لطفا صبرکنید
بازدید
14358
14358
آخرین بروزرسانی:
1392/08/09
کد سایت
fa36631
کد بایگانی
44360
نمایه
حقیقت عبودیت و بندگی در احادیث
طبقه بندی موضوعی
درایه الحدیث|انسان و خدا|توکل
اصطلاحات
قضا و قدر
گروه بندی اصطلاحات
سرفصلهای قرآنی
- اشتراک گذاری
خلاصه پرسش
در روایت آمده است: «و لا یدبّر العبد لنفسه تدبیرا». آیا این روایت توصیه میکند که در زندگی، برنامهریزی نداشته باشید؟!
پرسش
اینکه در حدیث عنوان بصری آمده است: «و لا یدبّر العبد لنفسه تدبیرا» به چه معنا است؟ و عدم تدبیر در زندگی به چه معنا است؟
پاسخ اجمالی
جملهای که در حدیث عنوان بصری آمده است: «وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرا»،[1] به معنای عدم تدبیر، بینظمی و نداشتن برنامه در زندگی نیست، بلکه بدان معنا است که انسان باید به مقامی برسد که تدبیر خود را در برابر تدبیر پروردگار هیچ بداند و تدبیر واقعی را تنها در اختیار خدای متعال ببیند. در این حدیث از امام(ع) در باره حقیقت عبودیت و بندگی سؤال شد که حقیقت عبودیت چیست؟ امام فرمود: به سه چیز مىتوان این حقیقت را دریافت.
اول. اینکه بندگان آنچه را که خداوند به آنها بخشیده، ملک خود ندانند؛ زیرا بندگان خدا مالک نیستند، آنها هر چه دارند از خدا است و هر جا که خدا امر کند باید خرج کنند.
دوم. بنده به این نتیجه برسد که هرگز قدرت ندارد تنها با تکیه بر فکر و اندیشه اش، کارهاى خود را اداره کند.
سوم. تمام وقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترک نواهى او کند.
بنابر این؛ هر گاه بنده، چیزى را که خدا به او بخشیده ملک خود نداند، انفاقش در راه خدا بر وى آسان گردد، هر گاه بندهاى تدبیر امور خود را به خداوند واگذارد و بفهمد که با عقل و تدبیرش نمىتواند امور خود را آن طور که هست اداره کند، گرفتارىهاى دنیا و مصائب آن بر او گوارا مىگردد. و هر گاه بنده به امر و نهى خدا گردن نهاد، هیچگاه با مردم جدال نمىکند، و به آنان فخر نمىفروشد.
هر گاه خداوند به بنده ای این سه ویژگی را هدیه کرد؛ دنیا، شیطان و مردم در نظرش خوار مىشود، و برای جمع کردن مال و فخر فروشى به دنبال دنیا نمىرود، و از مردم عزّت و مقام نمىطلبد، و اوقاتش را هدر نمىدهد، این اوّلین درجه پرهیزگاران است.
روایت دیگری وجود دارد که میتواند بیانی دیگر از متن موجود در پرسش باشد. آن روایت چنین است:
«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّکَ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ لَمَّا هَمَمْتُ فَحِیلَ بَیْنِی وَ بَیْنَ هَمِّی وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِی عَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَیْرِی...»؛[2]
امام محمد باقر از پدرش، از جدش(ع) نقل میکند مردى در جلسهای برخاست و از امام علی(ع) پرسید؛ یا امیر المؤمنین پروردگارت را به چه چیز شناختى؟
علی(ع) فرمود به فسخ عزم که آنچه بر آن دل بسته بودم از هم باز شکافت؛ به نقض هم که آنچه را که قصد آن کرده بودم درهم شکست؛ و چون قصد چیزی کردم، میان من و مقصودم حائل و مانع بهم رسید؛ عزم چیزى کردم که قضا و قدر با عزم من مخالف شد؛ دانستم که تدبیر کنندهای غیر از من است.
قابل دقت و تأمل است که امام(ع) نفرمود که من تدبیر نمیکنم، بلکه فرمود گاه تدبیرم به نتیجه مطلوب نمیرسد و آنچه دلخواه من است نتیجهاش آن نمیشود؛ لذا از همین راه درک میکنم که در واقع تدبیر به دست دیگری است.
با توجه به توضیحاتی که ارائه شد معنای جمله «وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرا» این است که بنده (انسان) در زندگی خود برنامهریزیهایی میکند، اما خداوند تقدیر و قضا و قدر خود را اعمال میکند؛ این قضا و قدر گاه با برنامهریزی انسان در یک راستا قرار میگیرد و گاه مصلحت خدا، چیزی را اقتضا میکند که با برنامهریزی انسان همخوان نیست.
برای اطلاع بیشتر در این باره، پاسخ 8271 (مراد از تدبیر بنده و تقدیرالله) را مطالعه کنید.
اول. اینکه بندگان آنچه را که خداوند به آنها بخشیده، ملک خود ندانند؛ زیرا بندگان خدا مالک نیستند، آنها هر چه دارند از خدا است و هر جا که خدا امر کند باید خرج کنند.
دوم. بنده به این نتیجه برسد که هرگز قدرت ندارد تنها با تکیه بر فکر و اندیشه اش، کارهاى خود را اداره کند.
سوم. تمام وقت خود را صرف انجام اوامر خدا و ترک نواهى او کند.
بنابر این؛ هر گاه بنده، چیزى را که خدا به او بخشیده ملک خود نداند، انفاقش در راه خدا بر وى آسان گردد، هر گاه بندهاى تدبیر امور خود را به خداوند واگذارد و بفهمد که با عقل و تدبیرش نمىتواند امور خود را آن طور که هست اداره کند، گرفتارىهاى دنیا و مصائب آن بر او گوارا مىگردد. و هر گاه بنده به امر و نهى خدا گردن نهاد، هیچگاه با مردم جدال نمىکند، و به آنان فخر نمىفروشد.
هر گاه خداوند به بنده ای این سه ویژگی را هدیه کرد؛ دنیا، شیطان و مردم در نظرش خوار مىشود، و برای جمع کردن مال و فخر فروشى به دنبال دنیا نمىرود، و از مردم عزّت و مقام نمىطلبد، و اوقاتش را هدر نمىدهد، این اوّلین درجه پرهیزگاران است.
روایت دیگری وجود دارد که میتواند بیانی دیگر از متن موجود در پرسش باشد. آن روایت چنین است:
«عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِیٍّ الْبَاقِرِ عَنْ أَبِیهِ عَنْ جَدِّهِ (ع) أَنَّهُ قَالَ: إِنَّ رَجُلًا قَامَ إِلَى أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ (ع) فَقَالَ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ بِمَا ذَا عَرَفْتَ رَبَّکَ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ لَمَّا هَمَمْتُ فَحِیلَ بَیْنِی وَ بَیْنَ هَمِّی وَ عَزَمْتُ فَخَالَفَ الْقَضَاءُ عَزْمِی عَلِمْتُ أَنَّ الْمُدَبِّرَ غَیْرِی...»؛[2]
امام محمد باقر از پدرش، از جدش(ع) نقل میکند مردى در جلسهای برخاست و از امام علی(ع) پرسید؛ یا امیر المؤمنین پروردگارت را به چه چیز شناختى؟
علی(ع) فرمود به فسخ عزم که آنچه بر آن دل بسته بودم از هم باز شکافت؛ به نقض هم که آنچه را که قصد آن کرده بودم درهم شکست؛ و چون قصد چیزی کردم، میان من و مقصودم حائل و مانع بهم رسید؛ عزم چیزى کردم که قضا و قدر با عزم من مخالف شد؛ دانستم که تدبیر کنندهای غیر از من است.
قابل دقت و تأمل است که امام(ع) نفرمود که من تدبیر نمیکنم، بلکه فرمود گاه تدبیرم به نتیجه مطلوب نمیرسد و آنچه دلخواه من است نتیجهاش آن نمیشود؛ لذا از همین راه درک میکنم که در واقع تدبیر به دست دیگری است.
با توجه به توضیحاتی که ارائه شد معنای جمله «وَ لَا یُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِیرا» این است که بنده (انسان) در زندگی خود برنامهریزیهایی میکند، اما خداوند تقدیر و قضا و قدر خود را اعمال میکند؛ این قضا و قدر گاه با برنامهریزی انسان در یک راستا قرار میگیرد و گاه مصلحت خدا، چیزی را اقتضا میکند که با برنامهریزی انسان همخوان نیست.
برای اطلاع بیشتر در این باره، پاسخ 8271 (مراد از تدبیر بنده و تقدیرالله) را مطالعه کنید.
ترجمه پرسش در سایر زبانها
نظرات