لطفا صبرکنید
4408
- اشتراک گذاری
بر اساس روایات شیعه و اهلسنت رسول خدا(ص) ضمن سخنانی امام حسین(ع) را از خودشان و خودشان را از امام حسین(ع) معرفی نمود، تا جایگاه برجستهی سیدالشهداء(ع) را به مسلمانان اعلام نماید و به آنان خاطرنشان کند که او بعدها در همان جایگاه پیامبر(ص) خواهد نشست؛ دوستی او دوستی با پیامبر(ص) است، و دشمنی با او نیز دشمنی با آنحضرت(ص) محسوب میشود، تا مبادا افراد منحرفی مانند جنایتکاران عاشورا در جایگاه امام حسین(ع) شک و تردید کنند:
یعلی عامری گفت: به مجلسی که دعوت بودم رفتم. آنجا حسین(ع) را دیدم که با کودکان بازی میکرد. رسول خدا(ص) دو دست خویش را باز کرد و حسین را نزد خود فرا خواند؛ اما حسین شروع به دویدن به این طرف و آن طرف نمود و پیامبر(ص) از این حرکات میخندید تا آنکه سرانجام نوهاش را در بغل گرفت، یک دست را زیر چانه و دست دیگر را پشت سرش قرار داد و ایشان را بوسید و فرمود:
«حُسَینٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَینٍ! أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیناً! حُسَینٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط!»؛[1] حسین از من است و من از حسینم! خداوند دوست داشته باشد کسی که حسین را دوست بدارد، حسین سبطی از اسباط است.
البته در برخی از روایات، بخش اول ماجرا نقل نشده و تنها سخن پیامبر(ص) نقل شده است.[2]
همانگونه که در پاورقیهای مرتبط با روایت بالا ملاحظه میکنید، علاوه بر منابع شیعی، این روایت در منابع معتبر اهلسنت هم ذکر شده و سند آن نیز از طرف آنان مورد تأیید قرار گرفته است.[3]
[1]. ابن قولویه، جعفر بن محمد، کامل الزیارات، محقق، مصحح، امینی، عبد الحسین، ص 52 – 53، نجف اشرف، دار المرتضویة، چاپ اول، 1356ش؛ تمیمی، محمد بن حیان بن احمد، صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، محقق، شعیب الأرنؤوط، ج 15، ص 427، بیروت، مؤسسة الرسالة، چاپ دوم، 1993م؛ شیبانی، أبو عبد الله أحمد بن محمد بن حنبل، مسند الإمام أحمد بن حنبل، محقق، شعیب الأرنؤوط، عادل مرشد، مؤسسة الرسالة، چاپ اول، 1421ق.
[2]. کامل الزیارات، ص 52؛ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، محقق، مصحح، مؤسسة آل البیت)ع(، ص 127، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ اول، 1413ق؛ ترمذی، أبوعیسی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، محقق، أحمد محمد شاکر، محمد فؤاد عبدالباقی، ابراهیم عطوه، ج 5، ص 658، مصر، مکتبة و مطبعة مصطفی البابی حلبی، چاپ دوم، 1395ق.
[3]. صحیح ابن حبان بترتیب ابن بلبان، ج 15، ص 427؛ سنن الترمذی، ج 5، ص 658.