لطفا صبرکنید
21218
- اشتراک گذاری
حقیقت شیعه، چیزی جز محبت و پیروی از اهل بیت پیامبر گرامی اسلام (ص) نیست، تا بخواهد آن را پنهان سازد.
نمونه هایی هم که به عنوان شاهد بر عدم صدق شیعه در ادعای محبت نسبت به امامانشان آورده شده است، اغلب، یا سند ندارد و یا حاصل فهم نادرستی بوده که صرفاً توهین و نقص ائمه را از آنها برداشت نموده است.
محبت و پیروی از اهل بیت پیامبر گرامی اسلام (ص) جزو شعارهای شیعیان نمی باشد، بلکه این امر حقیقت شیعه است؛ یعنی واقعیت شیعه چیزی جز محبت و پیروی از اهل بیت (ع) نیست که بخواهد آن را پنهان سازد.
حال با توجه به این امر به بررسی موارد مذکور می پردازیم:
1. روایتی که از کتاب بحار درباره (خطاب امیرالمؤمنین به یک زن) نقل شده است، بر فرض قبول سند و چشم پوشی از بعضی رجال آن[1]، دلالتی بر وهن حضرت علی(ع) ندارد. چرا که اولاً: حضرت در این حدیث هیچ گونه فحش و ناسزایی نسبت به آن زن به کار نبرده اند. ثانیاً: ظاهر روایت، این را می رساند که آن زن از مخالفان بوده و ادعای دروغین داشته است. ثالثاً: این که محدثان این روایت را در باب کرامات و غیب گویی های امیرالمؤمنین آورده اند[2]، دلالت بر مدح حضرت می کند نه مذمت ایشان.
در هر حال برای آگاهی بیشتر در این موضوع می توانید به نمایه 11215: (توهین علی (ع) به مرد خارجی) در همین سایت مراجعه نمایید.
2. روایتی که از کتاب تفسیر القمی درباره (توصیف حضرت علی از زبان حضرت فاطمه) نقل شده است،[3] اول این که سند این حدیث مرفوعه بوده و راویان آن کامل ذکر نشده است. بنابر این قابل قبول نمی باشد.
دوم این که در این حدیث حضرت فاطمه(ع) توصیفات مذکور را از زبان زنان قریش نقل می کند و نظر خویش را بیان نکردند.
3. آنچه از کتاب مقاتل الطالبیین درباره (صورت ظاهری امیر المؤمنین) ذکر شده است،[4] یک. به جهت این که سند این روایت را افراد مجهولی تشکیل می دهند، اعتماد به حدیث از بین می رود.
دو. این که بر فرض صحت سند، صفات مذکور صرفاً بیانگر شمایل ظاهری فرد می باشد، و این ویژگی ها در هر شخصی که باشد، بیان آنها، توهین به وی محسوب نمی شود. چه بسا در جامعه عرب آن زمان، این گونه مرسوم بوده است که افراد را از روی صفات ظاهری ایشان نام و لقب می داده اند. مثلا لقب «اشتر» را که به معنای (نقصی در چشم) است به جناب مالک بن حارث از اصحاب امیرالمؤمنین داده و او را «مالک اشتر» می نامیدند.
سه. این که در ترجمه لغات حدیث نیز باید دقت نمود. مثلا راجع به واژه "اصلع" که در حدیث آمده است، هم می توان تعبیر "شخص بدون مو" را داشت و هم آن را "کچل" معنا کرد که طبیعتاً تعبیر نخست مؤدّبانه و محترمانه تر است.
4. با دقت در حدیثی که از کتاب بحار نقل شده[5] و در آن روایت، پیامبر اکرم(ص) واژه "دابة الله" را به امیرالمؤمنین نسبت می دهند، درمی یابیم که این امر نه تنها توهین و نقیصه ای برای حضرت علی(ع) نیست، بلکه فضیلت و منقبتی برای ایشان به شمار می آید. توضیح اینکه، در تفسیر آیه 82 سوره نمل که از "دابة الارض" سخن به میان می آورد، نظراتی از سوی مفسران مطرح می گردد:
جمعى به پیروى از روایات متعددی (از جمله روایت مورد اشاره) که در این زمینه وارد شده، دابةالارض را یک انسان مى دانند، یک انسان فوق العاده، یک انسان متحرّک و جنبنده و فعال که یکى از کارهاى اصلیش جدا ساختن صفوف مسلمانان از منافقان و علامت گذارى آنها است. و در این راستا، روایات بسیاری وجود دارد که دابة الارض را بر امیرالمؤمنین و ائمۀ دیگر اطلاق کرده اند.[6] البته برای آگاهی بیشتر در این زمینه می توانید به نمایه 19801 (سایت: 21095) (معنای دابه الارض) در همین سایت مراجعه نمایید.
