لطفا صبرکنید
14061
- اشتراک گذاری
ابتدا باید گفت که برای انسان مؤمن، گاه مرگ دشوار نیز نعمتی است که او را از گناهان دنیایی پاک کرده و با روحی پاک روانه آخرت میکند. با این وجود دعاهایی وجود دارد که انسان مرگ راحتی را از خدا بخواهد.[1] به هر حال، راحت جان دادن به چند عامل کلی بستگی دارد که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
الف) اعتقادی
مهمترین عامل راحت جان دادن عامل اعتقادی است؛ یعنی اگر شخص از اعتقاد و ایمان کامل برخوردار باشد، جان دادن او راحت خواهد بود.
حقیقت مرگ، این است که انسان از عالمی به عالم دیگر منتقل میشود. این انتقال برای مؤمن مبارک و شادیبخش است، ولی برای کافر اتفاقی ناخوشایند و نامبارک است؛ زیرا دنیا برای مؤمن؛ مانند زندان و مرگ برای او در حکم رهایی از زندان است، اما همین دنیا برای کافر به مثابه بهشت است.[2] و مرگ او را از بهشتش جدا کرده و به عذاب منتقل میسازد.[3]
یکی از اتفاقاتی که برای مؤمن، هنگام ترک دنیا میافتد این است که ملک الموت، هنگامی که برای گرفتن جانش نزد او میآید، به او دلداری داده و میگوید: «من از پدر مهربان هم نسبت به تو مهربانتر و دلسوزترم. چشمهایت را باز کن و ببین. وقتی او چشمهایش را باز میکند، میبیند که پیامبر و امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین و حضرت فاطمه زهرا(ع) نزد او آمدهاند. او با دیدنشان خوشحال میشود. از جانب عرش، ندایی مؤمن را خطاب قرار داده و میگوید: ای نفس مطمئن به محمد(ص) و آلش! به نزد پروردگارت برگرد که هم تو از او خوشنودی هم او از تو خوشنود است. به جمع بندگانم بپیوند و وارد بهشتم شو».[4]
اما کافران سرنوشت دیگری برایشان رقم میخورد. پیامبر اکرم(ص) فرمود: «وقتی فرشته مرگ برای گرفتن روح کافر نازل میشود، همراه خود سیخی آتشین دارد که با آن روح کافر را میگیرد. پس جهنم ناله میزند. ... این بلا برای حاکمان ظالم یا کسانی که مال یتیمی را خورده باشند یا شهادت دروغ داده باشند، حتی اگر مسلمان هم باشد، اتفاق خواهد افتاد و اختصاصی به کافر ندارد».[5]، [6]
چنانکه در برخی از روایات محبت به اهلبیت(ع) از عوامل راحت جان دادن شمرده شد؛ از رسول خدا(ص) در این زمینه چنین نقل شده است: «دوستى من و دوستى خاندانم در هفت جا -که بسی هولناک است- سودمند است: 1. در دم جان سپردن، 2. در قبر، 3. به هنگام رستاخیز(برپایی قیامت و وقت بر آمدن از قبر)، 4. موقع دریافت نامه اعمال، 5. به وقت حساب، 6. در پاى میزان 7. در گذشتن از پل صراط».[7]
ب) عامل روانی
در مورد عامل روانی راحت جان دادن، در حقیقت باید دید چه عوامل روانی موجب ترس از مرگ میشود؟ بنابراین برای راحت جان دادن ابتدا باید عوامل روانی ترس از مرگ را از بین برد.
بسیارى از مردم مرگ را به معناى فنا و نیستى و نابودى تفسیر مىکنند. بدیهى است که انسان از فنا و نیستى وحشت دارد. اگر انسان مرگ را به این معنا تفسیر کند، حتماً از آن گریزان خواهد بود؛ از اینرو، حتى در بهترین حالات زندگى، فکر مرگ، شهد زندگى را در کام او زهر مىکند و همیشه از این نظر نگران است.
