر آنکه این مسئولیت را بر عهده مردم، بویژه نخبگان و عالمان میگذارد، به آنان تضمین میدهد که بیان کاستیها و نابسامانیهای حکومت نباید موجب آن شود تا آزادیهای منتقدان مورد تعرض و تهدید قرار گیرد: «فَلَا تَکُفُّوا عَنِّی مَقَالَةً بِحَقٍّ»؛[8] و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود بر من گران میآید؛ یعنی اگر از نظر شما در زمینه مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... در کار من اشکالی به نظر میرسد، آنرا آزادانه مطرح کنید تا من در صدد اصلاح آن برآیم.
حضرتشان، مردم را در ارائه راهکار و پیشنهاد در اداره امور جامعه فرامیخواند: «أَوْ َمَشُورَةً عَدْل».[9]
بنابر این مشارکت در تصمیمگیری در قالب مشورت، پیشنهاد و ارائه راهکار و بیان نواقص و ضعفها، وظیفه مردم - بویژه نخبگان - در برابر حکومت بوده، و اگر در این مسئله کوتاهی صورت گیرد علاوه بر آنکه مقصرند، دعاهای آنان نیز در رفع مشکلات تأثیری نخواهد داشت: «َ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ [أَشْرَارُکُمْ] شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُم»؛[10] امر به معروف و نهى از منکر را وانگذارید، که بدکارانتان بر شما مسلّط شوند، آنگاه دعا کنید و به اجابت نرسد.
قرآن کریم در این زمینه خطاب به افرادی که توانایی مبارزه را دارند میفرماید: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فی سَبیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذینَ یَقُولُونَ رَبَّنا أَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْیَةِ الظَّالِمِ أَهْلُها ...»؛[4] چرا در راه خدا، و (در راه) مردان و زنان و کودکانى که (به دست ستمگران) تضعیف شدهاند، پیکار نمیکنید؟! همان افراد (ستمدیدهاى) که میگویند: پروردگارا، ما را از این شهر که اهلش ستمگرند، نجات ده و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده، و از جانب خود، یار و یاورى براى ما تعیین فرما.
این آیه همچنین نشانگر آن است که مستضعفان پاکدامنی که به دلیل شرایط حاکم بر آنها توانایی ایجاد تغییر و تحول را ندارند، از مسئولیت کمتری برخوردار بوده و یا شاید در مواردی، هیچ مسئولیتی نداشته باشند.
این موضوع، در آیهای دیگر نیز بازگو شده است:
«إِلاَّ الْمُسْتَضْعَفینَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ لا یَسْتَطیعُونَ حیلَةً وَ لا یَهْتَدُونَ سَبیلا»؛[5] مگر آن دسته از مردان و زنان و کودکانى که براستى تحت فشار قرار گرفتهاند (و حقیقتاً مستضعفاند) نه چارهاى دارند، و نه راهى (براى نجات از آن محیط آلوده) مییابند.
البته نباید با نگاهی افراطی، این آیات را به گونهای تفسیر کرد که با دیدن هر انحرافی از جانب حکومتها، از ابتدا به اقدامات خشونتآمیز متوسل شد، بلکه مهمترین نکته همان احساس مسئولیت در قبال جامعه و مردم است.
در همین راستا ارزیابی میشود کلام پر معنای امام علی(ع) که فرمود: «... و اگر نبود عهدى که خداوند از دانشمندان گرفته که در برابر شکمبارگى هیچ ستمگر و گرسنگى هیچ مظلومى سکوت ننمایند ...». [6]
امیرمؤمنان(ع) که خود زمامدار جامعه اسلامی بود، وظایف و حقوق بسیاری را برای شهروندان جامعه اسلامی به رسمیت میشناخت که یکی از آنها همین مسئله نصیحت و خیرخواهی حاکمان و مسئولان است: «وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ». [7] تا بدین وسیله حاکم و زمامدار را در پیشبرد اهداف یاری نموده و از انحراف جلوگیری نمایند.
امام علی(ع) در تعبیری صریحتر علاوه بر آنکه این مسئولیت را بر عهده مردم، بویژه نخبگان و عالمان میگذارد، به آنان تضمین میدهد که بیان کاستیها و نابسامانیهای حکومت نباید موجب آن شود تا آزادیهای منتقدان مورد تعرض و تهدید قرار گیرد: «فَلَا تَکُفُّوا عَنِّی مَقَالَةً بِحَقٍّ»؛[8] و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود بر من گران میآید؛ یعنی اگر از نظر شما در زمینه مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و... در کار من اشکالی به نظر میرسد، آنرا آزادانه مطرح کنید تا من در صدد اصلاح آن برآیم.
حضرتشان، مردم را در ارائه راهکار و پیشنهاد در اداره امور جامعه فرامیخواند: «أَوْ َمَشُورَةً عَدْل».[9]
بنابر این مشارکت در تصمیمگیری در قالب مشورت، پیشنهاد و ارائه راهکار و بیان نواقص و ضعفها، وظیفه مردم - بویژه نخبگان - در برابر حکومت بوده، و اگر در این مسئله کوتاهی صورت گیرد علاوه بر آنکه مقصرند، دعاهای آنان نیز در رفع مشکلات تأثیری نخواهد داشت: «َ لَا تَتْرُکُوا الْأَمْرَ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیَ عَنِ الْمُنْکَرِ فَیُوَلَّى عَلَیْکُمْ [أَشْرَارُکُمْ] شِرَارُکُمْ ثُمَّ تَدْعُونَ فَلَا یُسْتَجَابُ لَکُم»؛[10] امر به معروف و نهى از منکر را وانگذارید، که بدکارانتان بر شما مسلّط شوند، آنگاه دعا کنید و به اجابت نرسد.
[1]. «مردم به حاکمان خود شبیه ترند تا به پدرانشان». ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول ص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، النص، ص 208، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. «سه چیز است که کینه آنها در دل مؤمن جاى نمی گیرد: اخلاص عمل براى خداوند، خیرخواهى براى پیشوایان مسلمانان و پایبندى به جامعه مسلمانان». کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 403، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. نساء، 75.
[5]. همان، 98.
[6]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 50، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق. «... وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ ...».
[7]. همان، ص 79.
[8]. همان، ص 356.
[9]. همان.
[10]. همان، ص 422.
نظرات