جستجوی پیشرفته
بازدید
68495
آخرین بروزرسانی: 1400/05/09
خلاصه پرسش
چرا حضرت علی(ع) در مقابل اهانت به حضرت فاطمه(س) سکوت کردند؟
پرسش
شیعه می‌گوید: فاطمه(س) پاره‌ی تن پیامبر(ص)، در زمان خلافت ابوبکر مورد اهانت قرار گرفت، و پهلوی او را شکستند، و خواستند خانه‌اش را آتش بزنند، و او را زدند که بر اثر آن فرزندی که در شکم داشت و اسمش محسن بود، سقط شد! سؤال این است که علی کجا بود؟! چرا حق فاطمه را نگرفت در صورتی که او شجاع و دلیر بود؟!
پاسخ اجمالی

مورد ظلم و اهانت قرار گرفتن حضرت زهرا(س) هیچ‌گونه منافاتی با شجاعت و حضور حضرت علی(ع) در آن صحنه ندارد؛ زیرا در این موقعیت علی(ع) یا می‌بایست دست به شمشیر می‌برد و در مقابل پایمال شدن حقوق خود و اهل‌بیت پیامبر(ص) جبهه‌گیری می‌کرد، یا سکوت می‌کرد و در حد توان به تقویت اسلام از جنبه‌های دیگر می‌پرداخت. و چون برداشتن پرچم مخالفت مساوی بود با تفرقه در میان مسلمانان، تضعیف جامعه نوپای اسلامی و در نتیجه بیشتر شدن خطر حمله‌ی رومیان و سرکشی مرتدین و مدعیان نبوت، آن‌حضرت برای از بین نرفتن زحمات پیامبر(ص) و پایمال نشدن خون شهدا، حاضر به فدا شدن همسر و فرزندش در مقابل حفظ اسلام شد.

پاسخ تفصیلی

در زمانی که عده‌ای از نزدیکان پیامبر(ص) در اعتراض به تصمیمات سقیفه در خانه‌ی امام علی(ع) جمع شده بودند و با ابوبکر بیعت نمی‌کردند، عمر از طرف ابوبکر مأمور گرفتن بیعت از این جمع، به خصوص علی(ع) شد. متون تاریخی ثبت کرده‌اند که در طی انجام تصمیم ابوبکر و عمر حوادثی صورت گرفت که برای اطلاع از آنها می‌توانید به منابع معتبر مراجعه کنید.[1]

با توجه به نقل‌های متفاوت و معتبر تاریخی که حتی در منابع اهل‌سنت آمده است، متأسفانه اصل چنین رخ دادی مسلم است.

اما این‌که چرا علی(ع) با وجود شجاعت و دلیری منحصر به فردشان، در مقابل این‌گونه رفتارها سکوت کردند و دست به شمشیر نشدند باید گفت:

علی(ع) در مقابل دو راه قرار داشت، یا با کمک دوستان واقعی خود که حکومت جدید را مشروع نمی‌دانستند به پا می‌خاست و با توسل به قدرت، خلافت و حکومت غصب شده را از آنان باز پس می‌گرفت؛ یا آن‌که وضع پیش آمده را تحمل می‌کرد و در حدّ امکان نسبت به حلّ مشکلات مسلمانان و انجام وظایف خود، اقدام می‌کرد.

از آن‌جا که رهبران الهی، قدرت و مقام را هدف نمی‌دانند، بلکه هدف را چیزی بالاتر از حفظ موقعیّت خود می‌دانند، أمیرالمؤمنین(ع) با ارزیابی اوضاع سیاسی و اجتماعی جامعه‌ی اسلامی به این نتیجه رسید که اگر با اصرار به حق خود در مقابل ظلم به همسرش فاطمه‏(س) می‌ایستاد، وضعی پیش می‌آید که زحمات پیامبر اسلام(ص) و خون‌‏های پاک شهیدان به هدر می‌رفت؛ لذا ترجیح داد که وضع پیش آمده را بپذیرد و به طور غیرمستقیم از کیان اسلام حراست نماید.[2]

