در این استدلال چند مشکل وجود دارد:

1. این جمله که: «مکتبی در چارچوب مبانی عقلی و با پیام آسمانی در راستای هدایت بشر توسط انسان تهیه و تنظیم شود، ممکن الوقوع است». نوعی تناقض در آن وجود دارد؛ چون مکتبی که از یک‌سو مشتمل بر وحی و پیام آسمانی است و از سوی دیگر توسط انسان تهیه و تنظیم شده باشد با هم نمی‌سازد؛ بلکه باید گفت ممکن است یا لازم و ضروری است که خداوند در راستای هدایت بشر مکتبی بفرستد که بخشی از آن‌را مبانی عقل بشری تشکیل دهد و بخش دیگر آن پیام‌های آسمانی ویژه‌ای باشد که عقل قادر به درک آن نیست.
2. مشکل دوم این است که بین دو مقدمه با نتیجه ارتباطی وجود ندارد؛ زیرا مجرد این‌که خدا حکیم است و باید مکتبی جامع بفرستد، دلیل نمی‌شود که اسلام تنها مکتب جامع است؛ بلکه اولا: باید اثبات کرد که اسلام دارای هر دو ویژگی است و مکتب جامع می‌باشد؛ و ثانیا: اثبات شود مکاتب دیگر دارای چنین جامعیتی نیستند.[1]

[1]. ر. ک: «دلایل حقانیت اسلام»، 275؛ «جامعیت و کمال دین خاتم »، 172.