لطفا صبرکنید
بازدید
48069
48069
آخرین بروزرسانی:
1398/03/26
کد سایت
ar22387
کد بایگانی
61980
نمایه
ارزش و ویژگیهای تفسیر تابعین
طبقه بندی موضوعی
علوم قرآنی
اصطلاحات
تفسیر قرآن ، مفسران و دانش تفسیر
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
«تابعین» چه کسانیاند؟ ارزش و ویژگیهای تفسیر عصر تابعین چیست؟
پرسش
تابعین به چه کسانی گفته میشود؟ ارزش و ویژگیهای تفسیر عصر تابعین چیست؟
پاسخ اجمالی
تابعى به کسى گفته میشود که یک یا چند نفر از صحابه را ملاقات کرده و با آنان معاشرت و همراهی داشته باشد.
تابعان نخستین مفسرانیاند که پیامبر خدا(ص) را ندیده بودند، و معلومات آنان غالباً به صحابه منتهى میشود.
درباره ارزش و اعتبار تفسیر تابعین، اظهارنظرهاى متفاوتى شده است؛ جمعى تفسیر هیچیک از آنها را ارزشمند ندانسته و جمعى برعکس، تمامى تفسیرهاى منسوب به آنها را پذیرفته و کلام تفسیرى آنها را معتبر میدانند. اما به نظر میرسد، نظریه صحیح آن باشد که درباره تفسیر تابعین میبایست قائل به تفصیل شد و تفسیر هرکدام آنها را جداگانه ارزشیابى نمود.
برخی از ویژگیهای تفسیر تابعین عبارت است از: گستردگی مطالب، اجتهاد، ثبت و تدوین تفسیر، و رواج اسرائیلیات.
تابعان نخستین مفسرانیاند که پیامبر خدا(ص) را ندیده بودند، و معلومات آنان غالباً به صحابه منتهى میشود.
درباره ارزش و اعتبار تفسیر تابعین، اظهارنظرهاى متفاوتى شده است؛ جمعى تفسیر هیچیک از آنها را ارزشمند ندانسته و جمعى برعکس، تمامى تفسیرهاى منسوب به آنها را پذیرفته و کلام تفسیرى آنها را معتبر میدانند. اما به نظر میرسد، نظریه صحیح آن باشد که درباره تفسیر تابعین میبایست قائل به تفصیل شد و تفسیر هرکدام آنها را جداگانه ارزشیابى نمود.
برخی از ویژگیهای تفسیر تابعین عبارت است از: گستردگی مطالب، اجتهاد، ثبت و تدوین تفسیر، و رواج اسرائیلیات.
پاسخ تفصیلی
تابعى به کسى گفته میشود که یک یا چند نفر از صحابه را ملاقات کرده و با آنان معاشرت و مصاحبت و همراهی داشته باشد. برخی نیز شرایط دیگری مانند داشتن ایمان در زمان ملاقات با صحابه را به این تعریف اضافه کردهاند.[1]
تفسیر تابعین
تابعین نخستین مفسرانى به شمار میروند که پیامبر خدا(ص) را ندیده بودند، اما قرآن کریم را براى مردم زمانشان تفسیر میکردند. تابعین شاگردان صحابهاند و معلومات آنان غالباً به صحابه منتهى میشود.[2]
در دوره تابعین با گسترش دولت اسلامى و حوزههاى حکومت و هجرت برخى از اندیشمندان به نواحى گوناگون سرزمین اسلام، حوزههاى علوم اسلامى شکل گرفت و پیدایش طبقات مفسران و جریانهاى تفسیرى به این عصر میپیوندد که مشهورترین آنها مدارس تفسیرى مکه، مدینه و عراق میباشد و تفسیر، که از اولین علوم متداول در حوزههاى علوم اسلامى است، در این مراکز گسترش یافت.[3]
چهرههاى بارز تابعان
شمار بسیارى از تابعان، چون در کسب فیض از انوار عهد رسالت به طور مستقیم محروم شده بودند، به چهرههاى علمى صحابه پیامبر خدا(ص) روى آوردند و دانش را از آنان فرا گرفتند و میان مردم منتشر ساختند. معروفترین و سرشناسترین تابعان این افرادند:
1. سعید بن جبیر 2. سعید بن مسیب 3. مجاهد بن جبر 4. طاووس بن کیسان 5. عکرمه غلام ابن عباس 6. عطاء بن ابى رباح 7. عطاء بن سائب 8. ابان بن تغلب 9. حسن بصرى 10. علقمة بن قیس 11. محمد بن کعب قرظى 12. ابو عبد الرحمان سلمى 13. مسروق بن اجدع 14. اسود بن یزید نخعى 15. مرّه همدانى 16. عامر شعبى 17. عمرو بن شرحبیل 18. زید بن وهب 19. ابو شعثاء کوفى 20. ابو شعثاء ازدى 21. اصبغ بن نباته 22. زرّ بن حبیش 23. ابن ابى لیلى 24. عبیدة بن قیس 25. ربیع بن انس 26. حارث بن قیس 27. قتادة بن دعامه 28. زید بن اسلم 29. ابو العالیه 30. جابر جعفى.[4]
ارزش تفسیر تابعین
درباره ارزش، جایگاه و اعتبار تفسیر تابعین، اظهارنظرهاى متفاوتى شده است؛ جمعى درباره پذیرفتن تفسیر تمامى تابعین، نظر مخالف داشته و تفسیر هیچیک از آنها را ارزشمند ندانستهاند و جمعى برعکس، تمامى تفسیرهاى منسوب به آنها را قابل قبول دانسته و کلام تفسیرى آنها را معتبر میدانند.[5]
اما به نظر میرسد، نظریه صحیح آن باشد که درباره تفسیر تابعین میبایست قائل به تفصیل شد و مناسب آن است که تفسیر هرکدام آنها را جداگانه ارزشیابى نمود. بدیهى است اظهارنظر یکسان، درباره همه تابعین، چه بهصورت موافق و چه بهصورت مخالف، کارى محققانه نیست. مثلاً اگر در تمام موارد، کلام تابعین تأیید شود، تمام آنچه را نقل کردهاند، میباید پذیرفته شود، درحالیکه قطعاً در مواردى، گفتارهاى تفسیرى آنان، مخالف قرآن و عقل سلیم است؛ براى مثال نمیتوان اسرائیلیات را پذیرفت.[6]
از طرفى، با توجه به ویژگیهاى تفسیرى دوره تابعین، مانند ورود اسرائیلیات در کلام آنها، تفسیر به رأى و پیدایش مذاهب مختلف، چگونه میتوان به قضاوت یکسانى پرداخت و کلام همه را بهطور یکسان در تفسیر آیات، تأیید و یا رد کرد، خصوصاً با وجود مکتبهاى تفسیرى در مدینه، مکه و عراق و مبناى خاص هریک از آنها و با شیوههاى متفاوت در تفسیر چنین امرى ممکن نیست.
منابع تفسیر در عصر تابعان
منابعى را که تکیه گاه تابعان براى فهم قرآن بوده است و آنان در تبیین مقاصد و اهداف قرآن بدان تمسک میجستهاند، عبارتاند از: قرآن، احادیث پیامبر و اقوال صحابه، در نظر گرفتن اسباب النزول، لغت عربى فصیح، انواع دانشها، تکیه بر اجتهاد، و استناد به پارهاى از نصوص کتب عهدین.[7]
ویژگیهاى تفسیر در عصر تابعین
برخی از ویژگیهای تفسیر در عهد تابعان به شرح زیر است:
1. گستردگى مطالب
تابعان به ابعاد گوناگون تفسیر پرداخته و در معانى قرآن از جهات متعدد و نواحى مختلف بحث کردهاند. آنان تنها به واژهشناسى، شأن نزول آیات و برخى مفاهیم شرعى نمیپرداختند، بلکه گامهاى فراترى در تفسیر برداشته و از جهات بیشترى به بحث پرداختهاند؛ از اینرو است که تفسیر در این عهد شامل جنبههاى ادبى و واژهشناسى در ابعاد وسیع آن شده و نیز به بررسى تاریخ امتهاى پیشین و معاصر نزول قرآن و نیز تاریخ سرزمینهاى آنان که مجاور جزیرة العرب بودند -در حد اطلاعاتى که در این زمینه به دست تابعان رسیده- همت گماردهاند؛ و نیز پارهاى از زبانها و فرهنگهایى را که به نحوى به قرآن مربوط میشدند مورد کاوش قرار دادهاند؛ همچنین بحثهاى کلامیای که در آن روزگار به راه افتاده بود و به نحوى با آیات زیادى از قرآن ارتباط داشت؛ همچون آیات مربوط به صفات جمال و جلال خداوند، آغاز و انجام انسان و امثال آن، که این بحثها نیز در دایره تفسیر واقع گردید.