5. همان طور که ذکر کردید، امام باقر و امام صادق(ع)، از آنچه به ایشان در سؤال نسبت داده شده، منزه هستند. لذا می گوییم اولاً: برای سخن مذکور سندی ذکر نشده است. علاوه این که "سید حسین موسوی" (که گاهی نسبت علامه را نیز به او می دهند)، فردی است خیالی و ساخته و پرداخته داستان سرایی های فرقه ضاله وهابیت،[7] که هر از چند گاهی برای انحراف اذهان شیعه و سنی حرف های بی اساس را از زبان او به شیعه نسبت می دهند.
6. دعوت و بیعت کوفیان با امام حسین(ع)، مطلبی نیست که فقط جناب سید محسن امین آن را آورده باشد، بلکه تاریخ بر این امر گواهی می دهد که اهل کوفه طی هزاران نامه از حضرت دعوت کردند که به کوفه بیاید تا ایشان با امام بیعت نمایند.[8] امام حسین(ع) نیز جناب مسلم بن عقیل را به نمایندگی از خود به کوفه فرستادند و طبق نقلی هجده هزار نفر از مردم کوفه در مسجد با مسلم بن عقیل بیعت کردند. مسلم هم طی نامه ای خبر صداقت و بیعت کوفیان را با وی، به امام حسین(ع) ارسال نمود.[9]
اما این پایان کار نبود؛ چراکه پس از ورود عبیدالله بن زیاد به کوفه و تسلط وی بر حکومت، توانست مردم کوفه را با تزویر و تطمیع و یا با زور شمشیر از حمایت مسلم دور سازد و اتفاقا شمشیر های ایشان را بر علیه امام حسین(ع) به کار گیرد.
حال این مسئله دست آویزی شده است برای بدخواهان شیعه که جهت تنزیه و برائت جنایت کارانی همچون یزید بن معاویه، اتهام قتل شهدای کربلا را متوجه شیعیان کوفه سازند.
اما تحلیل گران مسائل تاریخی، بر این باورند که، هر چند مردم کوفه از امام دعوت کرده و با او بیعت نمودند، اما این امر دلالت بر این ندارد که کوفیان، (به جز عده قلیلی) شیعه حقیقی و پایبند اعتقادی به امامت امام حسین(ع) بوده اند، بلکه مردم کوفه (بر فرض که نام شیعه را بر آنها بگذاریم) صرفاً شیعه سیاسی بوده اند؛ یعنی حسین بن علی را افضل از دیگران برای خلافت و حاکمیت می دانستند و از امام دعوت کردند تا بتوانند با کمک او از تحت ظلم و ستم امویان رهایی یابند.[10]
[1]. یکی از رجال این حدیث، «عمربن عبدالعزیز» است که متنی دال بر قبول روایات او در کتب رجالی به چشم نمی خورد بلکه مرحوم نجاشی درباره وی تعبیر «مخلَّط» را به کار می برد که دلالت بر ضعف روایاتش است؛ نجاشی، احمد بن على، رجال النجاشی، ص 285، مؤسسة النشر الاسلامی التابعه لجامعة المدرسین، ششم، قم، 1365ش.
[2]. صفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات فی فضائل آل محمد صلى الله علیهم، ج1،ص 359، مکتبة آیت الله المرعشی النجفی، دوم، قم، 1404 ق؛ مفید، محمد بن محمد، الإختصاص، ص 304، الموتمر العالمى لالفیة الشیخ المفید، قم، اول،1413 ق.
[3]. قمى، على بن ابراهیم، تفسیر القمی، ج 2، ص 336، دار الکتاب، سوم، قم، 1404 ق.
.[4] الأصفهانى ابو الفرج، على بن الحسین، مقاتل الطالبیین، تحقیق، سید احمد صقر، ص42، ، دار المعرفة، بیروت، بى تا.
[5]. مجلسى، محمد باقر ، بحار الأنوار، ج 39، ص243، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403 ق.
[6]. بر گرفته از نمایه 19801 (سایت: 21095) (معنای دابه الارض).
[7]. حسینی قزوینی، سید محمد، رویکرد جدید تبلیغی وهابیت علیه شیعه، www.dipna.i .
[8]. المقرم، عبدالرزاق، سالار کربلا، ترجمه، فهیم کرمانی، مرتضی، ص 235، انتشارات سید الشهداء، اول، قم، 1371ش.
[9]. همان، ص 246.
[10]. رضوانی، علی اصغر، دفاع از تشیع و پاسخ به شبهات، ص 112، انتشارات مسجد مقدس جمکران، اول، قم، 1385ش.