جستجوی پیشرفته
بازدید
6168
آخرین بروزرسانی: 1399/11/08
خلاصه پرسش
آیا انسان فوق مرتبه اسماء الله و از مقام احدیت است و بازگشت او نیز به سوی مقام احدیت خواهد بود؟
پرسش
با عرض سلام؛ مراد از این سخن چیست:؟ «و نظام عالم بر اساس نظام اسما‌ء الله است؛ بلکه انسان فوق مرتبه اسماء الله و از مقام احدیت آمده است و بازگشت او نیز به سوی مقام احدیت است».
پاسخ اجمالی

بر اساس عرفان اسلامی، تمام عالم، فروغ جمال حق و بازتاب اسماء و صفات او است؛ مبحث «اسماء الله»، در عرفان از یک‌سو نمایانگر وجه ارتباط خدا با عالم و آدم است؛ و از سوی دیگر، واسطۀ معرفت‌شناختی خدا و انسان است؛ و از جانب دیگر وجه خداگونگی انسان و خلافت الهی او است.

پاسخ تفصیلی

مبحث «اسماء الله» از مباحث مهم عرفان نظری است. شناخت دقیق آن نیاز به آموختن علم عرفان و آگاهی از مبانی آن دارد. در این مختصر در ضمن چند نکته، برخی از آن مباحث را اشاره می‌کنیم:[1]

  1. اسماء الهی

در عرفان نظری، مقام ذات غیر قابل شناخت و فراتر از اندیشه و شهود است، و نسبتی با ما سوی ندارد؛ نه نسبت وجودی، و نه نسبت شهودی.

بر این اساس، آنچه عارفان به شناخت آن دست می‌یابند، تعیّنات ذات مطلق است که در مرحله‌ی نخست در مرتبه‌ی (حضرت) واحدیّت و در قالب اسماء الهی جلوه‌گر است.

اسمای الهی در قوس نزول، مایه‌ی تجلیاتی است که به ظهور مظاهر و پدیده‌ها می‌انجامد؛ و در قوس صعود نیز منشأ اشراقات و تجلیاتی است که بر قلب عارف جلوه می‌کند و او را با حق آشنا می‌سازد. بدین لحاظ، اسمای الهی در عرفان، هم از جهت وجودشناسی، خداشناسی و جهان‌شناسی، و هم از جهت شناخت‌شناسی و سلوک، اهمیت اساسی دارد.

بنابر این، می‌توان گفت که محور عرفان نظری بر علم الاسماء و نظریه‌ی اسماء است. نقش دوگانه‌ی اسماء در ناحیه‌ی وجود، آشکارسازی مظاهر در قوس نزول است؛ و اِکمال مظاهر در جهت رجوع به اصل در قوس صعود؛ و در ناحیه‌ی شناخت، امکان ارتباط انسان با خداوند، از طریق علم حضوری و تجلیات اسمائی است.

  1. اسمای الهی از جنبه‌ی وجودشناختی

«اسم» در اصطلاح عرفان به ذات متعیّن حق اطلاق می‌شود. در نزد عارفان نیز ـ نظیر متکلمان ـ اسم حق در صورتی معنا و تحقق می‌یابد که ذات حق، متصف به صفتی از صفات گردد. عرفا از صفات با تعابیری؛ از جمله: احکام ذات حق، نِسَب، جهات، اضافات، معانی، اعتبارات، تعیّنات و تجلیات ذات، یاد می‌کنند.[2]

حاصل آن‌که ذات ناشناختنی حق(وجود مطلق و لا بشرط)، هرگاه از حیث یکی از تعیّنات کمالی یا از حیث نحوه‌ی ارتباط با افعال و عالم خلق لحاظ گردد، موصوف به اسماء می‌شود و بر اساس این تعیّن، ظهور می‌یابد و شناخته می‌شود.

بر این اساس، در نگرش عرفانی، اسماء در رتبه‌ی متأخر از ذات واقع‌اند. [3]عرفا مقام نخست یا احدیّت را منشأ یا مرتبط با شیئی از مظاهر و تجلیات و تعیّنات نمی‌دانند.[4]

 

 

 

  1. اسمای حسنی و مسئله‌ی وجود

نحوه‌ی طرح مسئله‌ی اسماء در عرفان نظری بدین صورت است که عرفا پس از آن‌که وجوب را برای حقیقت وجود اثبات کردند(وحدت شخصی وجود)، همه‌ی صفات کمالیه را در مورد وجود اثبات می‌کنند؛ چرا که فقدان هر یک از کمالات، مستلزم نقص است که با وجوب وجود منافات دارد.

نحوه‌ی استنتاج اسمای حسنی و کمالات الهی برای حقیقت وجود چنان است که وجود، همواره با وجدان(دارا بودن) کمال توأم است، نه فقدان و حدّ و عدم؛ بنابراین حقیقت وجود غیر متناهی است و ثانی بردار نیست؛ پس واحد است به وحدت حقّه(توحید). و بر این اساس، صفاتی سلبی نیز به او انتساب می‌یابد؛ چرا که وجود واحد غیر متناهی، نه مثل دارد و نه ضد؛ نه در دیگری حلول دارد و نه متحد با آن است؛ (زیرا این همه فرع بر وجود دیگری است.) نه جهت دارد و نه جسمانی است، و هکذا... .

همچنین اثبات اسمای حسنای الهی بدین صورت است که با ملاحظه‌ی حقیقت وجودی، می‌توان دریافت که قیام و قوام هر چیزی به وجود است و وجود، مقوّم همه‌ی اشیاء است؛ پس وجود نسبت به اشیاء، «قیّوم» است و جنبه‌ی قیّومیت دارد.

همچنین حقیقت وجود بر همۀ اشیاء احاطه دارد و «محیط» است. از احاطه‌ی وجود - که مرادف با حق تعالی است-، علم او به هر چیز لازم می‌آید؛ یعنی او «علیم» است و چون وجود، اصل ظهور اشیاء است و هم ظاهر بذاته است و هم مظهر، برای او صفاتی مثل «ظاهر» و «نور» اثبات می‌شود. به علاوه، به جهت خفای حقیقت وجود و کُنه آن، «باطن» است.[5] همچنین در باب دیگر صفات کمالی.

  1. اسمای الهی و جهان

عالم، مجموعه‌ای از اسمای الهی تحقق یافته به صورت عینی است؛ و از این جهت، هر موجودی دلیل بر ذات حق است. اسمای الهی، هم جنبه‌ی فاعلی پیدایش و ظهور عالم کثرات را تأمین می‌کنند، و هم جنبه‌ی قابلی و استعدادی مظاهر را.

از آن‌جا که ذات حق جز با وساطت اسماء ظهور نمی‌یابد، اسماء را «مفاتیح غیب» یعنی کلیدها یا مخازن غیبی عالم در قوس نزول گفته‌اند؛ همان‌طور که ابواب یا راه‌های وصول به قرب الهی در قوس صعود هستند.

بر اساس همان ساختار دوگانه‌ی اسمای الهی، در حرکت دور شدن از مرکز، به سمت تنوع و تکثّر(به ظهور رساندن مظاهر در عالم کثرت) می‌روند و در حرکت رجوع به سمت مرکز، به سوی ذات واحد ارجاع دارند.

نیاز و افتقار خلق به حق نیز از طریق اسماء و در مرتبه‌ی اسماء است؛ یعنی حق در مرتبه‌ی اسماء، سبب تحقق عالم است، نه در مرتبۀ ذات، که در آن مرتبه «غنیّ عن العالمین» و بی‌ارتباط با هر چیز است. به تعبیر ابن عربی:

برای هر حقیقتی از حقایق وجودی، اسمی از اسماء وجه دارد که مخصوص به آن است و آن اسم، ربّ آن حقیقت است و آن حقیقت، عابد آن اسم، و تحت تکلیف و تربیت آن است. به علاوه ممکن است در شیء واحد، وجوه و حقایق متعددی باشد که هر وجهی، اسمی از اسمای الهی را طلب نماید؛ چنان‌که حتی در جوهر و در حقایق متعددی متحقق است که هر یک، طالب اسمی است؛ به این صورت که حقیقت ایجادش، طالب اسم «القادر» است، احکامش طالب «العالم»، خاص بودنش طالب «المرید»، و ظهورش طالب «البصیر». این وجوه، حقایق ثانویه است که اطلاع بر آنها دشوار است و تحصیل آنها از راه کشف، دشوارتر.[6]

امام خمینی(ره) نخستین اسم مظهر طلب را اسم اعظم «الله» می‌داند که خود، قبل از این‌که از اعیان ثابته اثری بوده باشد، توسط فیض اقدس در حضرت واحدیّت به منصه‌ی ظهور رسیده؛ اما اعیان ثابته به واسطه‌ی تجلّی ثانی فیض اقدس ـ یعنی تجلّی به الوهیت در حضرت علمی حق ـ ظاهر شده‌اند.

وی از این‌جا به بحث انسان کامل و ظهور عین انسان کامل می‌پردازد و نخستین عین ثابت ظهور یافته را عین ثابت انسان کامل(خلیفه‌ی خداوند در مظاهر) می‌داند و می‌افزاید که نسبت عین ثابت انسان کامل با دیگر اعیان ثابته، مانند نسبت اسم اعظم است با دیگر اسمای الهی؛ چرا که هر عینی، واجد مظهریت یکی از اسمای حسنای الهی است.[7]

 

 


[1]. ر. ک: مجموعه آثار 4 امام خمینی و اندیشه های اخلاقی ـ عرفانی (مقالات عرفانی ـ 1)، ص 211. رحیمیان، سعید، اسماء الهی در جهان‌نگری عرفانی امام خمینی رحمه الله. http://www.imam-khomeini.ir/.

[2]. ر. ک: قیصری، محمد بن داود، شرح فصوص الحکم، مقدمه ص 14، قم، بیدار، 1370ش؛ امام خمینی، شرح دعای سحر، ترجمه، فهری، سید احمد فهری، ص 121، تهران، نهضت زنان مسلمان، 1359ش.

[3]. ر. ک: ابن عربی محیی الدین، فصوص الحکم، تصحیح، ابوالعلاء عفیفی، ص 104 و 105، تهران، الزهراء، 1366ش.

[4]. مقام ذات(وجود لابشرط) و نیز تعیّن احدی ذات، یعنی مرتبۀ احدیّت(وجود بشرط لا) که هیچ‌یک از اسماء و صفات در آن ظهور ندارند، مقدم بر تعیّنات اسمائی هستند که در مرحلۀ واحدیّت و به واسطۀ تجلّی نخستین یا فیض اقدس(آشکاری ذات برای ذات) حاصل می‌شوند.

امام خمینی از این فیض به «حجاب نوری» تعبیر می‌کند که بین ذات و اسماء ـ حتی اسم «الله » و مقام اُلوهیت ـ واقع است. و از این جهت حتی اسماء را محرم سرّ ذات نمی‌داند. و از این‌جا است که بحثی نوظهور و اصطلاحی ابداعی را تحت عنوان «خلافت در ساحت ذات الهی و خلافت اسمائی» مطرح کرده که از این طریق، مسئله خلافت را نه فقط در سطح مظاهر، بلکه در ساحت الهی و ظهور اسمائی پیش برده است. سخن ایشان آن است که:

به جهت عدم تعیّن ذات «فی حدّ نفسه»، واسطه‌ای برای ظهور اسماء و کشف اسرار در ساحت الهی لازم است؛ و چاره‌ای جز آن نبود و نیست که برای ظهور و بروز اسماء و کشف اسرار گنج‌های آنها، خلیفه‌ای الهی معین شود که در آشکارسازی اسماء، جانشین او باشد و نور آن حقیقت غیبی را در این آینه‌ها بتاباند، و بدین وسیله درهای برکات گشوده شود و صبح ازل بدمد و آغاز به انجام بپیوندد.