دامنه تفسیر در این دوره، روز به روز در ابعاد جدیدتر -به تناسب گسترش علوم و معارف- گسترش مییافت و آشنایى با آداب و رسوم و فرهنگهاى امتهایى که یکى پس از دیگرى به حوزه اسلام وارد میشدند رو به فزونى مینهاد؛ چه اینکه اینان دانشها و اندوختههاى علمى خویش را نیز با خود به ارمغان میآوردند و همه را در خدمت اسلام و مسلمانان قرار میدادند؛ این روند با گسترش قلمرو اسلام فزونى مییافت و به موازات آن حجم تفسیر نیز رو به فزونى مینهاد؛ زیرا فزونى علوم و معارف، بهترین کمک بود براى حل آیات کیهانى که به اسرار طبیعت و راز هستى اشارت داشتند؛ که علم و فلسفه در این زمینه سهم بیشترى به خود اختصاص دادهاند.[8]
2. شکل یافتن، ثبت و تدوین تفسیر
تفسیر به صورت منظم و مرتب و ثبت شده در ابواب خاص و به صورت مدوّن، در عهد تابعان یا تابعان تابعان آغاز شد؛ بدین صورت که یکى از تابعان، قرآن را -از آغاز تا پایان- نزد استاد خود میخواند و در هر آیه درنگ میکرد و از او درباره آیه و معانى آن میپرسید و مقاصد و اهداف آیه را از او جویا میشد و تا آنرا در دفتر یا لوحى که با خود داشت ثبت نمیکرد، از آن آیه نمیگذشت. بدین سان، تفسیر در آن عهد به وادى شکل یافتن و تدوین گام نهاد.[9] برای نمونه؛ به ذکر چند شاهد اشاره میشود:
مجاهد میگوید: «قرآن را سه بار بر ابن عباس عرضه داشتم؛ در هر آیه درنگ میکردم و میپرسیدم در چه مورد و چگونه نازل گشته است؟».[10]
ابن ابى ملیکه میگوید: «مجاهد را دیدم که از ابن عباس درباره تفسیر قرآن پرسوجو میکرد و با خود لوحههایى داشت؛ سپس ابن عباس به او میگفت: بنویس و این کار او ادامه یافت تا اینکه تفسیر تمام قرآن را از وى پرسید».[11]
قتاده در تفسیر کتابى داشته که شاید بزرگ و پُر حجم بوده است و خطیب بغدادى و همچنین طبرى در بیش از سه هزار مورد در تفسیرهاى خود از آن استفاده کردهاند؛ جابر بن یزید جعفى، حسن بصرى، ابان بن تغلب، زید بن اسلم، و دیگران نیز کتابهاى معروفى در زمینه تفسیر و علوم قرآنى دارند.[12]
3. گسترش اجتهاد
نیاز به اجتهاد در دوره تابعین بیشتر از دوره صحابه بود؛ زیرا در آن عهد تعداد زیادى از علماى بزرگ در صحنه دانش اسلامى ظاهر گشتند و در بسیارى از مسائل دین و از جمله مسائل قرآنى اعمال نظر کرده به اجتهاد پرداختند؛ مسائل قرآنى، بیشتر درباره معانى آیات، صفات خداوند، اسرار آفرینش، تاریخ انبیا و سرگذشت امتهاى گذشته و امثال آن بود. این مسائل را بر عقل عرضه میداشتند تا به داورى آن بنشینند و گاه آنها را به گونهاى تأویل کنند که با فطرت سلیم هماهنگ باشد.[13]
تابعین در برخورد با آیاتى که سخنى از صحابه درباره آن نرسیده بود، توقف نکردند و با اجتهاد خویش به تفسیر آن پرداختند.[14]
4. رواج اسرائیلیات
در این دوره با اسلام آوردن گروهى از یهودیان، مسیحیان و صاحبان دیگر اندیشهها، زمینههاى گوناگون اسرائیلیات بیشتر فراهم شد.[15]