انسان باید باور داشته باشد که مرگ پا نهادن به جهان آخرت و دیدن تلاشهای این دنیا است. این باور اقتضا دارد که آدمی به وظایف شرعى و انسانی خود عمل کند و به رحمت واسعه خداوند امیدوار باشد. در این صورت است که انسان نه تنها از مرگ نمىترسد، بلکه آنرا به جهت لقای الهی دوست خواهد داشت و به آن عشق خواهد ورزید.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: «مرگ هدیه مؤمن است».[8] امیرمؤمنان (ع) میفرماید: «به خدا سوگند! فرزند ابى طالب علاقهاش به مرگ بیشتر است از کودک شیرخوار به پستان مادر».[9]
د) عوامل عملی راحت جان دادن
انسانهایی هستند که مرگ را پایان زندگى نمیدانند، و در عین اعتقاد به معاد به دلیل اعمال ناپسند و کارهاى خلاف خود، از مرگ میترسند و از آن وحشت دارند؛ زیرا مرگ را آغاز رسیدن به نتایج شوم اعمال خود میبینند. بنابراین، براى فرار از محاسبه الهى و کیفر اعمال میل دارند هر چه بیشتر مرگ را به تأخیر بیندازند.
شخصی از پیامبر اسلام(ص) پرسید: چرا مرگ را دوست ندارم؟ فرمود: آیا ثروت دارى؟ عرض کرد: آرى، فرمود: چیزى از آنرا پیش از خود فرستادهاى؟ عرض کرد: نه، فرمود: به همین دلیل است که مرگ را دوست ندارى.[10]
ایـن هـمـان اسـت کـه امام على(ع) در یکى از سخنان حکمت آمیزش از آن، آه و ناله سر داده و هشدار میدهد: «آه، از کـمـى تـوشـه آخرت و طولانى بودن راه و دور بودن سفر و بزرگ بودن مقصد و محلّ ورود».[11]
امام صادق(ع) میفرماید: فردی از ابوذر پرسید: چرا از مرگ میترسیم؟ پاسخ داد: براى اینکه دنیا را آباد کردهاید، و آخرتتان را ویران. طبیعى است که دوست ندارید از نقطه آباد به مکان ویران منتقل شوید.[12]
چـنـانکـه از ایـن روایات استفاده میشود، علّت ترس از مرگ، تلاش نکردن براى آخرت، بلکه بیتوجّه بودن به آن و روى کردن به دنیا است؛ و همین موجب ویرانى آخرت است.[13]
برخی از عوامل عملی که در راحتی جان کندن مؤثر است
عوامل عملی را که در راحتی جان کندن مؤثرند میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
الف) اعمالی که خود شخص در زمان حیات انجام میدهد. به نظر میرسد مهمترین عامل راحت جان دادن پس از ایمان و اعتقاد کامل، اعمال و رفتار شخص در زمان حیات است که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
- سبک نشمردن نماز و خواندن نماز در اول وقت: در برخی روایات در مورد آثار سبک شمردن نماز آمده است که به سه مصیبت هنگام مرگ دچار خواهد شد: با حالت خوارى و زبونى جان میدهد؛ گرسنه میمیرد، و تشنه جان میسپارد، به گونهاى که اگر آب تمام رودخانههاى دنیا را به او بدهند، سیراب نخواهد شد.[14]
همچنین در روایات نماز شفیع بین انسان ملک الموت،[15] و موجب محافظت ملک الموت از او میشود.[16]
- صله ارحام و خویشان و نیکی به پدر و مادر: امام صادق(ع) در این باره میفرماید: کسی که دوست دارد خداوند متعال سکرات مرگ را بر او آسان کند، صله ارحام و خویشان به جا آورد و به پدر و مادر احسان نماید.[17]
- تهیه لباس برای نیازمندان: امام صادق(ع) میفرماید: هر کس برادر خود را جامه زمستانی یا تابستانی بپوشاند، خداوند متعال از جامههای بهشت بر او بپوشاند، سکرات مرگ را بر او آسان کند و قبر او را گشاد نماید.[18]
4. انجام برخی اعمال عبادی مستحبی: امام صادق(ع) فرمود: هر کسی یک روز از آخر ماه رجب را روزه بگیرد، خداوند متعال، او را از شدت سکرات مرگ و هول بعد از مرگ و از عذاب قبر ایمن گرداند.[19]
ب) خواندن برخی نمازها و اذکار که در کتابهای ادعیه آمده است.
ج) اعمالی که اطرافیان میتوانند انجام دهند؛ مانند: خواندن سوره یس، صافات، زلزله و کلمات فرج.[20]
[2]. ابن شعبه حرانی، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول ص، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 53 و 363، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1404ق.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفارى، على اکبر، آخوندى، محمد، ج 3، ص 135- 136، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. مجلسى، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 163، بیروت، دار إحیاء التراث العربی، چاپ دوم، 1403ق.
[5]. کافی، ج 3، ص 253- 254.
[7]. «حُبِّی وَ حُبُّ أَهْلِ بَیْتِی نَافِعٌ فِی سَبْعَةِ مَوَاطِنَ أَهْوَالُهُنَّ عَظِیمَةٌ عِنْدَ الْوَفَاةِ وَ فِی الْقَبْرِ وَ عِنْدَ النُّشُورِ وَ عِنْدَ الْکِتَابِ وَ عِنْدَ الْحِسَابِ وَ عِنْدَ الْمِیزَانِ وَ عِنْدَ الصِّرَاط». شیخ صدوق، امالی، ص 10، تهران، کتابچی، چاپ ششم، 1376ش.
[8] . بحارالانوار، ج 70، ص171.
[9] . سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، ص 52، خ 5، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[10] . شیخ صدوق، خصال، ترجمه، کمرهای، ج 1، ص 69، تهران، کتابچی، چاپ اول، 1377ش.
[11] . «آه مِنْ قِلَّةِ الزّادِ وَ طُولِ الطَّریقِ وَ بُعْدِ السَّفَرِ وَ عَظیمِ الْمُورِدِ». تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم و درر الکلم، ص 144، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1366ش.
[12] . «عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) قَالَ جَاءَ رَجُلٌ إِلَى أَبِی ذَرٍّ فَقَالَ یَا أَبَا ذَرٍّ مَا لَنَا نَکْرَهُ الْمَوْتَ فَقَالَ لِأَنَّکُمْ عَمَرْتُمُ الدُّنْیَا وَ أَخْرَبْتُمُ الْآخِرَةَ فَتَکْرَهُونَ أَنْ تُنْقَلُوا مِنْ عُمْرَانٍ إِلَى خَرَابٍ». کافی، ج 2، ص 458.
[14] . ابن طاووس، على بن موسى، فلاح السائل و نجاح المسائل، ص 22، قم، بوستان کتاب، چاپ اول، 1406ق؛ بحار الأنوار، ج80، ص21، ح 39.
[15] . «شَفِیعٌ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ مَلَکِ الْمَوْت». ابن بابویه، محمد بن على، خصال، ج2، ص 522، قم، جامعه مدرسین، چاپ اول، 1362ش.
[16] . «وَ مَلَکُ الْمَوْتِ یَدْفَعُ الشَّیْطَانَ عَنِ الْمُحَافِظِ عَلَى الصَّلَاةِ وَ یُلَقِّنُهُ شَهَادَةَ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ فِی تِلْکَ الْحَالَةِ الْعَظِیمَةِ». ابن بابویه، محمد بن على، من لا یحضره الفقیه، ج1، ص 137، قم، دفتر انتشارات اسلامى، چاپ دوم، 1413ق.
[17] . بحار الانوار، ج 71، ص 66.
[18] . همان، ج 71، ص 380.
[19] . همان، ج 97، ص 33.
[20] . همان، ج 81، ص 238 - 239 و 240، و ج 92، ص 331. کلمات فرج عبارت است از: «لا اله الا الله الحلیم الکریم لا اله الا الله العلی العظیم سبحان الله رب السموات السبع و رب الارضین السبع و ما فیهن و ما بینهن و رب العرش العظیم و الحمد لله رب العالمین». ر. ک: 79113.