ایشان این خلیفۀ غیبی الهی(واجد نخستین خلافت الهی) را فیض اقدس دانسته که وجهی به هویّت غیبی دارد؛ و از این‌روی، هرگز ظهوری ندارد؛ و یک‌رو(یا وجه) نیز به عالم اسماء و صفات دارد که از این وجه، در عالم تجلّی می‌کند. حضرت احدیّت جمع، با این وجه در آینۀ اسماء و صفات(اُلوهیت و واحدیّت) ظهور می‌کند. نخستین چیزی که از این خلیفۀ کبرا کسب فیض نموده، اسم اعظم، یعنی اسم «الله» است که بر حسب مقام و تعیّنش، مستجمع همۀ اسماء و صفات است و در همۀ مظاهر و آیات ظهور نموده است.

بدین ترتیب، امام اصل و ریشۀ خلافت‌های مطرح در عالم مظاهر و ممکنات را در عالم ربوبی و خلافت فیض اقدس در ظهور اسمای الهی دانست.

این خلافت غیبی که به تعبیری «کلید کلیدهای غیب و شهود» است، همان مقام عندیتی است که مفاتیح خزاین غیبی است و کسی جز او از آنها آگاه نیست، همچنین «حجاب اعظم» است که هر کوچک و بزرگی در نزد او معدوم و هر غنیّ و فقیری در پیش‌گاهش مستهلک می‌باشند، و نیز همان «فضای نامتناهی» است که فوق عرش است و آن‌جا نه پُر است و نه خالی. از دیگر اسامی این مقام، می‌توان مشیّت مطلقه، وجود منبسط، نفس رحمانی، برزخیت کبرا، حجاب اقرب، مقام «أو أدنی»، مقام محمّدیه و علویه، و بالاخره حضرت عماء را نام برد. ر. ک: امام خمینی، مصباح الهدایة الی الخلافة والولایه، ص 28 - 30 و 50 و 51 و 92، تهران، پیام آزادی.

[5]. ر. ک: قیصری، محمد بن داود، رسائل، تحقیق، آشتیانی، سیدجلال الدین، ص 12 و 13، تهران، انجمن حکمت و فلسفه، 1357ش.

[6]. ر. ک: ابن عربی، محیی الدین،  الفتوحات المکّیه، ج1، ص 99 -100، بیروت، دارصادر.

[7]. ر. ک: رحیمیان، سعید، اسماء الهی در جهان نگری عرفانی امام خمینی رحمه الله. http://www.imam-khomeini.ir/.

نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

  • چرا زن نمی‌تواند مرجع تقلید و قاضی باشد؟
    73146 اجتهاد و مرجعیت در اسلام 1387/04/03
    دانشمندان و متخصّصان دینی درباره‌ موضوعاتی؛ مانند مرجع تقلید، یا قاضی شدن زن و بعضی از عناوین دیگر، اختلاف نظر دارند. این امور جزو مسلّمات و ضروریات دینی به شمار نمی‌آید. کسانی که می‌گویند زنان مرجع تقلید یا قاضی نمی‌شوند، به ادله‌ای؛ نظیر روایات و اجماع، تمسک کرده‌اند ...
  • چرا خداوند در مقابل درخواست رؤیت خدا توسط یهودیان، آنها را مجازات کرد؟
    8592 تفسیر 1392/01/26
    آنچه باید در این‌جا مورد دقت قرار گیرد، این عبارت در آیه است: « فَأَخَذَتْهُمُ الصَّاعِقَةُ بِظُلْمِهِمْ». باء در «بظلمهم» معنای سببیت بوده و متعلق به «اخذتهم» است و معنا این‌گونه می‌شود که آنها را به جهت ستمی که روا داشته­‌اند، با صاعقه مجازات می‌کنیم. این عبارت نمایان‌گر ...
  • با در نظرگرفتن جمیع جوانب و مصالح، آیا ارجح نیست که مقام رهبری در قانون جمهوری اسلامی ایران دارای یک زمان و دوره مشخص باشد؟
    8512 System 1389/04/16
    دائمی بودن رهبری در ایران ناشی از رأی مردم به قانون اساسی بوده و دلیلی نیز وجود ندارد که در صورت از دست ندادن شرایط، زمان آن را محدود کرد. فساد موجود در حکومت ها بیشتر ناشی از خلق و خوی حاکمان ...
  • با توجه به آیات 103 و 104 سوره کهف، راه تشخیص کار نیک از بد و ناپسند چیست؟
    24104 تفسیر 1389/05/13
    آیات شریفه، به معرفى زیانکارترین انسان ها و بدبخت‏ترین افراد بشر مى‏پردازد. زیان واقعى و خسران مضاعف آنجا است که انسان سرمایه‏هاى مادى و معنوى خویش را در یک مسیر غلط و انحرافى از دست دهد و گمان کند کار خوبى کرده است، نه از این کوشش ها ...
  • آیا در اسلام، مسئله ای به نام وضوی ارتماسی داریم؟
    11356 Laws and Jurisprudence 1391/07/03
    وضوى ارتماسى آن است که انسان صورت و دستها را به قصد وضو با مراعات شستن از بالا به پایین در آب فرو برد؛ اما براى این که مسح سر و پاها با آب وضو باشد، باید در شستن ارتماسى دستها، قصد شستن وضویى، هنگام بیرون آوردن ...
  • زنان عقیمی که بچه‌دار نمی‌شوند از دیدگاه قرآن چه جایگاهی دارند؟
    24597 تفسیر 1395/08/04
    گرچه پروردگار صلاح دیده برخی مردان و زنان، عقیم باشند[1] اما عقیم بودن و بچه‌دار نشدن به تنهایی نقصی معنوی - نه برای مردان و نه برای بانوان - نبوده و از مقام و ارزش انسانی هیچ کدام از آنها نمی‌کاهد. البته می‌شود برای ...
  • آیا در تحقیقات پزشکی، جایز است از جنین سقط شدهٔ انسان استفاده کرد؟
    7682 گوناگون 1393/02/25
    بیشتر فقها تشریح بدن انسان(جنین یا غیر جنین) را جایز نمی‌دانند، اما برخی از مراجع[1] در این‌باره می‌گویند، اگر این‌گونه تحقیقات در راستای کشف مطالب پزشکى جديد و مورد نیاز جامعه و نیز درمان بيمارى‌های تهدید کننده زندگى مردم باشد، جايز است؛ ولى تا ...
  • آیا گزارش غیر‌مسلمان مبنی بر نجاست چیزی که در اختیار اوست، مورد قبول است؟
    8833 اثبات نجاست 1393/02/03
    فقها در این زمینه فرقی بین مسلمان و غیر مسلمان نگذارده و می‌گویند، نجس بودن چیزى از سه راه ثابت مى‌شود، و باید بر آن ترتیب اثر داد: 1. آن که انسان خودش یقین به نجاست پیدا کند. 2. دو نفر عادل و یا حتّى یک نفر گواهى ...
  • معنای استدلال مباشر چیست؟
    19452 قیاس اقترانی و استثنائی 1391/12/06
    در مورد استدلال مباشر آنچه را که برخی از نویسندگان در این‌باره نگاشته‌اند، در این‌جا نقل می‌کنیم: بسیاری از منطق‌نگاران معاصر آنچه را در منطق نگاشته‌های پیشین با عنوان «احکام قضایا» یا «نسبت قضایا» مطرح بوده، قسمی از استدلال برشمرد‌ه‌اند و نام‌هایی؛ همچون استدلال «مباشر»، «بی‌واسطه» و «بسیط» ...
  • محدوده حرم مکه چقدر است؟
    9600 گوناگون 1396/10/23
    ابتدا باید دید منظور از حرم مکه چیست، آیا مراد، مسجد الحرام است؟ یا منطقه‌ای که زائرین خانه‌ی خدا بدون احرام، حق ورود به آن‌را ندارند و ورود کفار نیز به لحاظ شرعی در آن ممنوع است؟ در صورت نخست، پاسخ آن است که هر مکانی که در ...

پربازدیدترین ها