لطفا صبرکنید
40403
- اشتراک گذاری
موضوع مطرح شده در پرسش، ضمن بیان چند نکته روشن خواهد شد.
1. آنچه در قرآن کریم در این باره(پس گرفتن نعمت از سوی خداوند به سبب گناه بنده) وجود دارد، چنین است: «خداوند، هیچ نعمتى را که به گروهى داده، تغییر نمى دهد جز آن که آنها خودشان را تغییر دهند».[1] بی گمان آنچه در این آیه آمده، ناظر به نعمت های اجتماعی است؛ مانند امنیت، عدالت، فراوانی نعمت و...، نه نعمت های فردی؛ نظیر سلامت جسمی، روحی و روانی.
2. اما روایاتی در این باره در منایع حدیثی وجود دارد؛ نظیر روایت مورد نظر که از امام صادق(ع) در کتاب کافی آمده است: «أَمَا إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ عِرْقٍ یَضْرِبُ وَ لَا نَکْبَةٍ وَ لَا صُدَاعٍ وَ لَا مَرَضٍ إِلَّا بِذَنْب...»؛[2] هیچ تب، حادثه، سر درد و بیمارى اى پیش نمى آید، مگر به سبب گناه.
3. آنچه در توجیه و تفسیر این دست از روایات می توان گفت؛ این است که اگر چه اولیای الاهی از آنچه برای ما گناه است معصوم اند، اما با توجه به شخصیت و جایگاه والای شان، ترک اولی می تواند برای آنها گناه محسوب شود، و استغفارشان نیز به همین دلیل است؛[3] از این رو، برخی از مشکلات و گرفتاری های اولیای خدا نیز ناشی از همین ترک بهترها است، چنان که در مورد پیامبرانی؛ مانند یونس و یوسف (ع) مشاهده شده است.
آن جا که قرآن کریم در مورد حضرت یونس می فرماید: «و ذا النون [یونس] را (به یاد آور) در آن هنگام که خشمگین (از میان قوم خود) رفت و چنین مىپنداشت که ما بر او تنگ نخواهیم گرفت (امّا موقعى که در کام نهنگ فرو رفت،) در آن ظلمتها (ى متراکم) صدا زد: (خداوندا!) جز تو معبودى نیست! منزّهى تو! من از ستمکاران بودم! ما دعاى او را به اجابت رساندیم و از آن اندوه نجاتش بخشیدیم و این گونه مؤمنان را نجات مىدهیم».[4] بدیهی است که افتادن یونس در شکم ماهی، به جهت عصبانی شدن از مردم بت پرست و نافرمان، و ترک آنان است. این برخورد گناهی نیست، بلکه ترک اولی است.
یا حضرت یوسف آن جا که به سبب لحظه ای غلفت به جای در خواست نجات از خدای تعالی، از عزیز مصر تقاضای آزادی کرد، زندانیش طولانی مدت شد: «و به آن یکى از آن دو نفر، که مى دانست رهایى مى یابد، گفت: «مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] یادآورى کن!» ولى شیطان یادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و بدنبال آن، (یوسف) چند سال در زندان باقى ماند».[5]
4. از سویی این گونه امراض و مشکلات برای مؤمنان و اولیای الاهی نعمت به حساب می آید؛[6] چرا که مایۀ امتحان آنها است، و مؤمنان هنگامی که از این دست مشکلات پیروز و سربلند بیرون آیند، بر مقام معنوی آنها افزوده و محبوب و مقرب درگاه پروردگار خواهند شد. حسین بن علوان در این زمینه از امام صادق (ع) نقل می کند: «امام در حضور سدیر فرمود: خداوند بنده ای را که دوست دارد، او را با بلا و گرفتاری های سخت امتحان می کند، ای سدیر من و شما هر صبح و شام در معرض این امتحانات هستیم».[7]
5. البته گفتنی است؛ روایت مطرح شده در باره سببیت گناه نسبت به بیماری ها و مشکلات مطلق نیست، بلکه جنبه حد اکثری دارد؛ بدین معنا که بسیاری از مریضی ها و گرفتاری هایی را که انسان متحمل می شود، عکس العمل گناه او است. بنابر این، برخی از این بیماری های جسمی، روحی و روانی و...، الزاماً نمی تواند عکس العمل گناه باشد، تا در مورد معصومان و بندگان صالح خدا این شبهه پیش آید که آیا آنان گناهی مرتکب شده اند که نعمت سلامت از آنان گرفته شد؟! آنچه در این باره می توان گفت این است که از آن جا که معصومان و بندگان برگزیده خدا نیز دارای بدن عنصری بوده و هستند، بدن آنان نیز در برابر ویروس بیماری واکنش نشان می داد؛ یعنی اگر ویروس سرما خوردگی به بدن آنها وارد می شد، طبیعی است که آنان نیز دچار سرما خوردگی می شدند. اگر غذای مسموم می خوردند، مسموم می شدند، چنانچه ضربه ای بر بدنشان وارد می شد، جای ضربه مجروح می شد و...؛ لذا در تمام موارد نمی توان حکم کلی جاری کرد که هر کس به بیماری مبتلا شد، به معنای آلوده شدن به گناه است، بلکه برخی از این مریضی ها واکنش طبیعی بدن در برابر عامل مریضی است. نیز در مورد معصومان همان گونه که بیان شد می تواند امتحان باشد برای رسیدن به قرب الهی، و یا ترک اولی باشد، نه گناه.
[1]. انفال، 53؛ مشابه این در سوره نحل، آیه 112 آمده است: «خداوند (براى آنان که کفران نعمت مىکنند،) مثلى زده است: منطقه آبادى که امن و آرام و مطمئن بود و همواره روزیش از هر جا مىرسید امّا به نعمتهاى خدا ناسپاسى کردند و خداوند به خاطر اعمالى که انجام مىدادند، لباس گرسنگى و ترس را بر اندامشان پوشانید».
[2]. ر. ک: کلینی، کافی، ج 2، ص 269، دارالکتب الاسلامیة، تهران، 1365ش.
[4] انبیاء، 87، 88.
[5] یوسف، 42.
[7]. کلینی، کافی، ج 2، ص 253. « الْحُسَیْنِ بْنِ عُلْوَان عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ وَ عِنْدَهُ سَدِیرٌ إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً وَ إِنَّا وَ إِیَّاکُمْ یَا سَدِیرُ لَنُصْبِحُ بِهِ وَ نُمْسِی...».