جستجوی پیشرفته
بازدید
34323
آخرین بروزرسانی: 1397/07/09
خلاصه پرسش
در روایتی از امام رضا(ع) میان روایات مختلف درباره نوع میوه ممنوعه‌ بهشتی حضرت آدم و حوا جمع شده است، آیا این روایت قابل پذیرش است؟
پرسش
آیا روایت زیر از لحاظ سند، متن و دلالت صحیح است یا ضعف دارد؟ «عن ابن قتیبة، عن حمدان بن سلیمان، عن الهروی قال: قلت للرضا(علیه السلام): یا ابن رسول الله أخبرنی عن الشجرة التی أکل منها آدم وحواء ما کانت؟ فقد اختلف الناس فیها: فمنهم من یروی أنها الحنطة، و منهم من یروی أنها العنب، و منهم من یروی أنها شجرة الحسد، فقال: کل ذلک حق. قلت: فما معنى هذه الوجوه على اختلافها؟ فقال: یا أبا الصلت إن شجر الجنة تحمل أنواعا».
پاسخ اجمالی
روایتی را شیخ صدوق در دو کتاب حدیثی خود آورده است، که این روایت در صدد بررسی و حل اختلاف بین روایات متعددی است که درخت و میوه‌ای که حضرت آدم و حوا از آن خورده و از بهشت رانده شدند را معرفی کرده است؛ زیرا روایات مختلف، این میوه را به عبارات مختلف آورده‌اند که امام رضا(ع) با بیانی جامع؛ بین روایات مختلف درباره نوع میوه ممنوعه جمع کرده است. در سند این روایت؛ افراد ضعیف و غیر قابل اعتماد نیامده است و محتوای آن با اندکی توضیح و توجیه قابل پذیرش است.
 
پاسخ تفصیلی
روایتی در برخی از کتاب‌های روایی مرحوم شیخ صدوق از جمله «عیون اخبار الرضا(ع)»[1] و کتاب «معانی الاخبار»[2] توسط ایشان نقل شده است. این روایت با یک سند و یک محتوا در هر دو کتاب آمده است و نشان از آن دارد که تک روایتی بوده که مرحوم صدوق در دو کتاب خود آن‌را آورده است.
معنای این روایت چنین است:
از عبد السلام بن صالح هروى (ابا الصلت) روایت شده است: به حضرت امام رضا(ع) گفتم: یا ابن رسول اللَّه! خبر بده مرا از حقیقت شجره (میوه‌ای) که آدم و حوا از آن خوردند؟ چرا که مردم در آن اختلاف کرده‌اند؛ برخی روایت گفته‌اند گندم بود و برخى می‌گویند انگور بود و گروه دیگری روایت کرده‏اند که درخت حسد[3]بود.
آن‌حضرت فرمود: «تمام این تعابیر صحیح است!»، پرسیدم: پس این چه معنا دارد و این اختلاف برای چیست؟ فرمود: «اى ابا صلت! درختان بهشت؛ انواع و اقسام میوه می‌دهد و مانند درخت دنیا نیست [که هر درختی تنها یک میوه از آن برداشت شود] و آن میوه که آدم و حوا از آن خوردند گندم بود که انگور هم می‌داد و وقتی حق تعالی آدم را گرامی داشت و ملائکه را  امر کرد تا او را سجده کنند و او را داخل بهشت جای داد؛ با خود خیال کرد که آیا حق تعالى از جنس بشر؛ افضل از من آفریده است و خداوند چون خیال قبلى او را می‌دانست ندا آمد که اى آدم! سر خود را بلند کن و به عرش نظر کن! آدم چون سر خود را بلند کرد و به عرش نظر کرد؛ بر عرش نوشته شده بود: "لا اله الا الله؛ محمد رسول الله؛ على بن ابى طالب امیر المؤمنین و زوجته فاطمة سیده نساء العالمین و الحسن و الحسین سیدا شباب اهل الجنة" پس آدم پرسید: پروردگارا! اینان چه کسانی‌اند؟ خداى عزّ و جلّ فرمود: اینان ذریه و نسل تو و فرزندان تو هستند و از تو بهترند و از جمیع آفریدگان من برترند و اگر آنان نبودند؛ نه تو را می‌آفریدیم و نه بهشت و نه جهنم و نه آسمان و نه زمین را! پس مبادا به ایشان به چشم حسد نگاه کنى که ترا از جوار خود که بهشت است بیرون کنم! پس آدم به چشم حسد به ایشان نگاه کرد و منزلت ایشان را از براى خود آرزو کرد؟! پس خداوند؛ شیطان را بر او مسلط گردانید تا درختى را که از آن نهى شده بود خورد و شیطان را بر حوا مسلط کرد چون به چشم حسد بر حضرت فاطمه(س) نظر کرد تا این‌که از آن درخت خورد چنان که آدم خورد؛ پس خداوند هر دو را از بهشت بیرون کرد و از جوار خود به این عالم خاکی فرو فرستاد».[4]
بررسی سند حدیث
عبد الواحد بن محمد بن عبدوس از مشایخ صدوق بوده و ابن قتیبه نیز از ملازمان و شاگردان فضل بن شاذان؛ که تنها نجاشی به این نکته درباره او اکتفا کرده است که وی از جمله کسانی است که جناب کشی در رجال خود بر او اعتماد کرده است. [5]
حمدان بن سلیمان به تصریح نجاشی؛ شخص ثقه و مورد اعتماد است؛[6] و بالأخره عبدالسلام بن صالح هروی (اباصلت) که ثقه و از راویان و اصحاب امام رضا(ع) می‌باشد.[7]
به هر تقدیر، این روایت از نظر سندی اگر چه در درجه عالی قرار نگرفته است، اما می‌توان به صدور آن اعتماد پیدا کرد.
بررسی محتوای حدیث
همان‌طور که در ابتدای روایات تصریح شده است در روایات مختلفی که از ائمه(ع) رسیده، از این درخت به تعابیر مختلفی یاد شده است؛[8] پس ابتدای این حدیث با واقع خارجی و ملموس موجود در روایات هماهنگی داشته و تأیید می‌شود.
این‌که درختی بتواند همه میوه‌ها را داشته باشد؛ می‌تواند از خصوصیات درخت‌های بهشتی[9] باشد و منعی در آن نیست. قرآن کریم درباره خصوصیت دیگر درختان بهشتی می‌فرماید: «توصیف بهشتى که به پرهیزگاران وعده داده شده، [این است که] نهرهاى آب از زیر درختانش جارى است، میوه آن همیشگى، و سایه‌‌اش دائمى است این سرانجام کسانى است که پرهیزگارى پیشه کردند و سرانجام کافران، آتش است!»؛[10] یعنی میوه درختان بهشتی همیشگی و دائمی است و مانند درختان این دنیا نیست که  فقط در فصل خاصی میوه می‌دهند.
تنها قسمت آخر روایت است که ظاهر آن با مقام انبیا سازگاری ندارد؛ آن‌جا که می‌فرماید: «پس آدم پرسید: پروردگارا! اینان چه کسانی‌اند؟ خداى عزّ و جلّ فرمود: اینان ذریه و نسل تو و فرزندان تو هستند و از تو بهترند و از جمیع آفریدگان من برترند و اگر آنان نبودند؛ نه تو را می‌آفریدیم و نه بهشت و نه جهنم و نه آسمان و نه زمین را! پس مبادا به ایشان به چشم حسد نگاه کنى که ترا از جوار خود که بهشت است بیرون کنم! پس آدم به چشم حسد به ایشان نگاه کرد و منزلت ایشان را از براى خود آرزو کرد؟!...».
زیرا حسادت داشتن به دور از شأن و عصمت انبیا و اصفیای الهی است، لذا همان‌طور که علامه طباطبایی(ره) در توضیح این حدیث گفته‌اند؛ باید چشم حسد را  به معنای «تمنا و آرزوی داشتن مقام پیامبر» معنا کرد نه حسدی که یکی از رذائل اخلاقی است.[11]بنابراین، این روایت را می‌توان با توجه به معنا و محتوای آن و با توضیحی که داده شد، پذیرفت.
 

[1]. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، محقق، مصحح، لاجوردی، مهدی، ج 1، ص  306، تهران، نشر جهان، چاپ اول، 1378ق.
[2]. شیخ صدوق، معانی الاخبار، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، ص 124، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
[3]. تفسیر و ترجمه «شجره= درخت » که منظور میوه آن است؛ به حسد، به نوعی تعبیری اخلاقی و عرفانی است.
[4]. عیون أخبار الرضا(ع)، ج ‏1، ص 306.
[5]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست أسماء مصنفی الشیعة(رجال نجاشی)، ص 259، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ششم، 1365ش.
[6]. همان، ص 138.
[7]. همان، ص 245.
[8]. ملا محسن فیض کاشانی(ره) برخی از این روایات را در تفسیر خود آورده است؛ ر ک: فیض کاشانی، ملا محسن، الاصفی فی تفسیرالقرآن، تحقیق، درایتی، محمدحسین، نعمتی‏، محمدرضا، ج 1، ص 29، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1418ق.
[9]. برخی با استفاده از روش‌های تجربی و علوم کشاورزی؛ توانسته‌اند با پیوند زدن درختان به هم، از یک درخت؛ چندین میوه استحصال کنند.
[10]. رعد، 35: «مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتی‏ وُعِدَ الْمُتَّقُونَ تَجْری مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ أُکُلُها دائِمٌ وَ ظِلُّها تِلْکَ عُقْبَى الَّذینَ اتَّقَوْا وَ عُقْبَى الْکافِرینَ النَّار».
[11]. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 144، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ پنجم، 1417ق.
نظرات
تعداد نظر 0
لطفا مقدار را وارد نمایید
مثال : Yourname@YourDomane.ext
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید
لطفا مقدار را وارد نمایید

طبقه بندی موضوعی

پرسش های اتفاقی

پربازدیدترین ها