لطفا صبرکنید
29953
- اشتراک گذاری
بر اساس آیات قرآن کریم، به صورت کلّی، شرط ورود به بهشت، ایمان و عمل صالح است. علمای شیعه و نیز گروهی از اهل سنّت معتقدند که پدر و مادر و اجداد پیامبر اسلام(ص)، خداپرست و موحّد و مبنای زندگی آنان بر نیکویی عمل بود.
شیخ صدوق در «اعتقادات» خود مى نویسد: «اعتقاد ما این است که پدران پیامبر(ص) از آدم تا عبدالله و ابوطالب و همچنین آمنه، مادر پیامبر(ص)، مسلمان بودهاند». برای این دیدگاه دلایلى از قرآن و روایات ذکر شده است.
برای رسیدن به پاسخ، نخست باید دانست که شرط ورود به بهشت چیست؟
بر اساس آیات قرآن کریم، به صورت کلّی، شرط ورود به بهشت، ایمان و عمل صالح[1] است: «و کسى که چیزى از اعمال صالح را انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالى که ایمان داشته باشد، چنان کسانى داخل بهشت مى شوند و کمترین ستمى به آنها نخواهد شد».[2]
حال به بررسی این دو شرط در وجود پدر و مادر نبی مکرّم اسلام(ص) می پردازیم.
1. شرط ایمان و یکتاپرستی
در بارۀ ایمان و یکتاپرستی والدین و نیاکان پیامبر اکرم(ص) چند دیدگاه وجود دارد، که به یک مورد با دلایل آن اشاره می شود.
علمای شیعه[3] و نیز گروهی از اهل سنّت[4] معتقدند که پدر و مادر و اجداد پیامبر اسلام(ص)، مسلمان[5] و موحّد بوده اند.
شیخ صدوق نیز در «اعتقادات» خود مى نویسد: «اعتقاد ما این است که پدران پیامبر(ص) از آدم تا عبدالله و ابوطالب و همچنین آمنه، مادر پیامبر(ص)، مسلمان بودهاند».[6]
برای این دیدگاه دلایلى ذکر شده است که برخى از آنها بیان می شود:
الف. آیاتی از قرآن کریم
آیۀ شریفۀ: «همان کسى که تو را به هنگامى که (براى عبادت) برمى خیزى مى بیند، و (نیز) حرکت تو را در میان سجده کنندگان»،[7]
معناى آیه آن است که خداوند متعال روح پیامبر(ص) را از سجده کننده اى به ساجدى دیگر منتقل مى کند؛ طبق این معنا، آیه دلالت دارد بر این که جمیع اجداد و نیاکان پیامبر(ص) مسلمان بوده اند.[8] لذا در ذیل این آیه روایاتی است که بیانگر این است که پیامبر(ص) پیاپى از صلب پیامبرى به پیامبر دیگر منتقل مى شد.[9]
ب. احادیث
در بارۀ ایمان و یکتاپرستی اجداد پیامبر اکرم(ص)، به دو دسته از احادیث استناد شده است:
1. احادیثی که بر طاهر بودن پدران و مادران پیامبر(ص) دلالت می کنند؛ مانند این که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: اى محمّد! خداوند- جلّ جلاله- بر تو درود مى فرستد و مى فرماید: همانا من آتش را حرام نمودم بر صلبى که تو را فرود آورده، و رَحِمى که تو را حمل کرده، و دامنى که تو را کفالت کرده است».[10] همچنین آن حضرت فرمود: «خداوند- عزّوجلّ- همواره مرا از اصلاب پاک به رحم هاى پاک و مطهّر منتقل مى ساخت، و به من بدی های جاهلیت برخورد نکرده است».[11] احادیث یاد شده به حدّ تواتر معنوی هم می رسند.[12]
2. بنابر احادیثی، پیامبر اکرم(ص) نیاکانشان را در روز قیامت شفاعت خواهند کرد، چنان که رسول خدا(ص) می فرماید: «من از پروردگارم خواستم چهار نفر را ببخشد و او آنها را خواهد بخشید ان شاءالله: آمنه دختر وهب، عبدالله بن عبدالمطلب، ابوطالب بن عبدالمطلب و مردی از انصار که بین من و او حق نان و نمک (پیمان) بود»،[13] و بر اساس دستور قرآن کریم جایز نیست که پیامبر و مؤمنین برای مشرکین طلب مغفرت و شفاعت کنند[14] و این که رسول خدا(ص) می فرماید: پدر و مادرم را شفاعت خواهم کرد نشان می دهد که آنها موحّد بوده اند.[15]
ج. دلیل تاریخی
بر اساس متون تاریخی نه تنها دلیل صریحی بر مشرک بودن نیاکان پیامبر(ص) وجود ندارد، بلکه دلایلی هست که موحّد و خداپرست بودن نیاکان آن حضرت را ثابت می کند؛ مانند کلام و دعاى عبدالمطّلب هنگام هجوم ابرهه حبشى به مکه براى خراب نمودن کعبه؛ زیرا در این هنگام عبدالمطلب به بُت ها پناه نبرد، بلکه براى حمایت کعبه بر خداوند متعال توکّل نمود.[16]
2. شرط عمل صالح
به عنوان نمونه، در باب ویژگی های شخصی و اعمال نیکوی آمنه مادر رسول اکرم(ص) مطالبی در منابع اسلامی نقل شده که همگی دلالت بر شخصیت والای ایشان می کند. عبدالمطّلب در خطاب به فرزندش عبدالله می گوید: «سوگند به عزّت و جلال خداوند، که در مکه دخترى مثل آمنه نیست؛ زیرا او با حیا و ادب است و نفسى پاکیزه دارد و عاقل و فهیم و دین باور است».[17]
بنابراین، مبنای زندگی والدین و اجداد پیامبر اکرم(ص) بر نیکویی عمل بوده که چنین شهرت خیری را در آن زمان و در آن محیط برای آنان به همراه داشته است.
نتیجه: با توجه به داشتن شرایط ورود به بهشت می توان گفت که والدین و نیاکان پیامبر اکرم(ص) از نیکان و اهل بهشت هستند.
[1]. البته این دو شرط اصلی، دارای زیر مجموعه ها و مصادیقی نیز هستند.
[2]. نساء، 124.
[3]. علامه مجلسى، بحار الأنوار، ج 15، ص 117، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ دوم، 1403ق؛ شیخ صدوق، الاعتقادات، ص 110، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم، چاپ دوم، 1414ق.
[4]. آلوسى، سید محمود، روح المعانى فى تفسیر القرآن العظیم، ج 10، ص 135، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1415 ق؛ فخر الدین رازى، تفسیر مفاتیح الغیب، ج 13، ص 32 و 33، دار إحیاء التراث العربی، بیروت، چاپ سوم، 1420ق؛ حقى بروسوى، اسماعیل، تفسیر روح البیان، ج 6، ص 313 و 314، دارالفکر، بیروت، بى تا؛ عجلونی جراحی، اسماعیل بن محمد، کشف الخفاء و مزیل الالباس عما اشتهر من الاحادیث، ج 1، ص 60 – 62، دارالکتب العلمیة، بیروت، چاپ سوم، 1408ق.
[6]. الاعتقادات، ص 110.
[7]. شعراء، 218 و 219: «الَّذی یَراکَ حینَ تَقُومُ وَ تَقَلُّبَکَ فِی السَّاجِدینَ».
[8]. ر.ک: شیخ مفید، أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص 45 و 46، المؤتمر العالمی للشیخ المفید، قم، چاپ اول، 1413ق؛ سند، شیخ محمد، الصحابة بین العدالة و العصمة، ص 97 و 98، لسان الصدق، قم، چاپ اول، 1426ق؛ رضوانى، على اصغر، شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 1، ص 260، نشر مشعر، تهران، چاپ دوم، 1384ش.
[9]. کوفى، فرات بن ابراهیم، تفسیر فرات الکوفی، محقق و مصحح: کاظم، محمد، ص 304، مؤسسة الطبع و النشر فی وزارة الإرشاد الإسلامی، تهران، چاپ اول، 1410ق؛ بحرانى، سید هاشم بن سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج 4، ص 191 – 193، مؤسسه بعثه، قم، چاپ اول، 1374ش؛ بغوى، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فى تفسیر القرآن، تحقیق: المهدى، عبدالرزاق، ج 3، ص 484، داراحیاء التراث العربى، بیروت، چاپ اول، 1420ق.
[10]. شیخ صدوق، علل الشرائع، ج 1، ص 177،کتاب فروشى داورى، قم، چاپ اول، 1385ش.
[11]. البرهان فی تفسیر القرآن، ج 3، ص 312؛ طبرى، محمد بن جریر، المسترشد فی إمامة علیّ بن أبی طالب (ع)، محقق و مصحح: محمودى، احمد، ص 649، کوشانپور، قم، چاپ اول، 1415ق؛ همچنین این روایت با تفاوت در ذیل در برخی از منابع روایی و تفسیری آمده است؛ ر.ک: اندلسى، ابو حیان محمد بن یوسف، البحر المحیط فى التفسیر، ج 8، ص 198، دار الفکر، بیروت، 1420ق؛ شعیری، محمد بن محمد، جامع الأخبار، ص 16، مطبعة حیدریة، نجف، چاپ اول، بى تا؛ مفاتیح الغیب، ج 24، ص 537.
[12]. بحارالأنوار، ج 15، ص 118 و 119.
[13]. همان؛ حمیرى، عبد الله بن جعفر، قرب الإسناد، ص 56، مؤسسة آل البیت (ع)، قم، چاپ اول، 1413ق.
[14]. توبه، 113: «براى پیامبر و مؤمنان، شایسته نبود که براى مشرکان (از خداوند) طلب آمرزش کنند، هر چند از نزدیکانشان باشند (آن هم) پس از آنکه بر آنها روشن شد که این گروه، اهل دوزخند».
[15]. بحار الأنوار، ج 15، ص 108.
[16]. شیعه شناسى و پاسخ به شبهات، ج 1، ص 261.
[17]. «فو الله ما فى بنات اهل مکه مثلها لانها محتشمه فى نفسها طاهره مطهره عاقلهدینه»؛ بحارالانوار، ج 15، ص 99؛ بکرى، احمد بن عبد الله، الأنوار و مفتاح السرور و الأفکار فی مولد النبیّ المختار، محقق و مصحح: روحانى، احمد، ص 117 و 118، دار الشریف الرضی، قم، چاپ اول، 1411ق.