اگر آن‌حضرت دست به شمشیر می‌برد و با دستگاه حاکم مقابله می‌کرد، یا به عبارت دیگر، شجاعت و دلیری خود را نمایش می‌داد قطعا کسانی که خود را خلیفه می‌دانستند آرام نمی‌نشستند؛ لذا جنگى داخلی بین مسلمانان صورت می‌گرفت و حوادث ناگوارتری اتفاق می‌افتاد، مثلا:

  1. علی(ع) بسیاری از کسانی را که بر عهد خود با پیامبر(ص) ثابت مانده بودند و از جان و دل علی(ع) را دوست می‌داشتند، از دست می‌داد.
  2. تفرقه‌ی شدیدی در میان امت اسلام به وجود می‌آمد و تعداد زیادی از صحابه‌ی پیامبر(ص) که قدرت بزرگی در برابر دشمنان اسلام به شمار می‌آمدند از بین می‌رفتند، یا با از بین رفتن اتحاد و وحدت، جامعه‌ی اسلامی ضعیف می‌شد.
  3. تعداد بسیاری از کسانی که در سال‏های آخر عمر پیامبر(ص) مسلمان شده بودند، پس از رحلت آن‌حضرت، به ارتداد روی آورده و در برابر حکومت اسلامی موضع‏‌گیری کردند، در این حالت بحرانی، اگر حضرت أمیر(ع) پرچم مخالفت به دست می‌گرفت جامعه‌ی اسلامی در خطر جدی قرار می‌گرفت.
  4. خطر مدعیان نبوت مانند "مسیلمه و سجاح، را هم نباید از نظر دور داشت که با ایجاد اختلاف، بعید نبود ضربات جبران ناپذیری را به پیکر اسلام وارد سازد.
  5. خطر رومیان که در پی فرصتی مناسب بودند تا به مرکز اسلام حمله کنند نیز جامعه اسلامی را تهدید می‌کرد و در این موقعیت اگر حضرت علی(ع) دست به قیام می‌زد، به یقین جبهه‌ی مسلمانان تضعیف می‌شد و مخالفان اسلام بهتر می‌توانستند به اهداف خود نایل شوند.

آنچه که بیان شد، خلاصه‌‏ای از عواملی بود که امام(ع) به دلیل آنها صبر را بر قیام ترجیح داد و با این ابتکار و تدبیر توانست جامعه‌ی اسلامی را از خطرهای بزرگ برهاند و این تصمیم، چیزی جز حفظ اصل اسلام و علاقه به اتحاد مسلمانان و انجام وظیفه نبود.[3]

امام(ع) در بیانی آکنده از حزن و درد، رمز سکوت خود را به بیانی دیگر در خطبه‌ی شقشقیه‌ی[4] نهج البلاغه بیان کرده و فرمود:

«در این اندیشه بودم که آیا با دست تنها به پا خیزم (و حق خود و مردم را بگیرم) و یا در این محیط پرخفقان و ظلمانی که پدید آمده صبر کنم؟ محیطی که پیران را فرسوده و جوانان را پیر و مردان با ایمان را تا واپسین دم زندگی به رنج وا می‌دارد، سرانجام دیدم صبر کردن به عقل و خرد نزدیک‌‏تر است؛ لذا صبر پیشه کردم ولی به کسی می‌ماندم که خاشاک چشمش را پر کرده و استخوان راه گلویش را گرفته، با چشم خود می‌دیدم، میراثم را به غارت می‌برند».[5]

در جای دیگر در جواب شخصی از بستگان حضرت علی(ع) که در همان روزهای سقیفه فضائل حضرت را می‌ستود و از مردم به جهت رها کردن او انتقاد می‌کرد فرمود:

«سالم ماندن دین [از اختلافات و دو دستگی‌ها] برای ما بهتر از هر چیز دیگر است».[6]

این عبارات نشان می‌دهد که آنچه حضرت علی را وادار به سکوت کرده بود، چیزی با ارزش‌تر از اتفاقات ناگوار رخ داده، یعنی همان حفظ نهال نوپای جامعه‌ی اسلامی بود که حضرت حاضر بود خود، همسر و فرزندانش را در این مسیر فدا کند.

روشن‌ترین بیانی که در آن علی(ع) علت سکوت خویش را بیان نمود، به این عبارت در نهج البلاغة آمده است:

«و چیزى مرا نگران نکرد و به شگفتم نیاورد، جز شتافتن مردم بر فلان از هر سو و بیعت کردن با او. پس دست خود بازکشیدم، تا آن‌که دیدم گروهى در دین خود نماندند، و از اسلام روى برگرداندند و مردم را به نابود ساختن دین‏ محمد(ص) خواندند. پس ترسیدم که اگر اسلام و مسلمانان را یارى نکنم، رخنه‌‏اى در آن بینم یا ویرانیى که مصیبت آن بر من سخت‌‏تر از - محروم ماندن از خلافت- است و از دست شدن حکومت شما، که روزهایى چند است که چون سرابى نهان شود، یا چون ابر که فراهم نشده پراکنده گردد. پس در میان آن آشوب و غوغا به پا خاستم تا باطل نابود شد، و دین ثبات و استقرار یافت.[7]


[1]. طبری، أبو جعفر محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک(تاریخ طبری)، تحقیق، ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج 3، ص 202، بیروت، دار التراث، چاپ دوم، 1387ق؛ عبارت طبری چنین است :اتی عمر بن خطاب منزل علی(ع)  فقال : لاحرقن علیکم او لتخرجن الی البیعة. ابن أبی الحدید، عبد الحمید بن هبه الله در شرح نهج البلاغة، محقق، مصحح، ابراهیم، محمد ابوالفضل،‏ ج 2، ص 56، قم، مکتبة آیة الله المرعشی النجفی، چاپ اول، 1404ق، این جمله را از کتاب سقیفه جوهری نیز نقل کرده است؛ ر. ک: جوهرى بصرى، احمد بن عبد العزیز، السقیفه و فدک‏، محقق، مصحح، امینى، محمد هادى‏، ص 50، تهران، مکتبه نینوى الحدیثه، بی‌تا؛ برخی از عبارت‌ها در این زمینه این جمله است: «بعث الیهم ابوبکر عمر بن خطاب لیخرجهم من بیت فاطمة و قال له ان ابوا فقاتلهم. فاقبل بقبس من النار علی ان یضرم علیهم الدار. فلقیته فاطمة فقالت‏ یابن الخطاب ا جئت لتحرق دارنا؟ قال: نعم او تدخلوا فیما دخلت فیه الامة». ابن عبد ربه أندلسی، شهاب الدین أحمد بن محمد، العقد الفرید، ج 5، ص 13، بیروت، دار الکتب العلمیة، چاپ اول، 1404ق؛ ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفة مذاهب الطوائف، محقق، مصحح، عاشور، علی، ج ‏1، ص 239، قم، نشر خیام، چاپ اول، 1400ق. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة للإمام علی بن أبی طالب، ص 146، قم، انصاریان، چاپ سوم، 1384ش، عبارت چنین است:« فهجموا علیه و احرقوا بابه و استخرجه منه کرها و ضغطوا سیدة النساء بالباب حتی اسقطت محسنا».

[2]. پیشوایی، مهدی، سیره پیشوایان، ص 65، قم، مؤسسه امام صادق(ع)، چاپ ششم، 1376ش.

[3]. همان، ص71.

[4]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صبحی صالح، ص 48، خطبه شقشقیه، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.

[5]. همان.

[6]. ر.ک ابن أبی الحدید، شرح نهج البلاغه ج 6 ص 23- 45.

[7]. نهج البلاغة، ص 451، نامۀ حضرت به مردم مصر، شمارۀ 62.

ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها