جستجوی پیشرفته
بازدید
38253
آخرین بروزرسانی: 1392/07/21
خلاصه پرسش
زندگی نامه امام باقر (ع) را بیان کنید؟
پرسش
زندگی نامه امام باقر (ع) را بیان کنید؟
پاسخ اجمالی
محمّد بن علی بن الحسین(ع)، ملقب به باقر و کنیه ابو جعفر فرزند امام سجاد(ع) است. برخى روز تولد آن حضرت را در مدینه اول ماه رجب مصادف با روز جمعه می‌دانند و برخى دیگر، سوم صفر دانسته‌اند. پدر ایشان امام سجّاد(ع)، پیشوای چهارم شیعیان و مادرش «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبی(ع) است؛ لذا هم از جهت پدری و هم از جهت مادری فاطمی و علوی است.
امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصۀ فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدّی و گسترده نهضتی بزرگ را در زمینه علوم و معارف اسلامی طراحی کرد. تا جایی که این جنبش دامنه‌دار به بنیان‌گذاری و تأسیس دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسید.
امام با برقراری حوزۀ درس، با کج اندیشی‌ها مبارزه کرد و در صدد زدودن چالش‌های علمی، تحکیم مبانی معارف و اصول ناب اسلامی با تکیه بر آیات رهنمون‌گر قرآن برآمد و ابواب فقهی و اعتقادی را از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی پرداخت.
امام محمد باقر(ع) در حالی‌که 57 سال از عمر مبارکش ‏گذشته بود، بنابر نظر مشهور مورخان در هفتم ماه ذی الحجه سال 114 هجرى دیده از جهان فرو بست و در قبرستان بقیع در کنار پدرش (امام سجاد) و عمویش (امام حسن) دفن شد. علت مرگ آن حضرت، شهادت به دستور هشام بن عبد الملک بود‏.
پاسخ تفصیلی
محمّد بن علی بن الحسین(ع)، ملقب به باقر و کنیه ابو جعفر فرزند امام سجاد(ع) است. برخى روز تولد آن حضرت را در مدینه اول ماه رجب مصادف با روز جمعه می‌دانند.[1] اما برخى دیگر سوم صفر[2] دانسته‌اند.
پدر ایشان امام سجّاد(ع)، پیشوای چهارم شیعیان و مادرش «ام عبدالله» دختر امام حسن مجتبی(ع) است؛ لذا هم از جهت پدری و هم از جهت مادری فاطمی و علوی است.[3]
باقر العلوم لقب امام باقر(ع)
مشهورترین لقب‏ امام محمد بن علی(ع)، باقر العلوم است[4] که پیامبر اسلام(ص) به آن حضرت داده است؛[5] چون امام باقر(ع) شکافنده و آشکار و ظاهر کنندۀ علوم است، به «باقرالعلوم» نام گذاری شده است.[6] همچنین گفته‌اند چون پیشانی آن حضرت در اثر سجدۀ زیاد باز بود به لقب «باقر» نام‌گذاری شد.[7]
امام محمد باقر(ع) و حضور در کربلا
قیام عاشورا یکی از اثر گذارترین و مهم ترین وقایع تاریخ اسلام است که در محرم سال 61 هجری قمری واقع شد.
در این قیام، امام محمد باقر(ع) که کودکی چهار ساله بودند، نیز حضور داشتند، و مورد قبول مورّخان است؛ زیرا روایات بسیاری وجود دارد که ولادت آن امام را قبل از سال 61 دانسته‌اند، مانند: «امام باقر(ع) در سال 57 هجری در مدینه متولد شد».[8]
همچنین امام باقر در پاسخ به سؤال فردی که از آن حضرت می‌پرسد: آیا شما زمان امام حسین(ع) را درک کرده‌اید، امام فرمود: بلی.[9]
امام باقر(ع) خود در مورد حضورش در کربلا، می‌فرماید: «جدم امام حسین(ع) کشته شدند، در حالی‌که من چهار ساله بودم و کشته شدن او را به یاد می‌آورم».[10]
بر اساس این دست از روایات، حضور امام باقر در کربلا هیچ‌گونه منع تاریخی نداشته، و از آن‌جا که سن آن بزرگوار بسیار کم بوده، به طور طبیعی با خانواده خود زندگی می‌کرده و در سفر همراه آنها بوده، و چون سن بسیار کمی داشت؛ از این باب کمتر، کتاب‌های تاریخی به حضور آن امام در کربلا پرداختند.[11]
دلایل امامت امام باقر(ع)
برای امامت ائمه؛ از جمله امام باقر(ع) ادله نقلی بسیاری در منابع شیعه ذکر شده است.[12]
کرامات و معجزات امام باقر(ع)
برای امام باقر(ع) کرامات و معجزات زیادی نقل شده است که در این‌جا به دو مورد اشاره می‌شود:
1. شفای نابینا: ابوبصیر از شاگردان برجسته امام باقر(ع)، از بینایی محروم بوده و به شدّت رنج می‌برد. روزی به حضور امام باقر(ع) شتافته و از آن حضرت پرسید: آیا شما وارث پیامبر هستید؟ آن حضرت فرمود: بله. ابوبصیر عرض کرد: آیا رسول خدا(ص) وارث تمام پیامبران و وارث علوم و دانش‌های آنان بود؟ امام فرمود: بله ابوبصیر عرض کرد: شما می‌توانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد را معالجه نمایید و از آنچه که مردم در خانه‌هایشان می‌خورند، خبر دهید؟ امام فرمود: بله، ما همۀ اینها را به اذن خداوند انجام می‌دهیم.
او می‌گوید: در این هنگام امام باقر(ع) فرمود: ای ابابصیر! نزدیک بیا. من نزدیک حضرت رفتم. آن حضرت با دست مبارک خود روی چشمان مرا مسح نمود. در این حال من خورشید و آسمان و زمین و خانه‌ها و هرچه در شهر بود همه را دیدم.
آن‌گاه به من فرمود: آیا می‌خواهی که این چنین باشی و در روز قیامت حساب تو مانند بقیه مردم باشد و خداوند هرچه را اراده فرمود، همان شود یا می‌خواهی به حال اول برگردی و بدون حساب به بهشت بروی؟! ابوبصیر گفت: می‌خواهم به حال اول برگردم. امام باقر(ع) بار دیگر دست بر چشمان ابوبصیر کشید و چشمان او به حال اول برگشت.[13]
2. امام باقر(ع) و حاجیان: ابوبصیر در یکی از سال‌ها در مراسم حج به همراه امام باقر(ع) طواف می‌کرد. او می‌گوید: از زیادی صداها و تکبیرهای حجاج به شگفت آمدم و به امام عرضه داشتم: «ما اکثر الحجیج و أَعْظَم‏ الضَجیج»؛ چه قدر حاجی زیاد شده و سر و صداها چه قدر بیشتر شده است؟
در این موقع امام(ع) فرمود: «یا ابا بصیر! ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج»، ای ابابصیر! چه قدر حاجی کم است، اما سر و صدا زیاد است». آیا می‌خواهید درستی سخنم را اثبات کنم و با چشم خود حقیقت گفتار مرا ببینی؟
عرض کردم: چه طور ممکن است ای مولای من؟!
فرمود: «جلوتر بیا!» من به امام باقر(ع) نزدیک شدم. دست مبارک را بر چشم‌هایم کشید و چند جمله دعا کرد. در این حال من بینایی خود را باز یافتم. امام باقر(ع) فرمود: ای ابا بصیر! حالا به حاجیان طواف کننده بنگر. هنگامی که به جمعیت نگاه کردم، بسیاری از مردم را به صورت میمون و خوک‌هایی دیدم که در گرد کعبه در حال حرکت بودند و افراد با ایمان و حاجیان حقیقی در میان آنان مانند نوری در تاریکی می‌درخشیدند. عرض کردم: ای مولای من! درست فرمودی و حقیقت گفتار شما بر من ثابت شد، «ما اقل الحجیج و اکثر الضجیج»، «چه قدر حاجی کم و سر و صدا زیاد است». آن‌گاه حضرت لب‌های مبارک را به حرکت در آورد و با خواندن دعایی، چشم‌های من به حالت اول برگشت.[14]
مقام علمی امام باقر(ع) و تربیت شاگردان
امام باقر(ع) در دوران امامت خویش، با وجود شرایط نامساعدی که بر عرصۀ فرهنگ اسلامی سایه افکنده بود، با تلاشی جدّی و گسترده نهضتی بزرگ را در زمینه علوم و معارف اسلامی طراحی کرد. تا جایی که این جنبش دامنه‌دار به بنیان‌گذاری و تأسیس یک دانشگاه بزرگ و برجسته اسلامی انجامید که پویایی و عظمت آن در دوران امام صادق(ع)، به اوج خود رسید.
امام با برقراری حوزۀ درس، با کج اندیشی‌ها مبارزه کرد و در صدد زدودن چالش‌های علمی، تحکیم مبانی معارف و اصول ناب اسلامی با تکیه بر آیات رهنمون‌گر قرآن برآمد و ابواب فقهی و اعتقادی را از دیدگاه قرآن بررسی کرد و به پرورش دانشمندان و فرهیختگان عصر خود و جنبش بزرگ علمی پرداخت، به گونه‌ای که دانشمندی چون «جابر بن یزید جُعفی» هر گاه می‌خواست سخنی در باب علم به میان آورد ـ با آن توشه‌ای که از دانش داشت ـ می‌گفت: «جانشین خدا و میراث دار دانش پیامبران محمد بن علی(ع) برایم این‌گونه گفت»[15] و به دلیل ناچیز دیدن موقعیّت علمی خود در برابر جایگاه امام(ع)، از خود نظری به میان نمی‌آورد.
ابواسحاق سبیعی از دیگر فرهیختگان این دوره، آن قدر نظرات علمی امام را درست می‌پندارد که وقتی از او در مورد مسئله‌ای می‌پرسند، پاسخ را از زبان امام می‌گوید و می‌افزاید: «او دانشمندی است که هرگز کسی بسان او [در علم] ندیده‌ام».[16]
شاگردان امام باقر(ع)
در مکتب امام باقر(ع) شاگردانی نمونه و ممتاز پرورش یافتند که تعدادی از آنان این شخصیت‌ها هستند:
1. ابان بن تَغلِب: ابان از شخصیت‌های علمی عصر خود، در تفسیر، حدیث، فقه، قرائت و لغت تسلّط بسیاری داشت. والایی دانش ابان چنان بود که امام باقر(ع) به او فرمود: «در مسجد مدینه بنشین و برای مردمان فتوا بده، چون دوست دارم مردم چون تویی را در میان شیعیان ما ببینند».[17]
2. زراره: زرارة بن اعین شیبانی یکی از بزرگ ترین اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) است که از این دو امام روایت نقل کرده است. زراره نزد ایشان شأن و مقامی بزرگ داشته است. وی جزو اصحاب اجماع شمرده شده است که در وثاقت و راست‌گویی او بین اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) اجماع و اتفاق است. اگر چه روایاتی در مذمت او وارد شده است، ولی در جمع بین روایات و نتیجه گیری نهایی، می‌توان به درستی به این نتیجه رسید که وی یکی از بزرگ‌ترین اصحاب امام باقر(ع) و امام صادق(ع) بوده است.[18]
3. محمد بن مسلم ثقفی: محمد بن مسلم، یکی از برجسته‌ترین و پرآوازه‌ترین پرورش یافتگان و دانش آموختگان حضرت امام محمد باقر(ع) و حضرت امام صادق(ع) بود که بی‌تردید در گسترش فرهنگ اسلام ناب و حقایق تابناک آموزه‌های اهل بیت عصمت(ع) نقش ممتاز و تأثیرگذاری داشت.[19]
خلفای اموی معاصر امام باقر(ع)
دوران پرفروغ امامت امام باقر(ع) مصادف بود با خلافت ولید بن عبد الملک، سلیمان بن عبد الملک، عمر بن عبد العزیز، یزید بن عبد الملک، و هشام بن عبد الملک.[20]
شیوه‌های مبارزاتی امام باقر(ع)
امام باقر(ع) برای احیای ارزش‌های دینی و انجام وظیفه پاسداری از ارزش‌ها، و به تناسب موقعیت، از راه‌ها و شیوه‌های زیر استفاده می‌کرد:
الف. ترسیم وظایف حاکم اسلامی
امام باقر(ع) می‌کوشید با تبیین وظایف حاکمان، نوک تیز انتقاد خود را متوجه حاکمان وقت سازد و عدم مشروعیت اقدامات آنان را گوشزد کند؛ همان‌طور که می‌فرمود: «بُنِیَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْیَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّکَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَایَة»؛ اسلام بر پنج چیز بنا نهاده شده است: نماز، زکات، حج، روزه، ولایت». زراره پرسید: کدام افضل است؟ امام(ع) فرمود: «الْوَلَایَةُ أَفْضَلُ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِی هُوَ الدَّلِیلُ عَلَیْهِن»؛‏ ولایت برتر است؛ چون کلید آنها است و والی (امام) راهنمایی کننده بر آنها است».[21]
ب. نهی از همکاری با حکومت طاغوت
امام همواره مؤمنان را از همکاری با حکومت طاغوت نهی می‌کرد و به هر طریق ممکن، این پیام خود را به گوش امت می‌رساند .
شخصی از امام باقر(ع) سؤال کرد: من از زمان حجّاج پیوسته تا کنون فرماندار بوده‌ام، براى من توبه میسّر است؟ امام جوابى نداد، و من دوباره پرسیدم، آن حضرت در پاسخ فرمود: نه، تا به هر صاحب حقى، حق او را بپردازى.[22]
یکی از شیعیان به نام عبدالغفار بن قاسم می‌گوید: به امام باقر(ع) گفتم: نظرتان در نزدیک شدن من به سلطان و رفت و آمد به دربار چیست؟ فرمود: این کار را برای تو صلاح نمی‌دانم. گفتم: گاهی به شام می‌روم و بر ابراهیم بن ولید وارد می‌شوم. فرمود: «ای عبدالغفار! رفت و آمد تو نزد سلطان سه پیامد منفی دارد: محبت دنیا در دلت راه می‌یابد، مرگ را فراموش می‌کنی، و نسبت به آنچه خدا قسمت تو کرده ناراضی می‌شوی».
عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! من عیال وارم و هدفم از رفتن به آن‌جا، انجام تجارت است. فرمود: «ای بندۀ خدا! من نمی‌خواهم تو را به ترک دنیا دعوت کنم، بلکه می‌خواهم گناهان را ترک کنی، ترک دنیا فضیلت است، اما ترک گناه فریضه و واجب است و تو در شرایطی هستی که به انجام واجبات نیازمندتری تا کسب فضائل». [23]
امام باقر(ع) از یک سو قیام‌های ضد حکومتی مانند قیام زید و ... را تأیید می‌کرد و از سوی دیگر، در موقعیت‌های مناسب، خود با خلفا به رویارویی جدی می‌پرداخت.
آن حضرت می‌فرمود: «هر کس به سوی سلطان ستم‌گری برود، او را به تقوای الاهی فرمان دهد و او را بترساند و موعظه کند، مانند پاداش جن و انس و اعمال آنان را خواهد داشت».[24]
همچنین آن حضرت مشروعیت حاکمان جور را زیر سؤال می‌برد و راه را بر قیام علیه آنان هموار می‌ساخت. و می‌فرمود: «ائمه حق و پیروان آنها بر دین خدایند و پیشوایان‏ ستمگر، از دین خدا و حق منحرفند خود گمراهند و دیگران را نیز گمراه کرده‌اند اعمالى که انجام می‌دهند مانند خاکسترى است که در مسیر تند بادى سخت در یک روز طوفانى قرار گیرد نتیجه ‏اى از کار خود نمی‌برند این یک گمراهى بسیار سختى است».[25]
ج. تقیّه[26]
میزان اهتمام حضرت باقر(ع) به تقیه چنان بود که می‌فرمود: «تقیه دین من و دین پدران من است، کسی که تقیه ندارد ایمان ندارد». [27]
شهادت امام باقر(ع)
امام محمد باقر(ع) 57 سال از عمر مبارکش ‏گذشته بود، بنا بر مشهور در هفتم ماه ذی حجه سال سال 114 هجرى[28] دیده از جهان فرو بست و در قبرستان بقیع در کنار پدرش (امام سجاد) و عمویش (امام حسن) دفن شد.[29] و شهادت آن حضرت در عصر خلافت هشام بن عبد الملک رخ داد[30] و به امر هشام بود‏.[31]
 

[1]. شیخ مفید، مسار الشیعة، ص 56، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبرسی، فضل بن حسن، إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 498، مؤسسه آل البیت، قم، چاپ اول، 1417ق؛ ابن حاتم شامی، جمال الدین یوسف‏، الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، ص 603، جامعه مدرسین، قم، چاپ اول، 1420ق؛ طبری، محمد بن جریر بن رستم‏، دلائل الإمامة، ص 215، بعثت، قم، چاپ اول، 1413ق؛ طبری، عماد الدین حسن بن على‏، مناقب الطاهرین، ج 2، ص 629، سازمان چاپ و انتشارات‏، تهران، چاپ اول، 1379ش؛ علامه مجلسی، بحار الأنوار، ج 46، ص 212، دارالکتب الاسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1363ش.
[2]. شافعی، محمد بن طلحه‏، مطالب السئول فی مناقب آل الرسول‏، ص 277، البلاغ، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ کاشفى سبزوارى‏، ملاحسین، روضة الشهداء، ص 512، نوید اسلام‏، قم، چاپ سوم، 1382ش؛ شبراوی، جمال الدین‏، الإتحاف بحب الأشراف‏، ص 279، دارالکتاب، قم، چاپ اول، 1423ق؛ حسینى عاملى‏، سید تاج الدین، التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 93، بعثت، قم، چاپ اول، 1412ق؛ قرشی، باقر شریف‏، حیاة الإمام محمد الباقر علیه السلام‏، ج 1، ص 20، دار البلاغة، بیروت، چاپ اول، 1413ق.
[3]. مغربی، قاضى نعمان، المناقب و المثالب‏، ص 327، اعلمى‏، بیروت، چاپ اول، 1423ق؛ إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 498؛ الدر النظیم فی مناقب الأئمة اللهامیم‏، ص 603؛ شبلنجی، مؤمن بن حسن‏، نور الأبصار فی مناقب آل بیت النبی المختار صلى الله علیه و آله و سلم‏، ص 289، منشورات شریف رضی، قم، بی تا؛
[4]. طبرسی، فضل بن حسن‏، تاج الموالید، ص 91، دارالقار، بیروت، چاپ اول، 1422ق؛ حموی، محمد بن اسحاق‏، أنیس المؤمنین‏، ص 123، بنیاد بعثت‏، تهران، 1363ش؛ بحارالانوار، ج 46، ص 216؛ التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 93.
[5]. شیخ مفید، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 159، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق؛ شیخ عباس قمى‏، منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل‏، ج 2، ص 1263، دلیل ما، قم، چاپ اول، 1379ش؛ عطاردی، عزیز الله‏، مسند الإمام الباقر أبی جعفر محمد بن على علیهما السلام‏، ج 6، ص 289، عطارد، تهران، چاپ اول، 1381ش.
[6]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج ‏2، ص 159؛ بحارالانوار، ج 46، ص 221.
[7]. سبط بن جوزى‏، تذکرة الخواص‏، ص 302، منشورات الشریف الرضى‏، قم، چاپ اول، 1418ق؛ المرعشی التستری،القاضى نور الله‏، إحقاق الحق و إزهاق الباطل‏، ج 12، ص 162، مکتبة آیة الله المرعشى النجفى‏، قم، چاپ اول، 1409ق.
[8]. بحار الأنوار، ج ‏46، ص 212.
[9]. کلینى، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفارى على اکبر، آخوندى، محمد، ج ‏4، ص 223، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[10]. احمد بن أبى یعقوب، تاریخ یعقوبى، ج‏ 2، ص 320، بیروت، دار صادر، بى تا.
[13]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 503 و 504.
[14]. ابن شهر آشوب مازندرانى‏، المناقب‏، ج 4، ص 184، مؤسسه انتشارات علامه، قم، 1379ق.
[15]. الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص 160.
[16]. همان، 161.
[17]. علوى عاملى، احمد بن زین العابدین، مناهج الأخیار فی شرح الإستبصار، ج 2، ص 138، مؤسسه اسماعیلیان، قم، چاپ اول، 1399ق؛ شیخ حر عاملى، محمد بن حسن، الإیقاظ من الهجعة بالبرهان على الرجعة، محقق و مصحح: رسولى، هاشم، جنتى، احمد، ص 262، انتشارات نوید، تهران، چاپ اول، 1362ش.
[19]. ر.ک: سبحانی، جعفر، موسوعة طبقات الفقهاء، ج 2، ص 521 – 523، مؤسسه امام صادق علیه السلام، قم، چاپ اول، 1418ق.‌
[20]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 498.
[21]. الکافی،‏ ج‏2،  ص 18.
[22]. همان،‏ ج‏2، ص،331.
[23]. بحار الانوار، ج 72، ص 377.
[24]. همان، ص 378.
[25]. ابن أبی زینب نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، محقق و مصحح: غفارى، على اکبر، ص 128 و 129، نشر صدوق، تهران، چاپ اول، 1397ق.
[27]. شیخ حرّ عاملى‏، وسائل الشیعة، ج ‏16، ص 204، آل البیت، قم،‏ چاپ اول، 1409ق‏.
[28]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 498؛ المناقب، ج 4، ص 210؛ فتال نیشابورى‏، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین،‏ ج 1، ص 468، دلیل ما، قم، چاپ
اول، 1423ق؛ مناقب الطاهرین، ج 2، ص 629؛ بحارالانوار، ج 46، ص 212؛ التتمة فی تواریخ الأئمة علیهم السلام‏، ص 96.
[29]. کافى، ج 1، ص 469.
[30]. إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ج 1، ص 499؛ منتهى الآمال فی تواریخ النبی و الآل‏، ج 2، ص 1328.
[31]. میر لوحی، کفایة المهتدی فی معرفة المهدی( ع)، ص 335، دار التفسیر، قم، چاپ اول، 1426ق.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها