لطفا صبرکنید
4917
- اشتراک گذاری
شیخ کلینی درباره تقاضای اصحاب رسول خدا(ص) برای مسقّف کردن مسجد النبی(ص) چنین نقل میکند:
«گرماى تابستان شدید شد و اصحاب خطاب به رسول خدا(ص) عرض کردند؛ اى کاش میفرمودید تا برای مسجد سایهبانی بنا کنند. آنحضرت موافقت کرد و دستور داد تا از تیرهاى درخت خرما ستون بنا کنند و سقفى بر آن بزنند و آنرا با شاخه درخت خرما و بوتههاى گیاه پوشاندند. بعد از مدّتی باران شدیدی باریدن گرفت و آب از لابلای شاخهها سرازیر شد، اصحاب خطاب به رسول خدا(ص) عرض کردند؛ اى کاش میفرمودید تا سقف مسجد را با گِل بپوشانند. پیامبر پاسخ داد: خیر! فقط سایبانی مانند سایبان موسى بن عمران(ع) برای مسجد کافی است. و تا رسول خدا زنده بود، ساختمان مسجد به همان صورت باقى بود».[1]
بر اساس این روایت و روایاتی مشابه برخی از فقها، استحباب سقف نداشتن مسجد یا کراهت سقف داشتن آنرا برداشت نمودهاند.[2] و ممکن است، علت مخالفت پیامبر(ص) با مسقّف کردن مسجد، تشویق مسلمانان به حفظ سادگی و جلوگیری از زینت و تجملگرایی در ساخت مساجد باشد.
البته این حکم با توجه به شرایط مکانی متغیر بوده و در برخی مناطق، سرمای شدید یا مسائلی دیگر ایجاب میکند که مساجد سقف داشته باشند.
به هر حال سخن ائمه(ع) ناظر به آن است که اگرچه اصل بر سقفنداشتن مساجد است، اما اکنون نماز در مسجد سقفدار کراهتی ندارد.[3] و نیز اینکه بعد از ظهور امام زمان(عج)، ممکن است در ساختن مسجد، تغییراتی به وجود آید.[4]
در فتاوای فقها نیز چنین آمده است که باز بودن بخشی از سقف مسجد کافی است؛ زیرا در بیشتر مناطق برای دفع گرما و سرما به سقف نیاز است و این ضرورت، حکم کراهت را بر میدارد.[5] حتی بر فرض که کراهتی هم باشد، منظور از کراهت در امور عبادی، کمتر بودن ثواب است، نه اینکه فضیلت نماز در مسجد برداشته شود. پس هر چند به طور کلی رو باز بودن مسجد مستحب است، ولی این امر زمانی که موجب عسر و حرج شود، منتفی خواهد بود.
البته در بسیاری از مساجد، نقاط بدون سقفی نیز وجود دارد که افراد در صورت تمایل میتوانند در آنجا نماز بخوانند.
[1]. ر. ک: کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 3، ص 296، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ چهارم، 1407ق.
[2]. طوسی، محمد بن حسن، المبسوط فی فقه الامامیة، تصحیح محمد تقی کشفی، ج 1، ص 160، تهران، المکتبة المرتضویة لاحیاء الآثار الجعفریة، چاپ سوم، 1387ق؛ حلّى، علامه، حسن بن یوسف بن مطهر اسدى، تبصرة المتعلمین فی أحکام الدین، ص 53، تهران، مؤسسه چاپ و نشر وابسته به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، چاپ اول، 1411ق؛ بهجت، محمد تقى، استفتائات، ج 2، ص 97، س 1797، قم، دفتر حضرت آیة الله بهجت، چاپ اول، 1428ق.
[3]. شیخ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج 5، ص 207، ح 6340، قم، موسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1409ق.
[4]. همان، و نیز ح 6342.
[5]. شهید ثانی، زین الدین، الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیة، تصحیح، کلانتر، سید محمد، ج 1، ص 540، قم، کتابفروشی داوری، چاپ اول، 1410ق؛ حائرى، سید على بن محمد، ریاض المسائل، ج 4، ص 305، قم، مؤسسه آل البیت(ع)، چاپ اول، 1418ق؛ بهجت، محمد تقى، استفتائات، ج 2، ص 97، س 1797.