لطفا صبرکنید
22400
- اشتراک گذاری
در مسیر سیر و سلوک گفته می شود: «الرفیق ثم الطریق».
قبل از پرداختن به بحث رفاقت در سیر و سلوک متذکر می شویم که اصل روایت «الرفیق ثم الطریق»،[1]یا «الرفیق ثم السفر» به ظاهر در مورد مسافرت وارد شده است، اما چون سفر الی الله برترین سفر زندگی انسان است ، این روایت در مباحث عرفانی نیز به کار می رود. هرچند مبنای این بحث عرفانی منحصر در این روایت نیست.
اهمیت دوست برای انسان به عنوان یک امر فطری غیر قابل انکار بوده و هیچ انسانی بدون دوست (به طور مطلق)، قادر به زندگی نیست. حال این دوست می تواند انسانی بد یا خوب باشد یا انسان کامل و خدا. و همین انتخاب دوست باعث خواهد شد تا هر فردی با آن چیزی که دوست دارد محشور شود.
در طریق معنویت این مسئله اهمیت بیشتری پیدا می کند. و اساساً گفته می شود که طی طریق عرفان بدون «دوست» محال است:"الرفیق ثم الطریق".
انسان فطرتاً دنبال کسی است که با او دوستی کند و نهایت این جست و جو به دوستی حقیقی با خدا و اولیای خدا ختم می شود و همه دوستی های دیگر هم با توجه به این حقیقت، حق و باطلشان آشکار می شود؛ آن گاه که هرچه غیر خدا است از ارزش و وجود ساقط می شود، تنها دوستی هایی باقی می ماند که خاص خدا جویان بوده و حقوق معنوی آن ادا شده است.
دوستی هایی که بر مبنایی غیر خدائی شکل گرفته از جمله برای اهداف دنیوی و گناه و ... به زودی در همین دنیا از بین خواهد رفت و دروغ بودن آن به اثبات خواهد رسید؛ چرا که انسان مشرک و دور از خدا طبیعتاً به دنبال مادیات و خواسته ها و امیال خود بوده و در رابطه با هر کسی قرار گیرد این رابطه را در خدمت اهداف خود به کار خواهد گرفت. بنابراین ادعا دوستی از طرف چنین فردی به زودی رسوا خواهد شد. حال اگر هر دو طرف هدفی جز خواسته های خود نداشته باشند و نام این کار را دوستی بگذارند، مصداق دوستی های غیر خدایی بوده و در نهایت جز بر گمراهی همدیگر نخواهند افزود و بعد از متهم نمودن هم، در نهایت پی خواهند برد که هرگز کسی را حقیقتاً و به خاطر خود او دوست نداشته اند.
بنابراین نگاه ابزاری به انسان عامل اصلی تباه شدن رابطه و دوستی ها است؛ از این رو خالصانه و خدائی بودن دوستی ها به قدری در اسلام از اهمیت برخوردار است که چنین دوستی ای در روایات به عنوان یکی از بزرگترین شعبه های ایمان معرفی شده است[2].
در روایت دیگری می خوانیم: در روز قیامت کسانی که برای خدا همدیگر را دوست داشته اند در سایه عرش و جهت راست عرش قرار دارند و چهره هایشان از خوشید تابناک تر است و هر فرشته مقربی و نبی مرسلی به منزلت آنان غبطه می خورد و مردم می گویند: اینها چه کسانی هستند؟ گفته می شود: اینان دوست داران خدائی هستند.[3]
اهمیت دوست در سلوک الی الله و مصداق دوست عرفانی
در عرفان دو راه مشخص برای رسیدن به خدا مطرح می شود؛ یکی این که فرد بدون واسطه و خود به تنهایی به خدا برسد. دیگر این که از طریق یک عارف کامل به این هدف رهنمون شود. طریق اول طریقی بس دشوار و اکثراً غیرممکن است، اما راه دوم یکی از ممکن ترین و آسان ترین طرق الی الله است. هرچند در طریق اول هم فرد در عالم باطن از دوستی با خضر راه برخوردار است، ولی این برای هرکسی ممکن نیست.
بنابراین در مسیر سیر و سلوک گفته می شود: «الرفیق ثم الطریق». یعنی برای حرکت در این مسیر ابتدا کسی را پیدا کن که یا انسانی کامل باشد یا در این راه از شما کامل تر باشد و سپس در راه قدم بگذار تا طعمه شیطان نشوی و از خطر های راه در امان باشی. اهمیت امام در مسیر الی الله از همین رو است؛ یعنی انسان از طریق متابعت از انسان کامل به آسان ترین و صحیح ترین راه به خدا خواهد رسید و از سرگردانی نجات خواهد یافت. مکتب تشیع در بُعد عرفانی چیزی جز متابعت از امام نیست. شیعه یعنی «پیرو» و کسی که پا جای پای امام می نهد و از او جدا نمی شود. بنابراین مصداق اتم این سخن: «الرفیق ثم الطریق» که رفیق عرفانی را واجب ترین مقدمه سیر و سلوک می داند، همان امام است.[4]
حال اگر رابطه و دوستی مستقیم با انسان کامل مقدور نبود، باز هم این راه را نباید به تنهایی طی کرد، همچنان که حتی در امور دنیوی هم هیچ کار با ارزش و خلّاقی را نمی توان بدون دوست و بدون راهنمایی کسی به سرانجام رساند. بنابراین اگر سالک، کسی را پیدا کرد که از جهت ایمانی و لو چند قدمی از او جلوتر و مخلص تر بود، باید از او متابعت کند تا پیرو نفس خود نباشد. معنا و مراد از «رفیق» در کلام «الرفیق ثم الطریق» همین مطلب است و اهمیت آن برای اهل عرفان و سلوک آشکار است.
منظور از این کلام، این نیست که هر کس بیشتر مطابق هوای نفس ما است، یا بیشتر از دیگران تملق می کند، را برای دوستی انتخاب کنیم، بلکه مراد کسی است که بتواند ما را در زمینه آنچه که خود بدان رسیده است؛ یعنی درجات بالاتری از انسانیت و ایمان، راهنمایی کند بدون این که خود او تابع نفسانیات و تعلقات و خواسته های شخصی خود باشد.
جایگاه عشق در روابط معنوی
رفاقت بین دو انسان وقتی خالی از اغراض شخصی باشد، ممکن است تبدیل به عشق شود که امری خود خواسته نیست، بلکه یک واقعه الاهی است و به همان میزان هم حقوق خاص خود را دارد. چنین رابطه ای اگر با گناه آمیخته شود به سرعت نابود شده و تبدیل به ضد خود یعنی نفرت خواهد شد. نیاز به توضیح نیست که در بسیاری از موارد افراد از نفسانیات خود با نام عشق پیروی می کنند که از بحث ما خارج بوده و از بدترین انواع خود فریبی و مردم فریبی است.
اساساً هدف از هر رابطه ای اعم از دوستی یا عشق کشف ابعاد عمیق تری از خود واقعی خویشتن است که همان خدا است، ولی اگر فرد بخواهد به خاطر دوست داشتن کسی خود را گم کند یا طرف مقابل را وادار به متابعت از خود نماید، از جنبه الاهی خارج شده و باعث مسخ شدگی هر دو طرف و گم گشتگی آنها خواهد شد و حضور خدا هم در این رابطه کم رنگ شده و در نهایت به کلی از بین خواهد رفت. به نظر می رسد که دعوی عشق و دوستی حقیقی جز در بین انسان هایی که در ابتدا خود را یافته و از نیاز های خود وارسته شده اند محکوم به رسوایی است.
مهم ترین اصلی که در این روابط باید رعایت شود، این اصل قرآنی است که: مومنان کسانی هستند که خدا را بیشتر دوست دارند؛[5] یعنی مومن همه دوستی هایش خدایی است و مشرکانه نیست و هرکس را دوست بدارد به این معنا است که از آن هم شدیدتر عاشق خدا است، در این صورت چنین دوستی مصداق دوستی در راه خدا خواهد بود که از مهم ترین شعبه های ایمان است.
اما در مورد رابطه هایی که در آن شائبه تمایلات جنسی باشد، باید گفت که طبق مفهوم روایات از بدترین دام ها برای انسان آن است که او را آلوده به فسق و بی عفتی نماید.