تفسیر تابعین
تابعین نخستین مفسرانى به شمار میروند که پیامبر خدا(ص) را ندیده بودند، اما قرآن کریم را براى مردم زمانشان تفسیر میکردند. تابعین شاگردان صحابهاند و معلومات آنان غالباً به صحابه منتهى میشود.[2]
در دوره تابعین با گسترش دولت اسلامى و حوزههاى حکومت و هجرت برخى از اندیشمندان به نواحى گوناگون سرزمین اسلام، حوزههاى علوم اسلامى شکل گرفت و پیدایش طبقات مفسران و جریانهاى تفسیرى به این عصر میپیوندد که مشهورترین آنها مدارس تفسیرى مکه، مدینه و عراق میباشد و تفسیر، که از اولین علوم متداول در حوزههاى علوم اسلامى است، در این مراکز گسترش یافت.[3]
چهرههاى بارز تابعان
شمار بسیارى از تابعان، چون در کسب فیض از انوار عهد رسالت به طور مستقیم محروم شده بودند، به چهرههاى علمى صحابه پیامبر خدا(ص) روى آوردند و دانش را از آنان فرا گرفتند و میان مردم منتشر ساختند. معروفترین و سرشناسترین تابعان این افرادند:
1. سعید بن جبیر 2. سعید بن مسیب 3. مجاهد بن جبر 4. طاووس بن کیسان 5. عکرمه غلام ابن عباس 6. عطاء بن ابى رباح 7. عطاء بن سائب 8. ابان بن تغلب 9. حسن بصرى 10. علقمة بن قیس 11. محمد بن کعب قرظى 12. ابو عبد الرحمان سلمى 13. مسروق بن اجدع 14. اسود بن یزید نخعى 15. مرّه همدانى 16. عامر شعبى 17. عمرو بن شرحبیل 18. زید بن وهب 19. ابو شعثاء کوفى 20. ابو شعثاء ازدى 21. اصبغ بن نباته 22. زرّ بن حبیش 23. ابن ابى لیلى 24. عبیدة بن قیس 25. ربیع بن انس 26. حارث بن قیس 27. قتادة بن دعامه 28. زید بن اسلم 29. ابو العالیه 30. جابر جعفى.[4]
ارزش تفسیر تابعین
درباره ارزش، جایگاه و اعتبار تفسیر تابعین، اظهارنظرهاى متفاوتى شده است؛ جمعى درباره پذیرفتن تفسیر تمامى تابعین، نظر مخالف داشته و تفسیر هیچیک از آنها را ارزشمند ندانستهاند و جمعى برعکس، تمامى تفسیرهاى منسوب به آنها را قابل قبول دانسته و کلام تفسیرى آنها را معتبر میدانند.[5]
اما به نظر میرسد، نظریه صحیح آن باشد که درباره تفسیر تابعین میبایست قائل به تفصیل شد و مناسب آن است که تفسیر هرکدام آنها را جداگانه ارزشیابى نمود. بدیهى است اظهارنظر یکسان، درباره همه تابعین، چه بهصورت موافق و چه بهصورت مخالف، کارى محققانه نیست. مثلاً اگر در تمام موارد، کلام تابعین تأیید شود، تمام آنچه را نقل کردهاند، میباید پذیرفته شود، درحالیکه قطعاً در مواردى، گفتارهاى تفسیرى آنان، مخالف قرآن و عقل سلیم است؛ براى مثال نمیتوان اسرائیلیات را پذیرفت.[6]
از طرفى، با توجه به ویژگیهاى تفسیرى دوره تابعین، مانند ورود اسرائیلیات در کلام آنها، تفسیر به رأى و پیدایش مذاهب مختلف، چگونه میتوان به قضاوت یکسانى پرداخت و کلام همه را بهطور یکسان در تفسیر آیات، تأیید و یا رد کرد، خصوصاً با وجود مکتبهاى تفسیرى در مدینه، مکه و عراق و مبناى خاص هریک از آنها و با شیوههاى متفاوت در تفسیر چنین امرى ممکن نیست.
منابع تفسیر در عصر تابعان
منابعى را که تکیه گاه تابعان براى فهم قرآن بوده است و آنان در تبیین مقاصد و اهداف قرآن بدان تمسک میجستهاند، عبارتاند از: قرآن، احادیث پیامبر و اقوال صحابه، در نظر گرفتن اسباب النزول، لغت عربى فصیح، انواع دانشها، تکیه بر اجتهاد، و استناد به پارهاى از نصوص کتب عهدین.[7]
ویژگیهاى تفسیر در عصر تابعین
برخی از ویژگیهای تفسیر در عهد تابعان به شرح زیر است:
1. گستردگى مطالب
تابعان به ابعاد گوناگون تفسیر پرداخته و در معانى قرآن از جهات متعدد و نواحى مختلف بحث کردهاند. آنان تنها به واژهشناسى، شأن نزول آیات و برخى مفاهیم شرعى نمیپرداختند، بلکه گامهاى فراترى در تفسیر برداشته و از جهات بیشترى به بحث پرداختهاند؛ از اینرو است که تفسیر در این عهد شامل جنبههاى ادبى و واژهشناسى در ابعاد وسیع آن شده و نیز به بررسى تاریخ امتهاى پیشین و معاصر نزول قرآن و نیز تاریخ سرزمینهاى آنان که مجاور جزیرة العرب بودند -در حد اطلاعاتى که در این زمینه به دست تابعان رسیده- همت گماردهاند؛ و نیز پارهاى از زبانها و فرهنگهایى را که به نحوى به قرآن مربوط میشدند مورد کاوش قرار دادهاند؛ همچنین بحثهاى کلامیای که در آن روزگار به راه افتاده بود و به نحوى با آیات زیادى از قرآن ارتباط داشت؛ همچون آیات مربوط به صفات جمال و جلال خداوند، آغاز و انجام انسان و امثال آن، که این بحثها نیز در دایره تفسیر واقع گردید.
دامنه تفسیر در این دوره، روز به روز در ابعاد جدیدتر -به تناسب گسترش علوم و معارف- گسترش مییافت و آشنایى با آداب و رسوم و فرهنگهاى امتهایى که یکى پس از دیگرى به حوزه اسلام وارد میشدند رو به فزونى مینهاد؛ چه اینکه اینان دانشها و اندوختههاى علمى خویش را نیز با خود به ارمغان میآوردند و همه را در خدمت اسلام و مسلمانان قرار میدادند؛ این روند با گسترش قلمرو اسلام فزونى مییافت و به موازات آن حجم تفسیر نیز رو به فزونى مینهاد؛ زیرا فزونى علوم و معارف، بهترین کمک بود براى حل آیات کیهانى که به اسرار طبیعت و راز هستى اشارت داشتند؛ که علم و فلسفه در این زمینه سهم بیشترى به خود اختصاص دادهاند.[8]
2. شکل یافتن، ثبت و تدوین تفسیر
تفسیر به صورت منظم و مرتب و ثبت شده در ابواب خاص و به صورت مدوّن، در عهد تابعان یا تابعان تابعان آغاز شد؛ بدین صورت که یکى از تابعان، قرآن را -از آغاز تا پایان- نزد استاد خود میخواند و در هر آیه درنگ میکرد و از او درباره آیه و معانى آن میپرسید و مقاصد و اهداف آیه را از او جویا میشد و تا آنرا در دفتر یا لوحى که با خود داشت ثبت نمیکرد، از آن آیه نمیگذشت. بدین سان، تفسیر در آن عهد به وادى شکل یافتن و تدوین گام نهاد.[9] برای نمونه؛ به ذکر چند شاهد اشاره میشود:
مجاهد میگوید: «قرآن را سه بار بر ابن عباس عرضه داشتم؛ در هر آیه درنگ میکردم و میپرسیدم در چه مورد و چگونه نازل گشته است؟».[10]
ابن ابى ملیکه میگوید: «مجاهد را دیدم که از ابن عباس درباره تفسیر قرآن پرسوجو میکرد و با خود لوحههایى داشت؛ سپس ابن عباس به او میگفت: بنویس و این کار او ادامه یافت تا اینکه تفسیر تمام قرآن را از وى پرسید».[11]
قتاده در تفسیر کتابى داشته که شاید بزرگ و پُر حجم بوده است و خطیب بغدادى و همچنین طبرى در بیش از سه هزار مورد در تفسیرهاى خود از آن استفاده کردهاند؛ جابر بن یزید جعفى، حسن بصرى، ابان بن تغلب، زید بن اسلم، و دیگران نیز کتابهاى معروفى در زمینه تفسیر و علوم قرآنى دارند.[12]
3. گسترش اجتهاد
نیاز به اجتهاد در دوره تابعین بیشتر از دوره صحابه بود؛ زیرا در آن عهد تعداد زیادى از علماى بزرگ در صحنه دانش اسلامى ظاهر گشتند و در بسیارى از مسائل دین و از جمله مسائل قرآنى اعمال نظر کرده به اجتهاد پرداختند؛ مسائل قرآنى، بیشتر درباره معانى آیات، صفات خداوند، اسرار آفرینش، تاریخ انبیا و سرگذشت امتهاى گذشته و امثال آن بود. این مسائل را بر عقل عرضه میداشتند تا به داورى آن بنشینند و گاه آنها را به گونهاى تأویل کنند که با فطرت سلیم هماهنگ باشد.[13]
تابعین در برخورد با آیاتى که سخنى از صحابه درباره آن نرسیده بود، توقف نکردند و با اجتهاد خویش به تفسیر آن پرداختند.[14]
4. رواج اسرائیلیات
در این دوره با اسلام آوردن گروهى از یهودیان، مسیحیان و صاحبان دیگر اندیشهها، زمینههاى گوناگون اسرائیلیات بیشتر فراهم شد.[15]
[1]. ر.ک: خطیب بغدادی، أحمد بن علی، الکفایة فی علم الروایة، ص 22، مدینه، المکتبة العلمیة، بیتا؛ ابن کثیر دمشقی، إسماعیل بن عمر، اختصار علوم الحدیث، ص 191، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ دوم، بیتا؛ سیوطی، جلال الدین، تدریب الراوی فی شرح تقریب النواوی، محقق، فاریابی، أبو قتیبة نظر محمد، ج 2، ص 699، بیجا، دار طیبة، بیتا؛ تهانوى، ظفر، قواعد فى علوم الحدیث، ص 48، ریاض، شرکة العبیکان، 1404ق.
[2]. شاهرودى، عبد الوهاب، ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص 99، رشت، کتاب مبین، چاپ اول، 1383ش؛ شاکر، محمد کاظم، مبانى و روشهاى تفسیرى، ص 274، قم، مرکز جهانى علوم اسلامى، چاپ اول، 1382ش؛ مروتى، سهراب، پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص 176، تهران، نشر رمز، چاپ اول، 1381ش.
[3]. ر.ک: ذهبی، محمد حسین، التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 100 – 127، بیروت، دار احیاء التراث العربى، بیتا.
[4]. معرفت، محمد هادى، التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 321، مشهد، الجامعة الرضویه للعلوم الاسلامیه، چاپ اول، 1418ق؛ صابونی، محمد على، التبیان فی علوم القرآن، ص 77، بیروت، عالم الکتب، چاپ اول، 1405ق.
[5]. ر.ک: التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 423 – 432؛ التفسیر و المفسرون، ج 1، ص 128.
[6]. مؤدب، سید رضا، روشهاى تفسیر قرآن، ص 139 – 146، قم، اشراق، چاپ اول، 1380ش.
[7]. ر.ک: التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 447 – 451.
[8]. همان، ج 1، ص 432 – 433.
[9]. همان، ج 1، ص 433.
[10]. بلخی، مقاتل بن سلیمان، تفسیر مقاتل بن سلیمان، ج 5، ص 65، بیروت، دار إحیاء التراث، چاپ اول، 1423ق؛ سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج 2، ص 473، بیروت، دار الکتاب العربى، چاپ دوم، 1421ق.
[11]. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 31، بیروت، دار المعرفة، چاپ اول، 1412ق.
[12]. التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 434.
[13]. همان، ج 1، ص 435.
[14]. پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص 178 – 179؛ التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 435.
[15]. التفسیر و المفسرون فى ثوبه القشیب، ج 1، ص 446؛ ارغنون آسمانى، جستارى در قرآن، عرفان و تفاسیر عرفانى، ص 100؛ پژوهشى پیرامون تاریخ تفسیر قرآن، ص 161.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات